شرط عشق جنون است
ما که ماندیم، مجنون نبودیم
من راوی صحنههایی از حماسهها و حالتهای روحی و معنوی شهیدانی هستم که شاید هیچکس دیگر آنها را ندیده باشد. چنان که دوستان دیگر نیز، شاهد صحنههایی بودهاند که من و هیچ کس دیگری آنها را رصد نکردهایم.
هدف از نگارش این مجموعه، یادآوری رشادتها، جانبازیها، ایثار و فداکاری مردانی است که در بحبوحه آتش و دود و خون و شیمیایی و باروت و انفجار، سینه را مردانه سپر کردند و اجازه ندادند وجبی از خاک مقدس میهن در چنگ دشمن بعثی بماند...
واحد تخریب از واحدهای فعال و تاثیرگذار عملیاتی و پشتیبانی نیروها در دفاع مقدس است.
نکته مهمی که در خصوص تخریب و تخریبچیان قابل ذکر است، ساخت و پرداخت و انتشار داستانهای فراوان جعلی در خصوص خوابیدن آنها روی سیمهای خاردار و راه رفتن و دویدن داخل میدانهای مین برای خنثی کردن مینها یا قرعه کشی ابتدای میدانهای مین برای رفتن داخل میدان است. مثلا قرعهکشی بین پدر و فرزند یا قرعهکشی بین عدهای برای خوابیدن روی سیم خاردارها و پریدن روی مین که در فضای مجازی و تعدادی از فیلمهای سخیف مربوط به دفاع مقدس، خود نمایی میکند.
به صراحت و وضوح قابل ذکر است که در سالهای دفاع مقدس موارد مطروحه یا اصلا وجود نداشته و یا به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد؛ چون تخریبچیها بسیار مجرب و کارآزموده بودند و به جای رفتن روی مین، در کمترین زمان ممکن و زیر آتشبار شدید دشمن، مینها را خنثی میکردند تا جان خود و همرزمانشان را نجات دهند و از میدان به سلامت عبور کنند.
در زیر آتش بسیار سنگین دشمن اصلا فرصتی برای قرعه کشی و این افسانهها وجود نداشت. همچنین در آموزشهای تخریب برای ریختن ترس تخریبچیان جدید، مربیان حرفهای و متخصص با شگردهای خاص و تمرینهای فراوان، روی سه حلقه سیم خاردار میخوابیدند و نیروها از روی بدن مربی عبور میکردند تا اگر جایی آنقدر کار سخت شود و گره بخورد، این آمادگی در افراد باشد.
اما در زیر آتش شدید دشمن از وسایلی مثل خاردار قطع کن و اژدر بنگال برای بریدن یا انفجار سیمهای خاردار استفاده میشد و تقریبا هیچ جایی در دفاع مقدس، خاطره مستند و مورد تایید فرماندهان یگانها و واحدهای تخریب در خصوص خوابیدن روی سیم خاردار و خنثی کردن مین با راه رفتن در میدان و قرعه کشی و .... وجود ندارد و نقل این خاطرات، جفا به شهدای تخریب و تخریبچیان کارآزموده است.
منتخب از قسمت: قرارگاه شهید وزین
مجموعه به یاد ماندنی که «قرارگاه شهید وزین» نامیده میشود محل استقرار تخریبچیانی بود که برای ادای تکلیف، گرد هم جمع شده بودند.
اگر قبل از اذان صبح به حسینیه تخریب وارد شوی، فضای نسبتا تاریکی جلب نظر میکند که با نور سبز رنگ کوچک محراب، اندکی روشن شده است. کمی که میگذرد، صدای ریز به هم خوردن دانههای تسبیح را میشنوی و شبح خم و راست شدن افرادی را میبینی که کنار محراب و گوشه و کنار حسینیه و لابلای تختها و کنج دیوارها، به نماز شب مشغولاند.
