عجایب زندگی بنیان گذار چاپخانه روزنامه خراسان
مرحوم شیخ احمد بهار در سال 1292 خورشیدی چاپخانه خراسان را بنیان نهاد، در مبارزه با استعمار انگلیس نقش محوری داشت به دلیل مخالفت با رضاشاه به تبعید فرستاده شد و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، رئیس دفتر دکتر مصدق بود.
جواد نوائیان رودسری – زندگانی زندهیاد شیخ احمد بهار، از هر نظر جذاب و خواندنی است؛ هم به لطف توانمندیها و سرِ نترسی که داشت و هم از منظر ناملایماتی که در اثر تقابل با دشمنان مردم بر سرش آمد؛ پسرعمه ملکالشعرا بهار، مؤسس چاپخانه خراسان که جداعلای همین «مؤسسه شهرچاپ» حساب میشود، ناشر روزنامههای «بهار» و «چمن» و همچنین، سالنامه مشهور «خراسان» که اتفاقاً پدر مطبوعاتی همین روزنامه خراسان خودمان است، طی دوران عُمر 68سالهاش آنقدر حوادث و اتفاقات از سر گذرانده که آوردن آنها در این مختصر ممکن نیست. نیکمردی که به دلیل نسبت فامیلی با ملکالشعرا بهار، کمتر به چشم مورخان آمدهاست و حقش را آنگونه که باید و شاید ادا نکردهاند.
از «احمد» تا «داشغلوم»
شیخ احمد بهار در اسفندماه سال 1268 در مشهد زادهشد، در خانوادهای تاجرپیشه؛ پدرش حاج شیخ محمدکاظم، رئیس اتحادیه بازرگانان شهر و پدربزرگش، عباسقلیخان از تجّار خوشنام مشهد بود که در اواخر عمر، ساکن این شهر شد. شیخ احمد در مدارس علمیه مشهد، مانند فاضلخان و خیراتخان درس خواند و برای تکمیل دانش، به تهران، نجف و کربلا سفر کرد. برخی از مورخان، شیخ احمد را مجتهد یا قریب به اجتهاد دانستهاند. او بنیانگذار «انجمن ادبی خراسان»، یکی از مشهورترین انجمنهای ادبی تاریخ ایران بود؛ انجمنی که افرادی مانند ملکالشعرا بهار(پسردایی شیخ احمد)، بدیعالزمان فروزانفر، علیاکبر فیاض و امیرالشعرا نادری در آن فعالیت میکردند و مجله «دبستان»، ارگان این انجمن بود. شیخ احمد بهار در ادبیات و صناعات ادبی تبحّر فراوانی داشت و از شاگردان مبرّز ادیب نیشابوری محسوب میشد. او در اشعارش «احمد» تخلص میکرد، البته وقتی شعرهایی را به لهجه مشهدی میسرود، تخلصش «داشغلوم» بود. دیوان اشعار شیخ احمدبهار به زیور طبع آراسته شده و نشانه نبوغ شعری و توانمندی ادبی اوست.
