Document and Press Center Managment of Astan quds Razavi

بازخوانی حماسه مردم آمل در 6 بهمن 1360
۱۳۹۹-۱۱-۰۷
در بهمن ماه 1360 نيروهاي کمونيست و چپ‌گرا طي برنامه‌ريزي‌هايي که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهي مردم آمل با آن‌ها به اين شهر حمله و تصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خيابان‌ها و سنگربندي مقابل منازل در برابر نيروهاي کمونيست ايستادگي و آن‌ها را از شهر بيرون کردند...

 

بازخوانی حماسه مردم آمل در 6 بهمن 1360

چرا آمل را شهر هزار سنگر ناميدند؟
 

در بهمن ماه 1360 نيروهاي کمونيست و چپ‌گرا طي برنامه‌ريزي‌هايي که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهي مردم آمل با آن‌ها به اين شهر حمله و تصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خيابان‌ها و سنگربندي مقابل منازل در برابر نيروهاي کمونيست ايستادگي و آن‌ها را از شهر بيرون کردند.با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه‌ مردم آمل شكل گرفت و صدها نيروي داوطلب مردمي با روي آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابله سربداران جنگل رفتند.سنگربندي‌ها آغاز شد. از زن و مرد و پير و جوان همگي با آوردن شن و گوني اقدام به سنگرسازي و نبرد سنگر به سنگر كردند تا آنجا كه آمل لقب «هزار سنگر» گرفت.
 

در بهمن ماه 1360 نيروهاي کمونيست و چپ‌گرا طي برنامه‌ريزي‌هايي که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهي مردم آمل با آن‌ها به اين شهر حمله و تصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خيابان‌ها و سنگربندي مقابل منازل در برابر نيروهاي کمونيست ايستادگي و آن‌ها را از شهر بيرون کردند.
با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه‌ مردم آمل شكل گرفت و صدها نيروي داوطلب مردمي با روي آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابله سربداران جنگل رفتند.

سنگربندي‌ها آغاز شد. از زن و مرد و پير و جوان همگي با آوردن شن و گوني اقدام به سنگرسازي و نبرد سنگر به سنگر كردند تا آنجا كه آمل لقب «هزار سنگر» گرفت. رفته رفته به تعداد نيروهاي ضد شورش كه از روستاهاي اطراف مي‌آمدند و از مردمان وفادار به امام و انقلاب اسلامي بودند، افزوده مي‌شد. البته در شب حادثه هم، از مردم آمل هر كس كه خود را به‌خاطر صداي تيراندازي به سپاه و بسيج رسانده بود، دستگير، اسير و يا شهيد شده بود.
سازماندهي و ساماندهي نيروهاي مردمي از ساعت 7 صبح آغاز شد و تا 8 صبح به‌پايان رسيد. هرچند نهادهايي چون سپاه و بسيج به خاطر نو‌پايي اين نهادها تجربه‌ لازم را نداشتند، ولي شور و اشتياق بسيار بالا براي مقابله با ضدانقلاب، جايگزين هر نارسايي شد. حمله مردم حزب‌اللهي به ضدانقلاب در دو محور اساسي، يعني در همان مناطقي كه دشمن تمركز داشت، صورت گرفت. در ادامه‌ حضور مردم، واحدهاي كوچك‌تري از كوچه و خيابان‌ها به راه افتادند و خود را به مناطق درگيري رساندند.

برخي از نهادهاي انتظامي چون كميته‌ انقلاب اسلامي، شهرباني و ژاندارمري در بخش‌هايي از شهر مانع ورود مردم به صحنه‌ درگيري مي‌شدند تا بدان‌ها آسيبي وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسي ايفاي نقش كردند: كمك در ايجاد سنگر و مواضع دفاعي؛ تلاش براي دستگيري دشمن؛ درگيري مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن؛ كشف محل استقرار دشمن؛ تخليه‌ شهدا و كمك به مجروحين.
يكي از ابتكارات جالب نيروهاي بسيجي در نبرد با دشمن اين بود كه پشت يك وانت نيسان سنگر درست كرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حركت مي‌كرد؛ نيروهاي بسيجي پشت سنگرهاي ساخته شده در وانت به سمت دشمن تيراندازي مي‌كردند و راننده هم از تيراندازي دشمن در امان بود.

نقش مردم در اين درگيري غيرقابل تصور بود، به‌طوري كه در ساعات اوليه‌ اين نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر مي‌آوردند: «در حين درگيري شديد در حدود ساعت يازده بود كه وانت‌هايي كه كيسه‌ي شن حمل مي‌كردند، از جاده رد شدند. ما ابتدا ايست داديم كه آنها توجه نكردند. يك بار به يك وانت به منظور ترساندن آنها شليك كرديم كه فرار كردند. يكي دو بار هم وانت‌ها را گرفتيم و گوني آنها را خالي كرديم»

ولي تعداد وانت‌ها آنقدر زياد بود كه محافظان جاده، كاري نمي‌توانستند بكنند. جنگ و گريز مردم و نيروهاي انتظامي منجر به كشته شدن و دستگيري عده‌اي از مهاجمين شد و در همان روز سه‌شنبه، 6/11/60، دشمن تمام مواضع خود را از دست داد. در ساعت 4 بعد از ظهر دشمن شروع به عقب‌نشيني كرد و در دو باغ حاشيه شهر موضع گرفت:
«بعد از عقب‌نشيني، وارد يك باغ بزرگ شديم. در همان موقع صداي الله‌اكبر و صداي جمعيت زيادي از درون باغ ‌آمد. بچه‌ها فهميدند كه باغ در محاصره است و از هر طرف كه بخواهيم برويم به آن‌ها بر مي‌خوريم. در آنجا بچه‌ها تيراندازي هوايي كردند، چون امكان داشت همديگر را بزنيم».

افرادي كه در برخي از محلات مانند رضوانيه مستقر بودند تا شايد مردم در روشني روز به آن‌ها بپيوندند، نوميدانه به جنگل برگشتند: «من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگيري در پيرامون محله و تنگ‌شدن حلقه‌ محاصره، جزو اولين گروهي بودم كه به طرف جنگل برگشتيم».
در واقع پس از يورش بي‌امان مردم و كشته شدن 34 نفر از گروه سربداران، به‌ويژه كشته شدن كاك اسماعيل، مسئول كميته‌ نظامي، گروه به طرف جنگل عقب‌نشيني كرد.

در اين حماسه‌ جاودان، از مردم قهرمان آمل 40 شهيد و 120 نفر زخمي شدند.

منبع: کتاب اسناد اتحاديه کمونيست‌هاي ايران در واقعه‌ آمل. چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامي

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید