هنوز چندین روز به محرم مانده که جنب و جوش و حرکت افراد فعال هر محله و هیأت و به طور کلی کسانی که در برگزاری عزاداریها نقشی دارند شروع میشود، بانیان روضهها آمادگی خود را اعلام میکنند، کسانی که در منزل شخصی خویش روضهخوانی دارند نزدیکان را برای آماده کردن مجلس فرا میخوانند، اولین و مهمترین مسأله که کار گروهی را طلب میکند پوش بالا کردن است. پوش بالا کردن کاری گروهی است که تجربه سالمندان با نیرو و توان جوانان یکی میشود و به اصطلاح پوش بالا میرود. زمانی که پوش را از انبار بیرون میآورند و طنابها را آماده میکنند، ناخودآگاه آدم به یاد کربلا میافتد زمانی که قافله سالار کربلا با حر روبرو شد، لحظهای که قافله بار و بنه روی زمین کربلا گذاشت و خیمه غریبی و مظلومی امام زمانه برپا شد. خیمه برپا کردن در کربلا حاکی از عزمی راسخ برای برابر شدن با لشکری انبوه و تا دندان مسلح آن زمان بود. خیمه برپا کردن در کربلا یعنی جایگاه آماده کردن و آماده شدن برای نبرد، خیمهای که شبها در آن آوای مناجات و قرآن و نماز شب بود و روز تدبیر مقابله با دشمن و جایی برای حفظ زنها و کودکان. خیمه امام حسین (ع) هم محراب نماز بود و هم محل نیایش و هم پایگاه فرماندهی برای نبرد و هم مأمن اهل حرم. برای همین ما هم در روضه های خویش خیمهای برپا می کنیم که شباهتی با جایگاه ظاهری امام حسین (ع) داشته باشد. در روضه سعی میشود آنچه امام حسین عمل میکرد گفته شود. امام (ع) خیمهای برپا کرد که تاهمیشه بماند، آن را به آتش کشیدند ولی دود آن به چشم خودشان رفت و آن خیمه جاوید و ماندگار شد، در طول سال مخصوصا محرم که میشود به یاد آن خیمه سوخته هزاران خیمه برپا میشود و شیعیان در آن خیمهها از مناقب او میگویند و دشمنانش را لعن میکنند. امام با گروهی اندک آمده بود خیمهای بر پا کرد تا پایگاهی باشد برای فرماندهی ستیز با دشمن، دشمنی که هزار برابر نیرو و سلاح و نفر داشت ولی در برابر حرکت و عزم امام، سیاهی لشکری بیش نمینمود، همه اینها وجه تشابه خیمه کربلا با خیمه روضههای امروز است. دوستداران حسین (ع) از خیمه مولایشان فرمان و نیرو میگیرند، شیعیان برای سرکوبی و مقابله با دشمن فقط دعا نمیکنند، برای زنده نگه داشتن نام حسین (ع) فقط گریه نمیکنند، گریه ها و عزاداریها نشانه ارادت و محبت به ساحت مقدس و والای حضرت سیدالشهداء (ع) است.
وقتی پوش بالا میرود و خیمه سرپا میشود بروبیای پرشوری است چای میآورند و پذیرایی میکنند، جوانان در تلاش و تکاپو برای بستن دامنه خیمه روی پشت بام و پشت دیوارها قرار میگیرند، سالمندان باتجربه، جوانان را یاری میکنند و با تحسین و تمجید باعث ترغیب جوانان و پیشرفت کارها میشوند. چاووشی خوان هم با نغمه زیبای خود آوای حزین عشق سر میدهد و با خواندن اشعاری که حاکی از فرا رسیدن ماه ماتم و عزاست دلها را دگرگون میکند و به غوغای درونی افراد دامن میزند. بعد از اینکه پوش در جایگاه خویش قرار گرفت و خیمه عزاخانه برپا شد نوبت به سیاه پوش کردن مجلس میرسد. پارچههای مشکی، سرمنبری و پارچههای سبز و قرمز یکییکی دیوارها را پوشش میدهد. مجموعه این کارها با دقت و سلیقه انجام میشود به گونهای که نمیتوان از آن ایراد گرفت، هیچ گوشه دیواری بدون پوشش نمیماند همه جای مجلس را با پارچه های مناسب عزاداری میپوشانند و ابیاتی از اشعار محتشم که روی پارچه چاپ شده و به آن «کتیبه» میگویند گرداگرد مجلس نصب میشود. در گذشته سر و شکل مجلسهای روضه این گونه نبود، گروهی از ارادتمندان به امام حسین (ع) در مجلس سادهای دور هم جمع میشدند و شخص باسوادی قسمتهایی از کتاب "روضه الشهداء" را میخواند و این مجلس آنقدر برای مردم آن روزگار جاذبه داشته که روزبهروز شلوغتر شده و کم کم هیبتی و هیأتی به خود گرفت، چون در این مجلسها کتاب «روضه الشهداء» خوانده میشد، کم کم این مجالس، نام مجلس «روضه» به خود گرفت. کلمه روضه یعنی باغ و حقیقتا باغ دلگشا برای شیعه، مجلس روضه است که وقتی در آن حضور پیدا میکنی، آرام میشوی با دیدن مجلس، آشفتگیهای درونت کمرنگ میشود، وقتی لحظاتی در آن خیمهای که روضه برپا میشود قرار میگیری احساس آرامش و رضایت میکنی، احساس میکنی تا به حال با خودت میجنگیدی و الان با خویش صلح کردهای احساس قشنگی است، از دیدن دوستان اهل بیت و رفت وآمدها به روضه لذت میبری، و همین لذت دوباره تو را به اینجا میآورد.
فهرست تعدادی از خانه های شهر یزد که سابقه روضه خوانی امام حسین (ع) در این منازل بیش از نیم قرن است: خانه ملک ثابت، خانه امام حسینی، خانه وقفی (محل تل)، خانه اصفهانیان، خانه رشتیها، خانه حاجیعلیها، خانه متوسلیان، خانه نواب رضوی، عمارت ناظم، خانه قندریز، خانه کربلایی اکرمی، خانه وقفی(خیابان سیدگلسرخ)، خانه پاسدار، خانه شهید صدوقی، خانه ریسمانیها، خانه هرندیها، خانه روهنی، بیت الحسین (ع)، خانه اتابکی، خانه مرشد، خانه محترم خانم، خانه کاجی، خانه مرتاضیه، خانه آشیخ غلامرضا، خانه حاتم پور.
(در سماع سروها/ محمدعلی کریمی. یزد: شاهنده، ۱۳۸۹.ص ۱۷-۲۶).
نگارش: مژگان روحانی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).