پافشاری بر آرمان استعمارستیزی
شیخ احمد بهار، از همان عنفوان جوانی، اهل سیاست بود و با استعمار و استبداد سرِ سازش نداشت. 19 ساله بود که به همراهی پسرداییاش، ملکالشعرا بهار، در سال 1287ش، اشعار و مطالب سیاسی خود را در روزنامه خراسان عهد مشروطه، چاپ میکرد. ثمره تجربیات شیخاحمد در روزنامه خراسان، اولاً، تأسیس چاپخانه(مطبعه) «خراسان» در سال 1292ش و ثانیاً راهاندازی روزنامه «چمن» در سال 1293ش در مشهد بود. این روزنامه را، یکی از عوامل اصلی بیداری خراسانیان و ایستادن آنها در برابر فعالیتهای استعماری دانستهاند. در آن زمان، استعمار روس و انگلیس، طبق قرارداد 1907 و قرارداد تکمیلی 1914، ایران را میان خود تقسیم کردهبودند. سرمقالههای شیخاحمد در «چمن»، خشم استعمارگران را برانگیخت و باعث تعطیلی روزنامه در سال 1296ش شد. با این حال، او با کمک دوستانش، بلافاصله مجوز روزنامه «بهار» را گرفت و بعد از فاش شدن محتوای قرارداد 1919 وثوقالدوله که بر اساس آن و با طرح «لُرد کرزن»، ایران به مستعمره انگلیس تبدیل میشد، شیخاحمد با انتشار سلسله مقالات جنجالی «کرزن چه میگوید؟» به افشاگری پرداخت و چنان عرصه را بر استعمارگران تنگ کرد که آنها، از قوامالسلطنه، حاکم وقت خراسان، خواستند که روزنامه شیخاحمد بهار را توقیف و او را تبعید کند. به این ترتیب، شیخاحمد به تهران و از آنجا به عثمانی تبعید شد و حدود یکسال و نیم از زندگی خود را در غربت، با فقری جانکاه گذراند؛ او اواخر سال 1299، مخفیانه به تهران بازگشت و اینبار، با واسطه پسرداییاش، رفقای جدیدی پیدا کرد که شهید مدرس، یکی از آنها بود. این رفاقت، تا زمان شهادت آن مرحوم پایدار ماند و حتی بعد از تبعید شهید مدرس به خواف، شیخاحمد مخفیانه نیازهای او را تأمین میکرد.
همراهی با عشقی و کلنل پسیان
اوایل سال 1300ش بود که کلنل محمدتقیخان پسیان به عنوان والی خراسان منصوب شد و مأموریت یافت تا قوامالسلطنه را تحتالحفظ به تهران بفرستند. شیخاحمد بهار از فرصت استفاده کرد و به مشهد بازگشت و دوباره، روزنامه «بهار» را انتشار داد. او در این روزنامه، باز هم دست به افشاگری زد و پرده از روابط میان قوامالسلطنه و انگلیسیها برداشت. شیخاحمد به شدت از اقدامات اصلاحی کلنل حمایت میکرد و به همین دلیل، بعد از شهادت وی، بازداشت شد و مدتی را در بازداشتگاه گذراند. با آغاز نخستوزیری رضاخان و تسلط افراد مورد اعتماد او در ایالات مختلف، میرپنج خزاعی به عنوان فرمانده لشکر شرق وارد مشهد شد و از آنجا که شیخاحمد را مانعی بر سر راه اهداف رضاخان میدید، او را به عنوان تبعید راهی تهران کرد؛ اما شیخاحمد در تهران نیز بیکار ننشست و با میرزاده عشقی به همکاری پرداخت و برخی از مقالات تند و تیز روزنامه وی، یعنی «قرن بیستم» را به رشته تحریر درآورد. این رویه تا زمان قتل عشقی به دست عوامل سردار سپه ادامه داشت. شیخاحمد در سال 1302ش، به عنوان نماینده مردم مشهد در پنجمین دوره مجلس شورای ملی انتخاب شد، اما با دخالت رضاخان، او را از ورود به مجلس محروم کردند.
حمایت از انقلاب 1920 عراق
شیخاحمد ناچار به مشهد بازگشت و کار چاپخانه «خراسان» را توسعه داد و به انتشار دوباره نشریات «بهار» و «چمن» دست زد. درست در همین زمان بود که ماجرای انقلاب 1920ش در عراق اتفاق افتاد؛ انقلابی علیه استعمار انگلیس و ضد رژیم ملک فیصل که دستنشانده استعمارگران بود. در پی این قیام که پرچمداری آن را علمای بزرگ عتبات برعهده داشتند، بریتانیاییها دست به بازداشت گسترده مراجع و تبعید آنها به ایران زدند. این اقدام بیپاسخ نماند و شهر مشهد، کانون یکی از گستردهترین اعتراضات در تاریخ خود شد. در مردادماه سال 1302، مردم مشهد با پیشوایی آیتا... سیدمحمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، دست به تحصنی بزرگ در مسجد گوهرشاد زدند. این تحصن با تظاهرات گسترده در بالاخیابان که با دعوت آیتا... سیدحسین قمی به راه افتاد، تکمیل شد. نماینده فعال آیتا... قمی در این راهپیمایی، شیخاحمد بهار بود. با تشویق او، همه روزنامههای آن موقع مشهد، دست به انتشار یک شماره فوقالعاده و مشترک زدند و در آن به سیاست استعماری انگلیس و نیز، وابسته بودن ملک فیصل، شاه عراق به بریتانیا، شدیداً تاختند. شیخاحمد همزمان با این اتفاقات، به انتشار سالنامه خراسان پرداخت و نخستین سالنامهها با اهتمام وی، در چاپخانه خراسان منتشر شد.
