اکنون اجازه دهید تا از طریق یکی از درگاه ها به یکی از خانه های طبقات بالا وارد شویم. در ابتدا خود را در یک هشتی یا رواق گرد می یابیم، که با یک گنبد کوچک مسقف شده است و در مرکز این گنبد عموما حلقه ای برای آویختن چراغ وجود دارد. بعد از این هشتی وارد دهلیزی می شویم که به یکی از حیاط های خانه می رسد. در یک خانه خوب دو، یا حتی سه حیاط وجود دارد. زندگی خانواده در قسمتی از حیاط که مناسب تر است می گذرد و مردها از مهمانان خود در قسمت دارای حیاط کوچک تر پذیرایی می کنند. با وجود آن که این قاعده استثنا هم دارد به نظر نمی رسد که زنان طبقات بالا در یزد شکایت زیادی در موضوع خانه داشته باشند. در داخل حیاط، یک حوض با باغچه های گل در اطراف آن دیده می شود؛ مابقی کف حیاط معمولا با سنگ یا آجر فرش شده است. باغچه های گل از سطح حیاط پایین ترند و با آب حوض آبیاری می شوند. ظرف های آب پاش فقط برای آب پاشی سطح مفروش حیاط به کار می روند. گاه سطح تمام باغچه ها را تا سرداب خانه پایین می آورند تا به آب قنات نزدیک تر باشد. بنای خانه شامل دو دستگاه ساختمان اکثرا یک طبقه یا احتمالا یک یا دو اتاق در طبقه ی بالاست. اتاق های فوقانی، که در حقیقت طبقه ای مجزا نیستند، بر روی کوتاه ترین اتاق های طبق هی همکف ساخته می شوند تا به این ترتیب سقف تمام ساختمان کما بیش در یک سطح قرار بگیرد. سقف خانه ها معمولا با آجرهای پهن، به شکل کاشی، فرش شده و با دیوارهای گلی کوتاه در لبه های پشت بام محصور می شود، با این کار محل تقریبا دنج و خنکی به وجود می آید که افراد خانواده می توانند تابستان ها در آن جا بخوابند. احتمال دارد که شبه گنبدی نیز بر روی بقیه ی سطح پشت بام در نظر گرفته شود. همچنین جزء همیشگی بناهای یزد یعنی بادگیر یا تهویه های مربع شکل هو را هم باید نام برد که مسیر ورود هوا به صورت عمودی از پشت بام به طرف پایین است و خروجی آن در عقب رواق بزرگ تابستانی، یا تالار، قرار دارد. در چهار طرف قسمت بالایی بادگیر منفذهای عریضی ایجاد شده که هر نسیمی را به درون خود می کشند. تالار اتاق اصلی خانه در سمت تابستانی آن است، که رو به شمال دارد.
قسمت های تابستانی: تالار اغلب به شکل صلیب با محورهای عریض یا به صورت مستطیلی که گوشه های آن کاملا حذف شده و تقریبا به شکل صلیب درآمده ساخته می شود. ضلع طولی این مستطیل رو به سمت حیاط دارد و فاقد هر نوع دیواری است اما پرده ای پارچه ای که به وسیله ی قرقره بالا و پایین می رود در جلوی آن آویزان است. در سمت راست وچپ این پرده ی آفتاب گیر، راهروهای کوتهی وجود دارند که با تیغه جدا شده و به عنوان ورودی به کار می روند. در قسمت عقب تالار، در برابر بخش جلویی تالار و در بین ورودی ها نیز فضایی خالی در زیر بادگیر وجود دارد که کاملا صلیبی شکل است. سقف تالار را قوس گنبدی بلند می پوشاند. برای این که سرداب خانه پنجره داشته باشد، سطح کل تالار را در حدود سه پا از سطح حیاط بالاتر می برند و در جای این فاصله نرده های عمودی کار می گذارند که حکم پنجره های سرداب را دارد. برای پنج ماه از سال، تالار تنها قسمت قابل سکونت در یک خانه ی ایرانی است و همچون اتاق های نشیمن از آن استفاده می کنند. اتاق های هر طرف تالار بسیار شبیه اتاق های زمستانی اند و از این رو نیازی نیست تا جداگانه به شرح آن ها بپردازیم.
تاقچه ها: تمام مجموعه ی ساختمان کاملا با یک عمارت انگلیسی تفاوت دارد. به استثنای دیوارهای گلی و ناصاف باغ ها، معمار ایرانی به ندرت دیوارهای یک دست و فاقد جای خالی یا پنجره می سازد. در دیوارهای یک مجموعه ساختمانی از داخل، معمولاً دیوارهای اصطبل ها و ساختمان های فرعی به صورت گه گاه و دیوارهای اتاق ها، راهروها و رواق ها به صورت همیشگی، سلسله ای از تاقچه ها یا فرورفتگی هایی با تاق های هلالی شکل تعبیه شده است که کمابیش با دقت ساخته شده اند. در خانه ها ارتفاع این تورفتگی های هلالی، مگر آن هایی که به درها، پنجره ها، یا گنجه ها اختصاص یافته به سه پا می رسد به این ترتیب دور تا دور هر اتاق ایرانی ردیفی از رف ها وجود دارد که به آن تاقچه می گویند و تقریبا به اندازه ی یک پیش بخاری کوچکند و دهانه ای پهن و گاه بسیار پهن دارند و به جای آن که به طرف بیرون پیش آمده باشند به طرف داخل تو رفته اند. در صورتی که ارتفاع اتاق اجازه دهد یک نوارابزار صاف تزئینی در بالای تاقچه ها کار می شود و بالای آن هم یک نوار ابزار دیگر که معمولا از نوار اول بسیار کوتاه تر و ساده تر است. بالاتر از نوار ابزار دوم، ردیف دوم نوارهای تزئینی صاف قرار دارند که به درون قوس داخلی سقف اتاق امتداد می یابند زیرا که سقف اتاق ها را از داخل همیشه به صورت هلالی می سازند، اگرچه زمانی که بخواهند یک اتاق فوقانی نیز بنا کنند آن ها را به صورت مسطح در می آورند. در ساخت تاقچه های داخل دیوار تنها خشت و گل به کار می روند و چوب یا پایه های چوبی استفاده نمی شود و در حقیقت در ساخت خانه های یزد به استثنای درها و پنجره ها، مطلقا هیچ چوبی به کار نمی برند.
تزئینات خانه ها: در خانه های ایرانی سه نوع سبک در ساخت دیوارها قابل مشاهده است. گاه سطح دیوارهای گلی ناهموار را یا با لایه ای صاف و نرم از کاه گل، یا ملات گل و ماسه می پوشانند و دیوار همچنان قهوه ای رنگ باقی می ماند. در خانه های نسبتا خوب این نوع روکار دیوارها اغلب برای رواق های تابستانی مناسب تشخیص داده شده و به کار می رود. در بیشتر موارد زوایای نوار ابزارها را با گچ بری تزئین می کنند و وقتی طرح های زینتی با همان اسلوب به آن ها اضافه می شوند، نتیجه ی کار فوق العاده زیبا خواهد بود. اما معمولا به اتاق های نشیمن در یک خانه ایرانی کاملا به گچ سفید می شوند و وسط سقف را با ضخامت یک هشتم اینچ با گچ بری زینت می دهند. این طرح ها و نقوش هندسی پیچیده و دقیق به دست معماران بومی و با ابزارهایی در حد یک اسکنه و تکه ای ریسمان خلق می شوند. در آوردن تاقچه ها و گچ بری ها و نوار ابزارهای صاف به یک اندازه بدون استفاده از آلات و ادوات شگفت انگیز است اما با این همه اگر تاقچه ها اندازه گرفته شوند هرگز دو تای آن ها دقیقا با هم مساوی نخواهند بود. مع هذا هنوز هم ساخت یک اتاق ایرانی، احتمالا با یک گنبد بزرگ با مصالحی در حد گل و گچ و تعداد اندکی خشت، بدون هر نوع اسکلت یا ستون های چوبی و با کمک ساده ترین ابزارهای بنایی چیزی است که می تواند به عنوان یکی از شگفت آورترین عجایب شرق به حساب آید.
قسمت زمستانی: در قسمت زمستانی خانه هم مانند بخش تابستانی آن، بهترین اتاق معمولا در مرکز قرار دارد. اتاق های بهتر تقریبا همیشه به این قسمت نزدیک ترند تا به بخش مقدم خانه و به وسیله ی دالان هایی که به میان تمام قسمت های خانه می روند، از هم جدا می شوند. این مسئله باعث می شود تا کل نمای جلوی اتاق به پنجره ها اختصاص یابد. معمولا در انتهای بعضی از اتاق ها یک پستو وجود دارد که اغلب برای خوابیدن از آن ها استفاده می شود. از آن جا که کف خانه سه پاز از سطح حیاط بلندتر است دالان های میان اتاق ها از طرف حیاط دارای پله اما فاقد درند. از این رو جهت اتاق ها در چنین خانه ای مستلزم قرار گرفتن به سمت هوای آزاد است. اتاق های کوچک تر عموما نزدیک بخش جلویی خانه قرار می گیرند، و در این حالت گاه اتاق ها ایوان دارند. اتاق های زمستانی همواره انتهای شمالی حیاط را اشغال می کنند اما اغلب در طول کناره های شرقی یا غربی خانه ساخته می شوند.
