تاریخ بیماریهای همه گیر در ایران
با ورود کرونا به ایران، اولینبار نیست که یک بیماری همهگیر مردم ایران را میترساند. در تاریخ ایران این اتفاق چندبار رخ داده و عواقب آن به ثبت رسیده است.
شیوع بیماریهای همهگیر در ایران تاریخی طولانی دارد. بیماریهایی مثل جذام و طاعون که در کتب قدیمی ایران از آنها یاد شده و برای مقابله با شیوعشان هم دستورالعملهایی برای نیالودن خاک و آب و رعایت بهداشت فردی برمیخوریم. اما این توصیهها برای «وبا» درمانی نداشتند که بیماری بومی ایران بود و سالی یکبار همهگیر میشد. مثل وبای تبریز که حدود ۷۰۰ سال پیش در زمان سلطان «اویس آلجلایر» همهگیر شد، ۳۰۰هزار نفر را کشت و کاری هم از دست حکومت برنیامد. یا همهگیری ترسناک آن در هرات دوره تیموریان که میگویند احتمالا با طاعون همراه بود و به قول «فصیح خوافی» مورخ ایرانی، چنان کشنده که از هر ۲۰۰ نفر، یکی زنده ماند.
اکثرا هم بازرگانان از ناقلان اصلی این بیماری بودهاند و راه ابریشم هم یکی از مسیرهای مهم انتقال. «میرخواند» مورخ مشهور روایت کرده که در سال ۷۵۷ خورشیدی «طاعون» در «کلات» خراسان ظاهر شد و بسیاری از مردم آنجا را به کام مرگ فرستاد. این بیماری خطرناک بارها به ایران حمله کرده که فقط چند نمونهاش از دوره صفوی گزارش شده. از گفته مورخان معلوم است که هربار وقوع این بیماری خطرناک، ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر را در قزوین، اردبیل، گیلان و همدان کشته است. مثل «سیاه سرفه» که در ایران چندباری همهگیر شد و طبقه گفته «بهاءالدوله رازى» پزشک برجسته ایران حدود ۴۰۰ سال پیش بسیاری را در ری از بین برد. یا «تراخم» و «تیفوس» که گهگاه در نقطهای همهگیر میشدند، عده زیادی را میکشتند و میرفتند. گرچه پزشکان ایرانی برای درمان این بیماریها راهکارهایی ارائه میکردند، اما جلوگیری از شیوع گسترده آن نیازمند سازوکاری بود که تنها از حکومت برمیآمد، اما به درستی انجام نمیشد.
« امروز شنیدم وبا در مشهد مقدس روزی هفتاد - هشتاد نفر را تلف میکند. ده روز دیگر یقین در اردو خواهد بود. ممکن بود با مبلغ کمی مخارج، قرانتین (قرنطینه) بگذارند، شاید این مرض به جای دیگر سرایت نکند؛ اما کی حکم بکند و کی بشنود. انالله و انا الیه راجعون» این را «اعتمادالسلطنه» در کتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه در ذی القعده 1309 ق برابر با خرداد ماه سال ۱۲۷۱ نوشته. وقتی مردم در مهمترین شهر مذهبی ایران درگیر جنگی نابرابر با بیماری خطرناکی بودند که میشد با ایجاد تدابیر حکومتی، جلوی تلفات وسیع آن را گرفت. مثل کاری که امیرکبیر ۴۱ سال قبلش برای همین بیماری انجام داده بود: «برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی ناخوشی مزبور، در مرزها قاعدۀ گراختین (قرنطینه) گزارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگه دارند.»
در سال ۱۲۸۴ وبای شدید همه شهرهای ایران را فرا گرفت. در همان سال دکتر تولوزان پزشک ناصرالدین شاه نوشت: « چون در ایران، کانونی برای نگاه داشتن شمار مردگان نیست، لذا نمیتوانیم عده آن را کماکان معین کنیم. مع هذا، میدانم که عده مردگان کمتر از یکصد هزار نفر نبود....»
سال ۱۲۸۷ وبا همراه با قحطی به ایران آمد. حاج محمد حسن امینالضرب تاجر معروف تهران نوشت: «روزی ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر میمردند و قحطی در سال بعد نیز ادامه داشت و وبا هم مزید بر علت شد». آنچنان وضع برای مردم تنگ شده بود که گزارش اسدالله طباطبایی از کنسولگری ایران در تفلیس رسیده است: «چه خراسانی، گوشت آدم میخوردند، دیگر چه رسد به اسب و الاغ. هر روز در مشهد آدم میگیرند که سگ کشته و گوشت او را آورده و فروخته است»
فهرست بیماریهای همهگیر در ایران بیش از اینهاست، اما همهگیری هیچکدام آنها به آنفلوآنزای اسپانیایی نمیرسد که به خاطر همزمانیاش با جنگ جهانی اول، آمار دقیقی از مرگومیر آن نداریم. میگویند این بیماری ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون نفر را در جهان کشت؛ یعنی ۳ تا ۵ درصد جمعیت انسان آن روزگار. آمار مرگومیر آنفلوآنزای اسپانیایی در ایران را که مردمش دچار کمخونی و قحطی بودند، تا ۲ونیم میلیون نفر هم تخمین زدهاند.
در سالهای اخیر هم بیماریهای همهگیر چندباری در ایران شیوع داشتهاند. مثل «آنفلوآنزای مرغی» و حالا «کووید ۱۹» معروف به «کرونا» که سرعت شیوع آن بسیار بالاست. اینکه تاریخ بعدها درباره پیشگیریها از شیوع این بیماری در ایران چه مینویسد بستگی به عملکرد امروز مسئولین دارد.
فصلنامه،پژوهشنامه مطالعات آرشیوی
فصلنامه ای است علمی–تخصصی درحوزه اسناد مکتوب وشفاهی که قصد دارد پژوهش هایی را باتکیه براسناد موجود در آستان قدس و سایر مراکز آرشیوی منتشرکند.