خوب که دقت میکنی، صورت اکثرشان پیدا نیست. کلاههای پایین کشیده اورکتها و چفیهها، سر و صورت بچهها را پوشانده است و تو احساس میکنی به جمع غریبههای به خود مشغولی وارد شدهای که چیزی جز حضور خدا را احساس نمیکنند.
گوشهای مینشینی و به حالشان غبطه میخوری تا اینکه صدای قرآن قبل از اذان بلند میشود و یکی یکی از این جمع نماز شب خوان، به زیر پتوهایشان فرو میروند تا کسانی که تازه بیدار میشوند، جای خالیشان را نبینند. دقایقی بعد خفتگان از خواب برخاسته همراه با بیداران خود را به خواب زده، صفوف نماز جماعت صبح را مرتب میکنند و کم کم نوای دلنشین اذان صبح، قرارگاه شهید وزین را عطر آگین میکند.
نماز صبح که اقامه میشود، صوت دلنشین قرائت سوره الرحمن از زبان سید علی مهاجریان، فضا را غرق در معنویت و پاکی میکند. زیارت عاشورا که قرائت میشود، نیروهای تخریب کم کم آماده حضور در ورزش صبحگاهی و اجرای مراسم صبحگاه میشوند.
پیاده روی و دو صبحگاهی، همراه با شعارهای زیبای دسته جمعی، شور و نشاط نیروها را برای شروع یک روز کاری دیگر تامین میکند. از روی پل و جاده منتهی به قرارگاه شهید وزین که بالا میروی، صدای خوش «سرازیری قبر، مولا علی(ع ) به فریادت برسد» تو را به صلواتی آمیخته با خندههای زیبای بچههای تخریب میهمان میکند.
دو و پیاده روی و نرمش که تمام میشود، مراسم ساده صبحگاه با نام خدا و قرائت دعاهایی از صحیفه سجادیه آغاز میشود و به دنبال آن وظایف نیروهای مستقر در قرارگاه شهید وزین و اسامی شهردارهای آن روز تعیین میشود و نیروها برای صرف صبحانه به داخل حسینیه هدایت میشوند.
با بلند شدن صدای قرآن قبل از اذان ظهر، تمام کارها تعطیل میشود و نیروهای تخریب به سرعت برای وضو گرفتن به سمت سرویسهای صحرایی و تانکرهای آب روانه میشوند و با طنین نوای ملکوتی اذان، صفوف فشرده نماز بسته میشود. نماز عاشقانه و معنوی به جماعت سید هاشم امینی جلای روح و جان بچههای تخریب است. نماز که تمام شد، سفره ناهار پهن میشود و دوباره جمع تخریبچیان و دعای سفره و سکوت زیبایی که در آن جز صدای قاشق و بشقاب، صدای دیگری شنیده نمیشود.
قرآن که تمام میشود، دسته جمعی برای مسواک و طهارت و وضوی قبل از خواب میرویم و دقایقی بعد سرها روی پتوهایی که به صورت بالش درآمده قرار میگیرد و آسایشگاه و حسینیه تخریب راسکوتی رازآلود فرا میگیرد.
همینکه چراغها خاموش میشود و همه میخوابند، تعدادی از جاهایشان برمیخیزند و برای رفتن به داخل قبرها راهی اطراف حسینیه میشوند. داستان نماز شب، فانوس، قبر، قرآن، مفاتیح، اشکهای گرم، ضجههای «الهی العفو»، درخواست شهادت و ...
این داستان قرارگاه شهید وزین است که تقریبا هر روز تکرار میشود، البته تا زمانی که نیروها حضور دارند.
کتاب جنون مجنون، کار بسیار ارزشمندی است که میتواند ماندگار شود. (سردار اسماعیل قاآنی)
کتاب جنون مجنون را کسی نوشته که خودش در صحنه جنگ بوده است. (علیرضا یوسفی، فرمانده وقت واحد تخریب لشکر 21 امام رضا علیهالسلام).