پنجره ها: اتاق ها عموما بر اساس تعداد پنجره هایی که دارند نام گذاری می شوند که معمولا سه یا پنج پنجره اند. یک اتاق خوب پنج پنجره نمایی با پنج پنجره قدی و قوس های هلالی اطراف آن دارد. در کتیبه ی نیم دایره ای هر پنجره قطعات شیشه رنگی کار گذاره شده که با یک شبکه ی چوبی در جای خود ثابت شده اند. این شبکه ی چوبی از فاصله ی کم مشبک کاری به نظر می رسد اما در واقع ترکیبی از قطعات متعدد چوب است که به هم متصلند. بعضی از پنجره های قدیمی تر بی نهایت ظریف کار شده اند اما حتی یک پنجره ی خوش اسخت نیز چندان بادوام نیست و امروزه نجارها تنها می توانند کارهای زمخت بسازند. بعضی از پنجره ها که چهل یا پنجاه سال قدمت دارند به طرز حیرت انگیزی ظریف اند اما چنین کارهایی در زمان حاضر حتی با پول یا علاقه نیز نمی تواند ساخته شود. پنجره قدی شامل دو در است که در وسط با هم جفت می شوند. هیچ لولایی در پنجره وجود ندارد بلکه هر یک از درهای آن پایه ای دارند که در سوراخی گلین می چرخد. ترتیب و آرایش شیشه های رنگی که صورتی یکپارچه را شکل می دهند بسیار هنرمندانه است. شبکه ی چوبی روی شیشه ها نیز به همان نسبت هنری است اما اندازه ی آن تا حدی از اندازه ی شبکه ی کتیبه ی پنجره بزرگ تر است. همان طور که تصور می رود تمیز نگه داشتن این پنجره ها بسیار دشوار است. در مورد شیشه ها گذشته از این که بسیار کوچکند کاملا در شیار چوب محکم شده از آن جا که عجولانه کار می شوند به ندرت با هم متناسب و یک اندازه اند. ساخت درها نیز از همان طرح و قالب پنجره ها تبعیت می کند. اما درها چارچوب چوبی دارند. بالای درها اغلب کتیبه ای شیشه ای کار می شود. چوب درها و پنجره ها را به طرز ناخوشایندی رنگ قهوه ای مایل به زرد می زنند و در همان حال که رنگ آن ها خشک نشده مورد استفاده قرار می گیرند.
نمای عمومی: البته هیچ نوع چفت و بستی برای درها وجود ندارد که از هر دو طرف داخل و خارج قابل استفاده باشد و از این لحاظ همچون بقیه ی موارد یک خانه ی ایرانی به وضوح مشکل ساز است. با این همه شکل ساختمان زمانی که نوساز است بسیار زیباست. این انبوه پنجره های قدی با شیشه های رنگی که به طرز هنرمندانه ای کنار هم چیده شده و ردیف تاقچه های سفید رنگ در سراسر دیوارها به همراه سقف هلالی بلند با گچ بری های خارق العاده نمایی کلیسایی و روحانی به اتاق می بخشند. در عقب اتاق غالبا ردیف مشابهی از پنجره های دو در وجود دارد که به پستوی اتاق که قبلا به آن اشاره کردم می رسند. این ترتیب عاقده مندی نمای عمومی را افزایش می دهد.
نظافت: خانه های طبقات بالا فوق العاده تمیزند و از این رو افراد خانواده در تمام بخش های آن زندگی می کنند. از این بابت یزد به وضوح از بعضی دیگر از شهرهای ایران متمایز تر است. خانه های زبقات تا حدی فقیرتر کثیف ترند اما اگر با نظر مساعد به آن ها بنگریم این خانه ها با خانه های هم رده ی خود در بسیاری از قسمت های اروپا قابل مقایسه اند. در میان طبقات بسیار فقیر، اعضای چند خانواده با یگدیگر و در یک خانه ی شلوغ و در شرایطی مملو از آلودگی زندگی می کنند. ورودیه حمام عمومی یک مبلغ ناچیز است اما با این حال مردم تنها در صورتی به حمام می روند که یک دست لباس کاملا تمیز برای عوض کردن داشته باشند.
