ماده اولیه بسیاری از لوازم و ظروف هم گل است. تابه ها، خمره های نگه داری غلات، انواع گوناگون اسباب بازی، طَبَق های نگه داری نان، و تعداد دیگری از لوازم و اسباب خانه از سفال ساده اند که به شکل زمخت و ناهمواری از گل ساخته شده و سپس در آفتاب خشک شده اند. تنگ های آب، اقسام متنوع کوزه ها، قلک های پول کودکان و تنگ های قلیان بدون کوچک ترین لعابی در آتش پخته می شوند. تنورهای پخت نان نیز از گل درست می شوند و آن ها را نزدیک درب خانه ها در زمین کار می گذارند. بسیاری از یزدی ها حتی گل را می خورند که در نتیجه آن سیمایشان به صورتی رنگ پریده و بیمارگونه در می آید. هوشمندی یزدی ها در بهره برداری کامل از گل باورنکردنی است. گاه می توان مردانی را در خیابان ها دید که مشغول ساخت خمره های ذخیره ی غلاتند. در ابتداری کار تکه ای از گل نرم با ضخامتی نزدیک به یک اینچ و نیم را به صورت گرد بر روی زمین پهن می کنند. سپس تکه ای دیگر از گل را به صورت استوانه ای دراز به شکل سوسیس در آورده و آن را به صورت حلقه ای بر روی گل پهن شده می گذارند. در ادامه ی کار حلقه های گل یکی بعد از دیگری دایره وار بر روی یکدیگر قرار می گیرند و این کار تا زمانی که ارتفاع این توده ی گل به نزدیک چهار پا برسد ادامه می یابد. هر حلقه ی گل در همان حال که در جای خود گذارده می شود با دست صاف شده، به حلقه ی زیرین خود می چسبد و با آن یکی می شود و زمانی که کارهای ساخت خمره تمام شد، کم ترین اثری از محل اتصال حلقه ها بر جای نمی ماند. تمام این کار بدون استفاده از چرخ کوزه گری یا هر نوع دستگاه دیگری انجام می شود. وقتی خمره را پر می کردند، دهانه ی آن را به وسیله یک درپوش گلی، گِل می گیرند.
من تا این جا تقریبا موفق نشدم تا میزان آشفتگی و بی نظمی خیابان ها را به اندازه ی کافی بنمایانم. حیاط اصلی هر خانه عموما یک باغ نسبتا بزرگ است. به دلیل اهمیت آب انبارها ساکنان خانه ها به طور مداوم وضعیت آب انبار را مورد رسیدگی و اصلاح قرار می دهند و مقدار زیادی از رسوبات را در خیابان خالی می کنند یا اگر موقعیت آن فراهم شود خاک ها را هر روز از خیابان به خارج می برند. در طول کناره های خیابان ها گودال های کم عمقی برای انداختن زباله ها وجود دارد، با تمام این ها خیابان ها عرصه ی پرسه ی بچه ها و جست و جوی سگ ها برای غذاست و جز در محله یهودی ها ،خیابان اصلی نسبتا تمیز است. با این حال به لطف تابش شدید آفتاب و فقدان مطلق رطوبت در هوا، تقریبا تنها بوهای ناخوشایند رایج در فضای شهر در اطراف حمام های عمومی و جاهایی که رنگرزان مشغول به کارند به مشام می رسد.
(سفرنامه یزد/ ناپیر مالکوم، ترجمه دکتر علی محمد طرفداری. یزد: انتشارات مهر پادین، 1394.ص 33-34).
نگارش: الهه شهبازی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).