آبیاری سنتی
تقسیم آب بیشتر مزارع اسفندآباد 26 سهم است . سیزده شبانه روز. یعنی از طلوع آفتاب تا غروب آفتاب یک سهم و از غروب آفتاب تا طلوع آفتاب یک سهم محسوب می شود. یک سهم 36 فد و هر سه فد یک ساعت است. در قدیم که ساعت نبود ، آب را با وسیله ای به نام «طشته» یا «طشتق» تقسیم می کردند؛ طشتق یک ظرف مسی بود که ته آن سوراخ ریزی قرار داشت. طشتق را در ظرفی پر از آب که آن را «تغار» می گفتند قرار می دادند . ظرف به تدریج پر از آب می شد و در آب فرو می رفت. باز آن را روی آب می گذاشتند . یک نفر که اغلب دشتبان مزرعه بود، مسئول شمارش بود. او به وسیله چند ریگ که نزد خود داشت ، این کار را انجام می داد. هر طشتق ده دقیقه حساب می شد.
افرادی باهوش نیز بودند که با طلوع و غروب ستاره های شب، وقت را تعیین می کردند، مانند ستاره پروین که به آن «پر» یا گز ویا ترازو می گفتند. بدون دقیقه ای کم و زیاد. کشاورزان و سایر مردم وضعیت هوا را چنین پیش بینی می کردند که اگر ابرهای سمت قبله سیاه رنگ و تیره بود، می گفتند باران می بارد. اگر ابرها سفید و نازک و هوا سرد بود ، بارش برف را پیش بینی می کردند. اگر ابرها تکه پاره و در حال حرکت بود ، می گفتند هوا بادی و «تیفونی» است.
در عالم رعیتی روز به دو «گُر» تقسیم می شد: گر صبح و گر پسین(بعد از ظهر) . در حدود ساعت نه صبح که به اصطلاح نه فد روز بال آمده بود، دست از کار می کشیدند و نیم گره می خوردند که همان ناشتایی است. ماه مهر یا میزان و آبان را «ماه بِشت و کِشت» می گفتند، یعنی محصولات شتفی گندم و جو را بکارند و محصول صیفی را بردارند. نیمه آبان که ستاره گوش گرگ می زند، می گویند صیفی جات را سرما می زند.
در قدیم که مزارع به وسیله آب قنات مشروب می شد، در ماه های اردیبهشت و خرداد آب ارزش بسیاری داشت چون هم شتفی آب می خواست و هم صیفی.
دور کردن پرندگان از مزارع
در اوایل شهریور یک نفر را که بیشتر از نوجوانان بودند برای «چغوربونی» یعنی دور کردن گنجشکان از مزارع انتخاب می کردند که در وسط مزرعه ذرت بر روی کَپَری به ارتفاع دو متر می ایستاد و به وسیله «کَنی» که از نخ محکم می بافتند و دو دسته طناب مانند داشت و وسط آن کاسه مانند بود، و داخل آن سنگ ریزه یا گلوله هایی که خود از گل درست می کردند می گذاشتند ؛ سنگ ها را به شدت به هر طرف پرتاب می کرد تا گنجشک ها را پراکنده سازد.
گل اناری
هنگامی که انار گل می کرد به اصطلاح محلی «گل اناری» می گفتند . برای این که گل ها نریزد و تبدیل به انار شود کله گوسفند در باغچه یا باغ می پختند یا گوشت کباب می کردند تا درخت لذت ببرد و گل ها را نگه دارد یا آن که جلوی درخت ها آینه می گرفتند تا قشنگی خود را ببینند و گل هایشان را نریزند.
دامداری سنتی
در قدیم هر خانوار یک یا چند گوسفند، میش و بز داشت و از شیر ، پشم ، مو و گوشت آن بهره می برد. یک نفر چوپان عهده دار چرای گوسفندان بود. رسم چنان بود که صبح زود ، قبل از طلوع آفتاب، اهالی گوسفندان خود را از خانه بیرون می کردند و به جای گله می بردند . بعد از آنکه تمام گوسفندان جمع می شدند چوپان آن ها را به صحرا می برد و غروب آفتاب به ده باز می گرداند. گوسفندان در داخل ده ، محله به محله از هم جدا می شدند و به خانه صاحبان خود می رفتند و جای تعجب است که هیچ کدام به خانه اشتباهی نمی رفتند. تمام شیر گوسفندان متعلق به چوپان بود که به صورت ماست و پنیر می فروخت.
(فرهنگ عامه اسفندآباد. نگارش و پژوهش منوچهر شمس اسفندآبادی. یزد: علم نوین،1394، ص. 104-(.108
نگارش: مریم تجملیان (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).