ناپایداری ابنیه: خانه های نه چندان نوساز، همیشه تا حدی کلنگی به حساب می آیند. سقف های گلی به سهولت شکاف بر می دارند و گچ های آن با کوچک ترین تماسی کنده می شوند. قسمت های اساسی تر ساختمان به یک اندازه بی دوام اند. اما باید به خاطر داشت که هیچ یدی به دنبال آن نیست که خانه اش برای ابد پابرجا بماند. موقعی که بنای ساختمان اصلی خانه آغاز می شود، حفره ای به شکل اتاقک برای تخلیه فاضلاب خانه در میان آن حفر می کنند که بزرگی عمق این حفره بستگی به طول عمر مورد توقع مالک برای خانه دارد و معمولا چهل تا پنجاه سال است. با پر شدن این گودال، مالکان ثروتمند به یک خانه ی جدید نقل مکان می کنند و خانه ی کهنه رفته رفته فرو می ریزد. برای یزدی خانه ی کهنه یعنی خانه بد و نامناسب و این عقیده بسیار اساسی و ریشه دار است تا آن جا که به نظر می رسد یک یزدی حتی در باغ خود نیز درختان نورس را به آن هایی که به حداکثر بزرگی خود رسیده اند ترجیح می دهد. فکر این که عمر طبیعی برای یک خانه مطلقا چیز بدی نیست هرگز به ذهن یک یزدی خطور نکرده است و برای نبود عقیده ای نظیر این نزد ما می باید شخصیت فرد یزدی را در نظر گرفت. ضمنا باید به یاد داشت که دو سوم بناهای یک شهر و سه چهارم بناهای یکی روستای ایرانی به دلایل متعدد همواره ویران است. تصور می کنم در آب و هوایی نظیر شرایط جوی انگلستان بهترین خان ههای مسکونی یزد تنها برای مدتی در حدود دو هفته سرپا باقی بمانند زیرا این خانه ها به رغم ظاهر کاخ مانندی که دارند در باطن جز کلبه ای گلی چیز دیگری نیستند و به همان اندازه که در فضای باز به سر می برید در داخل خانه نیز حضور دارید، نواقص برجسته آن ها را در می یابید. کسی نمی تواند به وسعت میزان لطمه ای که یک روز کاملا مرطوب میتواند به شهری مانند یزد وارد کند پی ببرد. چندی قبل یک شبانه روز باران آمد و فکر می کنم سقف تقیبا دویست سیصد خانه را ویران کرد و از آن بدتر موجب فروریزی قنات قدیمی شهر شد و آب انبارهای بعضی از قسمت های شهر را به مدت سه ماه مسدود کرد. آیا هیچ شهر دیگری در جهان وجود دارد که بارش بارانی اندکی شدید بتواند موجب سه ماه بی آبی در آن شهر شود؟ در تهران حکایتی درباره ی سفیر آلمان بر سر زبان هاست. می گویند این سفیر از سقوط سقف وحشت زیادی داشت و برای همین در روزهای بارانی همیشه در زیر میز می خوابید. اما وی قدبلند بود و از این رو یک بار که این حادثه اتفاق افتاد پاهایش شکست. مقاومت در برابر سرما: با این حال هنوز هم قسمت های تابستانی خانه های یزد واقعا جای بدی نیست. به طور کلی بناهای ایرانی برای فصل گرما مطلوب است و ما برای فصل سرما بد و نامناسبند. زمستان یزد کوتاه اما بسیار سخت و شدید است و ما که به فصل سرمای طولانی تری عادت داشتیم حیران بودیم تا ببینیم راهکارهای اندیشمندانه یزدی ها برای پایداری در برابر سرمای زمستان آن هم بدون به کاربردن هرگونه پیش بینی خاصی چیست. پنجره های بلند جلوی خانه ها مملو از منفذ و شکافند. حتی موقعی که پنجره ها شیشه دارند روشنی سپیده دم اغلب از درز میان شیشه و شبکه چوبی روی آن یا از شکاف میان پنجره و قاب آن و گاه از فاصله میان قاب پنجره با دیوار دیده می شود و این البته علاوه بر شکاف میان دو درب پنجره است که اغلب به نیم اینچ می رسد. در نظر داشته باشید که خانه ها فقط در اصلی دارند که رو به فضای بیرون باز می شود و به این ترتیب برای مقابله با سرمای زمستان دست زدن به اقداماتی چند ضروری است. اما حقیقت این است که ایرانیان تنها در دو شکل زمستان را پشت سر می گذارند، یکی با زندگی سخت کارگری که فقط خواستار معمولی ترین سرپناه در برابر سرماست و دیگری افرادی که در روزهای سرد می توانند خود را در زیر کرسی واقع در اتاق میانی خانه گرم نگه دارند. اگر کسی فکر کند می تواند در هر شرایط آب و هوایی کار خود را به راحتی انجام دهد کاملا از درک و ارزیابی مسائل جوی به دور است. طی چند روزی که برف می بارد حجره های تجار عملا سوت و کور می شوند و کسی به غیر از دکان دارهای جزء و پیشه وران به بازار نمی رود (سفرنامه یزد/ ناپیر مالکوم، ترجمه دکتر علی محمد طرفداری. یزد: انتشارات مهر پادین، 1394.ص 35-40، 45-48).
نگارش: الهه شهبازی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).