مخالفت با رضاشاه و آخرین تبعید
یکی از فرازهای مهم زندگی شیخ احمد بهار، رودررویی او با رضاشاه است؛ پس از آغاز سلطنت پهلوی اول در سال 1304ش، شیخاحمد در زمره مخالفان جدی وی قرار گرفت. اشعار بهجا مانده از شیخاحمد بهار نشان میدهد که او، ماهیت حکومت رضاشاه را وابسته به انگلیس میدانست:«آه از این سرباز پیر انگلیسی/این غلام سر به زیر انگلیسی/خواستم سال جلوسش را ز نادر/نادر آن خصم شهیر انگلیسی/سر ز قبر خود برون آورد و گفتا/گشت ایرانی اسیر انگلیسی». با این حال، بهار کوشید تا به صورت کجدار و مریز، به فعالیت مطبوعاتی خود ادامه دهد. روزنامه بهار، در این ایام، با مدیریت وی و در چاپخانه خراسان منتشر میشد. شیخاحمد مطالب آن روزهای روزنامه بهار را «خیلی بی سر و صدا و عاری از هر فکر و نظر» توصیف میکند. دلیل این سکوت، وضعیت معیشتی خانواده شیخاحمد بود. اما رژیم پهلوی هنوز او را به عنوان یکی از مخالفان خود میشناخت. در پی قیام مسجد گوهرشاد، شیخاحمد به عنوان یکی از عوامل شکلگرفتن قیام، بازداشت شد؛ ظاهراً این اقدام به روابط نزدیک وی با آیتا... سیدحسین قمی ارتباط داشت. شیخاحمد به تهران تبعید و دوران رنج و عسرت وحشتناک وی و خانوادهاش آغاز شد. ناچار چاپخانه خراسان را به پسرعموهایش، خانواده تهرانیان، فروخت و هر آنچه را داشت، خرج معاش عائلهاش کرد؛ اما زندگی اقتصادی وی برای همیشه از هم گسیخت.
همسو با نهضت ملی شدن صنعت نفت
شیخاحمد بهار، بعد از شهریور 1320، تلاش نافرجامی برای انتشار دوباره روزنامه «بهار» داشت و حتی برای تأمین خرج زندگی، مدتی ریاست اداره مطبوعات نخستوزیری را پذیرفت. شیخاحمد بهار از مدافعان جدی و راسخ ملی شدن صنعت نفت بود. او در سال 1330ش، بعد از آغاز نخستوزیری دکتر مصدق، به عنوان مسئول دفتر وی منصوب شد و همزمان، با سرودن اشعار ضدانگلیسی، به حمایت از نهضت پرداخت. برخی محققان، اشعار شیخاحمد بهار را در ایران، با اشعار اقبال لاهوری در شبهقاره هند مقایسه کردهاند و به قول استادش، ادیب نیشابوری، اشعار شیخاحمد « با یک لشکر مجهز و مسلح برابر» بود؛ اما با کودتای 28 مرداد 1332ش، شیخاحمد بهار نیز، بازداشت و از دفتر نخستوزیری اخراج شد. او بعدها، مدتی را در اداره نگارش وزارت فرهنگ به کار مشغول بود و سرانجام در 14 بهمن 1336، در بیمارستان بازرگانان تهران، دارفانی را وداع گفت. پیکر شیخاحمد بهار را، ظاهراً طبق وصیتش، در ابنبابویه شهر ری و کنار مزار شهدای واقعه 30 تیر 1331 دفن کردند.
منبع: روزنامه خراسان 15 اردیبهشت 1401
فصلنامه،پژوهشنامه مطالعات آرشیوی
فصلنامه ای است علمی–تخصصی درحوزه اسناد مکتوب وشفاهی که قصد دارد پژوهش هایی را باتکیه براسناد موجود در آستان قدس و سایر مراکز آرشیوی منتشرکند.