علاوه بر نویسندگان و شاعران یزدی که جزء مشاهیر یزد حساب می شوند، در یزد پهلوانان زیادی نیز پا به عرصه وجود گذاشتند، همچون پهلوان محمدصباغ، پهلوان عبدل، پهلوان عسگر که شرح کامل زندگی آنها در کتاب تاریخ ورزش باستانی یزد، اثر محمدعلی کلاهی درج شده است. از این میان، یکی از اینها پهلوان ابراهیم یزدی معروف به پهلوان بزرگ یزدی است.
متاسفانه بیشتر کتاب ها، چه کتاب های تاریخی و چه کتابهای شرح حال که اهتمامی به جمع آوری شرح حال بزرگان دارند، از درج نام پهلوانان که جزء جوانمردان و بزرگان بوده اند خودداری کرده اند، در حالی که حتی بعضی وقت ها نظم وامنیت و اداره بسیاری از امور شهر بر عهده همین پهلوانان بوده است. مال و ناموس و جان مردم در بیشتر محلات به دست این پهلوانان بود و مردمی که در آن محلات زندگی می کردند، به واسطه وجود این پهلوانان خواب خوشی داشتند.
مثلاً درباره همین پهلوانان بزرگ یزدی، تنها می دانیم که در عصر قاجار زندگی می کرده و چیزی که در منابع آمده خوشبختانه شرحی از مسابقات او نیز هست. یک عکس نیز از او بر جای مانده و داستان هایی که درباره پهلوانی او از لحاظ هیکل و قد و اندازه می گویند؛ مثلاً روایت می کنند که کفش هایی داشته که دو من گندم، یعنی 12 کیلو گندم در هر کدامش جا می شده؛ حال اینکه چنین روایتی درست بوده یا نه، این ها بماند، ولی عکسی که از او باقی مانده، نشان می دهد که هیکل بزرگی داشته است.گویا پهلوان ابراهیم در کودکی به بیماری سختی دچار می شود، ولی بعدها در اثر لطف خداوند بهبود پیدا می کند، ولی به ورزش رو می آورد و آوازه پهلوانی و قدرتش به گوش ناصرالدین شاه در تهران می رسد و از او دعوت می کند که با پهلوانان پایتخت نبرد کند.
پهلوان ابراهیم که به حلاج هم معروف بوده در شب عید نوروز 1266 قمری در میان شور و استقبال مردم وارد شهر ری می شود و همانجا آماده کشتی گرفتن می شود. نخستین مسابقه اش با شعبان سیاه، یکی از پهلوانان نامی پایتخت و از دلاوران نامدار آن روز انجام می شود. پهلوان ابراهیم با زمین زدن پهلوان اول پایتخت، بازوبند پهلوانی را از ناصر الدین شاه می گیرد و از آن وقت کشتی گیران از سراسر ایران برای کشتی گرفتن با او داوطلب می شوند از این زمان است که پهلوان ابراهیم هر چند وقت به یک شهر و شهرستانی می رفته و پهلوانان آن روز را به زمین می زده است. می گویند وزنه هایی داشته و وسایلی که استفاده می کرده، بعضی از آنها حتی 180 کیلو وزن داشته است.
سال ها آخر کار رونق کار پهلوان یزدی مصادف بود با اوج قدرت نام آوری پهلوان اکبر خراسانی. پهلوان اکبر تقریبا همه رقبا را از میدان به در کرده بود و با اجازه ناصر الدین شاه به تهران آمد تا با پهلوان بزرگ یزدی نبرد کند. وقتی به تهران آمد مصادف بود با عروسی نایب السلطنه پسر ناصر الدین شاه. قرار شد اولین کشتی در سه روز بعد از عروسی باشد. پهلوان اکبر آماده مسابقه شد و در اولین روز در حضور شاه قاجار دو پهلوان با یکدیگر کشتی گرفتند و هر کاری کردند، هیچ کدام بر دیگری نتوانستند پیروز شوند. مسابقه روز دوم هم ادامه یافت و هر چقدر نبرد طول می کشید، هر کدام چون همدیگر را شناخته بودند، به همدیگر میدان نمی دادند. پهلوان ابراهیم یزدی که اشاره شد، هیکلی بسیار بزرگ و در حدود 180 کیلوگرم وزن داشت، هیچ کسی نمی توانست او را زمین بزند. از طرفی پهلوان اکبر خراسانی هم بسیار جوان و چالاک و ورزیده بود در فنون کشتی هم ماهر بود. آن روز هم برای کسی فتحی حاصل نشد و کشتی به روز سوم افتاد.
در روز سوم دوباره این کشی از سر گرفته شد و دو مبارز هر کاری کردند، نتوانستند همدیگر را به زمین بزنند. چون پهلوان بزرگ یزدی دیگر در سن 50 سالگی بود و نمی توانست آن قدرتی را که سال ها پیش داشت، بروز دهد. به هر حال این کشتی نتیجه نداشت تا این که علا الدوله آمد وساطت کرد و نتیجه کشتی این دو را مساوی اعلام کرد و قرار شد باوزند پهلوانی بر بازوی پهلوان یزدی باشد و از نو بازوبند دیگری برای پهلوان اکبر خراسانی تهیه کنند و پهلوان یزدی همپنان تا وقتی زنده بود بازوبند پهلوانی را داشت.
(یزد یادگار تاریخ (جلد 3)/ حسین مسرت.یزد: اندیشمندان،1397.ص92-91).
نگارش: مژگان شکرریز یزدی( کتابدار کتابخانه وزیری یزد).