قلعه اسدآباد
این قلعه به اواخر دوران قاجار تعلق دارد. خانه های داخل قلعه مخروبه و بدون استفاده است.
قلعه حاج خان اسفندآباد
قلعه ای است عظیم با سردری رفیع و حصارهای چینه ای بلند، با روکش کاهگل که حدود هفت تا نه متر ارتفاع دارد. درِ قلعه با زواره های آهنی ، گل میخ های قدیمی و یک کوبه زن بزرگ، سالم مانده است. این قلعه نیز متعلق به حاج عبدالرضا خان ، معروف به «حاج خان» است و قدمت آن به دوره قاجار باز می گردد. خانه خان نشین با سبک معماری قاجاری زیباترین بخش داخل قلعه است که به شدت ویران شده است.
حمیدرضا شمس اسفندآبادی در کتاب «با من به ابرکوه بیایید»، ارتفاع دیوارها را 10 متر و ارتفاع برج ها را 11/5 متر و ارتفاع سردر یا پیشگاه را که از نظر معماری در مقایسه با قلعه های دیگر نمونه است ؛ 13 متر و ابعاد آن را 80 در 80 و ضخامت پی ها را بیش از 2 متر دانسته است.
طبق گفته قدیمی های محل هرچند قلعه را حاج خان بزرگ ساخته است و لی دیوارها روی پی قلعه قدیمی بنا شده است و این گویای این است که قدمت قلعه به دوران قبل از قاجار بر می گردد.
قلعه نو اسفند آباد
این قلعه در شمال اسفندآباد قرار دارد و شاید تنها قلعه ای در منطقه باشد که دارای نه برج است. دو برج در دو طرف در ورودی مشاهده می گردد. قدمت این قلعه شاید به دوره زندیه برسد.
دیگر قلعه های اسفند آباد عبارتند از : آثار دو برج قلعه شیون در مجاورت گلزار شهدا ، قلعه ای در پایین ده، سر تل شیون که فقط با دقت می توان پی های آن را دید، قلعه عباس بیگی به فاصله دو کیلومتری در جنوب اسفندآباد که در زیر خاک مدفون است و فقط سر دیوارهای آن پیدا است، قلعه ولی آباد که آثاری از آن به جا مانده است، قلعه افتخارآباد که برج های آن هنوز پا بر جاست، قلعه هارونی مربوط به دوره ساسانی و قلعه علی آباد هارونی مربوط به اواخر دوره قاجار.
طبق گفته مطلعین، در جوار قلعه حاج خان، قلعه ای دیگر بوده است که اکنون به چندین خانه تبدیل شده است. در یکی از خانه ها هنگام شالوده زنی، کوزه کوچکی پیدا می شود که وقتی آن را می شکنند می بینند درون آن پر از سکه های زرد بوده که چشم را خیره می کرده است. صاحبخانه آن ها را بین کارگران و استاد کار تقسیم می کند و آنان نیز به عتیقه خرها می فروشند.
یکی از پیران محل حکایت می کرد زمانی که برای ساخت آسیاب در غرب اسفندآباد خاک برداری می کردند ؛ در عمق چهارمتری به یک جوی سیمانی برمی خورند که روی آن دو «آسک» یا «دست آس» که برای خرد کردن گندم و جو به کار می رفته قرار داشته که حائز اهمیت بوده است. متاسفانه چون استاد کار و کارگران موضوع را کم اهمیت می دانستند آن را می کنند و نابود می کنند.
(فرهنگ عامه اسفندآباد/ منوچهر شمس اسفندآبادی. یزد: انتشارات علم نوین، 1394. ص.45-47).
نگارش: مریم تجملیان (کتابدار کتابخانه وزیری).