تو نورِ هر دو سَرایی ، بِحَق که "زهرایی"
تو آیتی زِ خدایی در اوجِ زیبایی
تو آفتابِ حقیقت ، وجودِ بی همتا
تو رُکنِ خلقت و لنگر، به عَرشِ اَعلایی
تو نوری از اَزَلی ، سویِ حَیِّ لَم یَزَلی
تو عَطفِ نقطه یِ ایجاد ، اَصلِ معنایی
تو رمزِ آیه یِ زیبایِ«اَحْسَنِ التَّقویم»
تو قصر و چشمه یِ باغِ جِنان،تو حَورایی
تو سَیِّده زِ نِسائی و مِهتری زِ رِجال
حَبیبه ، بهرِ اَب و اُمُّ و بَعْل و اَبنایی
تو در زمانِ «ِ اَلَستُ بِرَبِّکُم »، گفتی
بَلی به جایِ مُحِبّان ، شَفیعَهء مایی
تویی تَجلّیِ آن نفخه یِ خداوندی
جهان چو جسم و تو در آن دَمِ مَسیحایی
تو رَمزِ آیه یِ تَطهیر ، سِرِّ لَوْلاکی
تو زَمزمیّ و تو کوثر ، بهشت و طوبایی
تو آن زنی که کنیزِ تو هاجر و مریم
چگونه وَصفِ تو گفتن ، چقدر والایی
زِ شأن و مرتبه ات نزدِ آن حبیبِ خدا
همین بَس است که تو اُمِّ آن اَبیهایی
تو "مادری" زِ برایِ تمامِ خوبیها
تو دُرِّ بَحرِ ولایت ، تو عشقِ مولایی
توراست "فاطمه" نام از سویِ خدا زیرا
بریده ای زِ گناه و زِ شَر ، مُبَرّایی
تو رَحمتیّ و تو (حکمت) برایِ هر دو جهان
تو نورِ هر دو سَرایی بِحَق که "زهرایی"