رناس را برای رنگ های قرمز، نارنجی و بنفش نرم می کوبیدند. پوست انار را پس از کوبیدن با زاغ سیاه مخلوط می کردند و برای رنگ سیاه و سبز استفاده می نمودند و جاشیر ( گیاهی کوهی) و زردچوبه برای رنگ زرد مصرف می شد. مقداری را هم نزد استاد رنگرز می بردند برای رنگهای آبی و سرمه ای و نیم آبی و...
استاد رنگرز با مهارت خاصی ریسمان ها را با نیلی که در قوطی های مخصوص بود رنگ می کرد. تار و پود قالی از پنبه بود که به آن «ریشه و پود» میگفتند که به وسیله چرخ می رشتند. ریشه را پس از تابیدن «کلفه» یا کلاف، خیس می کردند و دور تنه درخت می پیچیدند تا محکم گردد. ابزار کار برای بافتن قالی عبارت بود از دو ستون جلو و عقب، چهار میخ چوبی که در زمین محکم می کردند، دو چوب یکی به نام «گرد» و دیگری به نام «پس گرد» و سه چوب که به هم وصل می کردند به نام «سه پایه» دو طناب محکم برای محکم کردن یا تاب دادن قالی. ابعاد قالی دو در سه متر بود که سه گزی میگفتند و نیز دو در دو و نیم متر و دو متر و یک و نیم متری. قالیهای بافت اسفندآباد مرغوب بود. به تدریج قالیهای داری ابعاد ۳ در ۴ یا ۱۲ متری که امروزه هم کمابیش رواج دارد، جای قالی های زمینی را گرفت.
بافتن کرباس از دیگر صنایع دستی بوده است. در زمانی که هنوز پارچههای چیت، چلوار، حریر و متقال نبود، کرباس را از پنبه درست میکردند. پنبه را پس از رشتن با چرخ ریسندگی به نخ نازک و باریک تبدیل می کردند و آن را شور می دادند. یعنی در خمیر رقیق قرار میدادند. پس از شستن، آن را در کارگاهی که آنرا «کار چاله» می گفتند، می بافتند و کارچاله عبارت بود از هرمین، ماسوره بزرگ،،ماسوره کوچک سردسته، جفجفه، ستون و...
طرز بافتن، این طور که پیران قدیمی می گویند مانند چرخ خیاطی دستگاه را به وسیله پا به حرکت در می آوردند. کارگاه را طوری دار می کردند که بافنده در گود که به آن چاله میگفتند قرار گیرد تا بر کارگاه مسلط باشد. بافتن کش کشی برای چادر نیز مانند کرباس بوده است اما نخ آن باریکتر بود. نخ ها را پس از شو دادن رنگ سرمه ای و قرمز می کردند و هنگام بافتن دو رگ یا رج سورمه ای و یک رگ قرمز استفاده میکردند. کرباس لباس مردم طبقه پایین اعم از زن و مرد بود. لباس ها به تدریج به پارچه های نخی و پشمی مبدل شد.
گلیم، گبه، خورجین، خوره، تاچه، توشه دون، پالان، گاله و... از دیگر بافتنی ها بود.
از صنایع دستی دیگر میتوان گیوه دوزی یا ملکی دوزی، تخت کشی و آهنگری را نام برد. که امروزه اثری از آن باقی نیست.
توش دون: بافت آن مانند خورجین است با این تفاوت که خورجین دارای دو لنگ است.
طرز بافت : اول حلقه ها را که طناب مانند بود می بافتند که به آن «گبر» می گفتند. پس از بافت، در انتهای آن، باز «گبر» می بافتند و می بریدند. دو طرف آن را با نخ تابیده محکم می دوختند به طوری که گبرها مقابل هم قرار گیرد و تا بشود. سپس حلقه ها را زنجیر وار داخل هم می کردند تا بشود قفل کرد. توش دون مخصوص توشه سفر بود و حکم چمدان امروزی را داشت. در قدیم چیدن رویه ملکی بین بعضی از زنان رواج داشت و همچنین تعداد کمی از مردها به شغل تخت کشی اشتغال داشتند.
طرز تهیه پنبه: در گذشته ای نه چندان دور محصول عمده مزارع اسفندآباد پنبه بود که به اصطلاح محلی به آن گُرُم می گفتند. فصل برداشت آن پاییز، اول آبان ماه بود. چنانچه کشت به صورت ارباب- رعیتی بود در کنار کنتوزار خرمن میکردند و پس از پایان کار مانند گندم می کشیدند با این تفاوت که یک کفه ترازو سر کم بود که دایره مانند دیواره آن چوبی بود و ته آن مانند غربال از پوست بود. پس از تقسیم محصول آن را به خانه می آوردند. در فصل زمستان که کشاورزان از کشت و زرع فارغ میشدند، گرم ها را می چیدند، یعنی پنبه دانه را از «کلوزه» یا «کلوزک» جدا می کردند. سپس چرخک میکردند تا پنبه از آن جدا شود. پنبه جدا شده را «لو که» میگویند. بعد استاد حلاج به وسیله کمان حلاجی لوکه ها را میزد، یعنی حلاجی میکرد تا تبدیل به پنبه خالص شود. پنبه ها را با مهارتی خاص میپیچیدند که آن را «چفته» میگفتند. روزهای آفتابی دکان دار ها مقداری گرم را در جایی که آفتاب رو بود، می آوردند و مشغول چیدن می شدند. هنگام غروب هرکس کلوزک های خود را برای خوراک گوسفند به خانه میبرد. در هر گذری بساط گرم چیدن برپا بود. شب ها نیز آنهایی که گوسفنددار بودند به خانه همسایگانی که گرم داشتند می رفتند تا به گفته خودشان هم شب کوتاه کنند و هم گرم بچینند. از کوچک و بزرگ دور هم جمع میشدند و ضمن چیدن گرم به لهجه محلی می خواندند و پیرمردان مَثَل میگفتند و از طرف صاحب خانه به وسیله خرما، کشمش و سنجد پذیرایی می شدند. آخر شب هر کس سهمیه کلوزک خود را به خانه میبرد. متاسفانه امروزه نه پنبه کشت میشود و نه آن شب نشینی ها وجود دارد.
از دیگر صنایع دستی گلدوزی و قلاب دوزی بوده است که در قدیم به وسیله قالب های چوبی گلدوزی که گل و بوته های ریز و درشت داشت و به وسیله دوده چراغ موشی و دوده اطراف دیوارهای مطبخ خانه که با آب مخلوط می گردید، رنگ آمیزی می شد و استادکار قالب را روی پارچه قدیفه و بعضی مواقع دورچین پیراهن و گابان می زد. سپس گلدوزی میکردند.
با قلاب چارقد و چیزهای دیگر می بافتند که امروزه به طور کلی منسوخ شده است.
(فرهنگ عامه اسفندآباد. نگارش و پژوهش منوچهر شمس اسفندآبادی. یزد: علم نوین، 1394. ص.186-188(.
نگارش: مریم تجملیان (کتابدار کتابخانه وزیری).