وزيري از خاندان سادات عريضي بود و از اخلاف سيّدوزير و يكي از نوادر نيكوكاران و روحانيون فرهنگ خواه و محيي آثار علمي و هنري شهر يزد، روز سوم ارديبهشت ماه 1356 به رحمت ايزدي واصل گرديد.
وزيري، نه تنها ميان يزديان به حسن خدمت و نشر مباني ديني شهرت داشت، بلكه در حوزه هاي ديني و در افواه رجال علم و ادب، نامي بلند و عنواني در خور حقيقت خواهي خود يافته بود و همه جا محترم بود و همه هميشه ياد بزرگواري هاي او را به ميان مي آوردند و البته خواهند آورد.
خدمت بزرگ و بي مانند وزيري، احياي مسجد جامع يزد است. اين مسجد ويرانه اي به تمام معني شده بود. چندان كه پدرم در سال 1305ش پس از مسافرتي به يزد دربارة آن مسجد نوشت : «. . . قسمت عمده كاشي هاي رنگارنگ روح افزا از ستون ها، طاقنماها و مناره ها افتاده و به جاي آنها آجرهاي خاكي رنگ، منظرة حزن انگيزي نمايش مي دهد. حوض بزرگي كه در جلوي آن بود با حالت خرابي و بي آبي خود، احساسات رقّت آميزي در انسان بر مي انگيزد ... خلاصه من از مشاهدة اين بناي عظيم مذهبي و ملّي كه در حال خراب شدن است، انگشت حيرت به دندان گزيده و به رفيق خود گفتم : مسلمانان بايد برابر ساير ملل دنيا خجالت بكشند كه مساجد و ابنية ملية آنان به اين حال ويراني افتاده است ...»
آن وضع و حال شكستگي و ويرانگي مسجد جامع را، عكسي كه آرتور اپهام پوپ در كتاب معروف «بررسي هنر ايران» به چاپ رسانده است (حد.ود سال 1935) خوب مي نماياند . تا اينكه مرحوم وزيري پس از شهريور 1320 قدعلم كرد و يك تنه با همّتي كم مانند به تشكيل هيأتي از اخيار و دوستداران آثار باستاني پرداخت و با جمع آوري اعانه هاي مختصر، متدرجاً به مرمّت و تعمير مسجد اهتمام كرد. طبعاً ناگزير شد كه دست طلب و تمنّاي پيش هر كس كه مي شناخت، دراز كند. با جمع كردن قران، قران، توانست كه خشت به خشت مسجد را به حالت زيباي كنونيش در آورد. سفرها به اصفهان و قم و نواحي ديگر كرد و در تهيه كاشي و آوردن استاد كاشي ساز حوصله ها به خرج داد. براستي كاري كرد كه يك وزارتخانه و سازمان در طول چند سال نمي كند. در خرج كردن مبالغي كه به خون دل جمع مي كرد، ملاحظه و دقّت تمام مبذول مي كرد كه ديناري بي جا خرج نشود. از پاي ننشست تا مسجد را بيآراست و خوب هم آراست، بدان حد كه امروز يكي از سه چهار مسجد ديدني درجة اوّل ايران به شمار مي آيد.
همّتي قابل تحسين در جمع آوري نسخ خطّي و كتب چاپي پراكنده در يزد مصروف كرد. هركجا كه كتابي سراغ مي گرفت، بدان جا مي رفت و با سماجت در به دست آوردن آن كتاب سعي مي كرد .اگر نمي توانست كه كتاب را به رايگان بگيرد، آن را يا شخصاً و يا از محلّ وجوهي كه در اختيار داشت، مي خريد و بر گنجينه كتابخانه مي افزود. بالاخره كتابخانه را به وضع كنوني رسانيد. اين كتابخانه در حال حاضر داراي كتب چاپي و نسخ خطّي متعدّد و مقاديري سند و فرمان و نوشته هاي ديگر تاريخي است. اين خدمت را ارزشي است معنوي كه در خور تقويم و تخمين مالي نيست. پنج جلد از فهرست كتب خطّي اين كتابخانه، توسّط آقاي محمّد شيرواني فاضل گرامي، به اعانه انجمن آثار ملّي چاپ شده است.
وزيري، كتابخانه را به آستان قدس رضوي وقف كرد.
وزيري، داراي ذوق ادبي و طبع شعري بود. ندرتاً شعر مي سرود. سال هايي كه انجمن ادبي يزد، تحت رياست مرحوم حاج شيخ محمود فرساد دائر بود، در آنجا عضويّت داشت. او در مذاكره و محاوره، اشعار زيادي را كه از حفظ داشت، از بر مي خواند و هميشه به شنونده، لذّت مي بخشيد.
آن مرحوم، مجموعه اي از نوادر و مطالب و اخبار و ظرائف جمع آوري كرده بود و مجلد اوّل آن به نام «مجموعه وزيري» به اهتمام فاضل بزرگوار آقاي سيّداحمد اشكوري در قم به چاپ رسيده است.
از اهتمامات قابل تقدير آن مرحوم، اقدام در طبع و نشر كتب مفيد تاريخي و ديني بود كه به عنوان نشريّات كتابخانة وزيري آغاز كرد و دو سه مجلّد از آن سلسله را منتشر ساخت.
مرحوم وزيري به سنّي نزديك به نود رسيد و در كنار كتابخانه اي كه بنياد گذاشتّ به خاك سپرده شد. خدايش رحمت كناد و از مغفرت بي كران خود با نصيبش گرداناد.
(روحانی فرهنگدوست. تالیف حسین مسرت. یزد: اندیشمندان،1389).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی(کتابدار کتابخانه وزیری یزد).