درجه‌ي اشتباهت چند است؟نويسنده اعظم حمزه‌اي خسرقي
۱۳۹۸-۰۷-۲۴
شهید مهدی رضایی مجد مدال طلای حسینی بر گردن انداخت تا حسین رضازاده در حضور قهرمانان نامی جهان با رمز یا ابوالفضل العباس مدال زرین بر گردن بیاندازد.

درجه‌ي اشتباهت چند است؟/ نويسنده اعظم حمزه‌اي خسرقي.- تهران: فاتحان،1395
شماره دیویی : ح س / 574 ر 0843092 / 955

منتخب از کتاب:

زندگی دنیا که به پایان می‌ رسد، جسم را از دست می دهی و روح آزاد می شود. می توانی جولان بدهی؛ به هر جایی سر بکشی.
درها و دیوارها نیز نمی توانند مانع باشند. به راحتی می توانی از آن‌ها عبور کنی . این حال و روز من است. من آمده ام بیمارستان کمالی نژاد ملاقات مادرم.
کسی مرا نمی‌بیند، ولی من همه را می‌بینم. حال مادرم خوب نیست. می‌ترسم بمیرد ومن راز مگویش را نفهمم. برای همین هول هول خودم را رسانده ام اینجا . رازی وجود دارد که فقط او می‌داند و می‌تواند درد مرا درمان کند. کدام درد؟ می‌گویم برای تان.
اینجا اتاقی از بخش قلب زنان است. شمال اتاق پنجره ای روبه حیاط دارد و جنوبش در ورودی. از در اتاق که وارد می‌شوی یخچال دست چپ است. همان سمتی که یخچال را گذاشته اند، سه تا تخت است و دو تا تخت پشت در.
مادر من همان سمت سه تایی‌ها روی تخت وسطی خوابیده است.
یک ساعت است که من اینجایم و از کسی صدا در نمی‌آید. لابد به همه مسکن تزریق کرده اند که این طور خواب آن‌ها‌‌ را در ربوده است. نمی‌دانم در سرم مادر هم مسکن ریخته اند یا نه. حتما ریخته اند و گرنه او استاد بی خوابی است.
به طرف در می روم و به راهرو سرک می‌کشم .......

.......... روحی که از لای پنجره آمده تو با من دست می‌دهد.
فرهاد کمالی نژاد هستم. این بیمارستان به نام منه. من میام اینجا سرکشی تا به نام من گند نزنند.
با تعجب نگاهش می‌کنم. من خودم را کشتم تا اجازه دادند بیایم اینجا،  آن وقت این یکی چه دل خوشی دارد .... حرفش را ادامه می‌دهد: - شب‌ها که رئیس بیمارستان می‌‌ رود من اینجا رئیسم. شیفت شب. به هر جا سرکشی می‌کنم. بعضی وقتها رفقایی مثل شما را می‌بینم. آمدید ملاقات؟
می‌گویم : آمدم ملاقات مادرم.
و به تخت مادرم اشاره می‌کنم. او می رود کنار تخت مادرم و پرونده اش را می‌خواند. با دقت این کار را انجام می‌دهد. خنده ام می گیرد. بعد بر می‌گردد طرف من، طوریش نیست. اوضاع و احوالش خوبه، یکی، دو روزه مرخصش می‌کنند.

می‌پرسم : (( شما پزشکی می‌دونید ؟ )) می گوید : (( من متخصص بیماری های داخلی بودم؛ در منطقه هم تو بیمارستان صحرایی کار می‌کردم. همون جا غزل خداحافظی را خواندم...
شهید مهدی رضایی مجد مدال طلای حسینی بر گردن انداخت تا حسین رضازاده در حضور قهرمانان نامی جهان با رمز یا ابوالفضل العباس مدال زرین بر گردن بیاندازد.
شهید رضایی مجد در آخرین سفر خود اشک شوق می ریخت که توانسته پشت پایی به دنیا بزند همانطور که حمید استیلی با گلزنی به تیم ملی آمریکا اشک هایش را به مردم ایران تقدیم و خوشحالی اش را با تمام ایرانیان تقسیم کرد.

شهید رضایی مجد زمانی که عازم جبهه بود، در هوای بارانی تهران، روی شیشه بخار گرفته ی قطار نوشت: یاران و دوستان ما رفتیم و شما از قافله جا ماندید. همان طور که علی دایی پس از به ثمر رساندن چهارمین گل خود به تیم ملی کره جنوبی در مقابل لنز دوربین بخار گرفته تلویزیونی با انگشت خود به گذشتن از سد راه کره اشاره کرد و به آنان گفت ما رفتیم و شما جا ماندید.
شهید رضایی مجد در خرمشهر با رشادت های خود و یارانش به کودکان خرمشهری ثابت کرد که آن ها تنها نیستند همان طور که هادی ساعی و یارانش در شهر زلزله زده بم به کودکان یتیم و بی سرپرست نشان دادند که آنها هم می توانند در کنار قهرمان المپیک و جهان عکس یادگاری بگیرند و تنها نباشند. بسیاری از ورزشکاران و مدیران ورزش کشور که با این شهید از نزدیک آشنا بودند، گذشت و حسن اخلاق را از خصوصیات بارز وی در تمامی عرصه های زندگی به ویژه در ورزش عنوان می کنند. به اینجا که رسید فرهاد از من پرسید: (( این ها را می شناسی ؟ )) من گفتم: (( بعضی هاشون رو می شناسم . ))
دلم می خواست بدانم چی گفتند. هر دو با هم خواندیم.
(( مجید مشایخی )) رئیس سابق ورزش بسیج اصناف کشور با اشاره به اینکه قهرمانان واقعی، شهدای اسلام هستند، گفت: (( به مناسبت بزرگداشت از مقام شامخ شهید رضایی مجد لیگ دسته یک فوتسال بسیج به نام این شهید نامگذاری شده و رقابت های این لیگ به طور منظم در استان های کشور در حال برگزاری است.))
رئیس شیفت شب بیمارستان گفت: (( یک برنامه ای هست که تمام ماجراهای فوتبال را گزارش می کند. امروز اگر دوشنبه باشه می ریم برنامه شون رو می بینیم.))
من پرسیدم : (( چه برنامه ای؟ )) – نود . من خبر نداشتم . دوباره رفتیم سراغ مانیتور.
(( جعفر کاشانی )) از پیشکسوتان فوتبال ایران درباره شهدایی چون رضایی مجد گفت: (( شهدا به ما قدرت شناخت دادند و با ایثار جان خود در استقلال کشور نقشی اساسی ایفا کردند. وظیفه ما در این مقطع زمانی زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی شهدا به خصوص کاپیتان سابق تیم فوتبال جوانان ایران است.))
(( مهدی مناجاتی )) سر مربی اسبق تیم ملی و پاس تهران، شهید رضایی مجد را الگوی واقعی جوانان فوتبالیست کشور دانست و افزود: (( باید شهدا را تکریم کرد چرا که آنان در قهرمانی های ملی پوشان ما نقشی بسیار ارزشمند داشتند.))   

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.