سخنان استاد محمدرضا خوشددل در بزرگداشت صائب تبریزی
در سالگشت میرزامحمدعلی صائب تبریزی سال 1399 هستیم و حاصل 55 سال عمر خود را خلاصه نمایم در این صحبت و انتقال تجربیات اینجانب درین نیم قرن و حمل بر مفاخره نشود.
انسان بخشی از عمرش در تقدیرات محتوم قرار دارد و امیر بیان درین باره فرمودند: لاجبر و لا تفویض بل بین الامرین، زندگی نه جبر و نه تفویض است بلکه منزلگاهی بین این دوست. به نظر من، ما بعد جبر محتوم در چند جبر دیگر هم محبوسیم.
جبر ژنوم و تاثیر ژنتیکی بر آدمها و در برخی جاها مهم است. برخی کشورهای اروپایی پرونده پزشکی با پیشینه ژنتیکی آنها ثبت است.
جبر بعدی، جبر زمان هست که در آن محبوسیم و اینکه در چه زمانی بوجود بیاییم دست ما نیست.
جبر دیگر، جبر مکان و کجا دنیا آمدن است که اسلام هجرت را برای آن توصیه نموده.
ولی جبر زمان به دلیلی برای من مهم بوده و نسبت من با استاد صاحبکار(خواهرزاده)، و توفیق بودن در انجمن ادبی منزل شادروان استاد قهرمان و من از نوجوانی توفیق زیارت آنان را داشتم و ظاهر کلام مفاخره محسوب نشود. از استاد مرحوم شادروان شهریار تا احمد گلچین معانی، محمدقهرمان، غلامرضا قدسی، عماد خراسانی، رضا شکوهی و خانم بهبهانی و بزرگانی از کاروان ادبیات معاصر که از ما گرفته شدند و چند مولفه مهم در آثار آنها وجود دارد و برای آنان که مایلند در جریده عالم دوام آنان ثبت شود و کار فاخر را مایلند انجام دهند و پیش ستونهای آن در رفتار علمی و ادبی این مشاهیر دیده شد. اگر در حوزه آموزش و پرورش یا ادبیات یا حوزه ذوقی کار انجام دهید پیش نیاز استوار کار اینهایی هستند که در رفتار علمی تحقیقی ادبی این مشاهیر به چشم دیدم. استاد احمد گلچین معانی در اواخر عمر نوشتن اسم بانقطه کنار هم تا تبدیل به کلمه و جمله شود و چه وسواسی داشتند. یکی از این ستونها عشق و علاقه به ادبیات این سرزمین داشتند و با عشق و علاقه کار می کنند. روی این علاقه و عشق خیلی زحمت می کشیدند و برای اثبات عرایضم مقدمه دیوان 6جلدی صائب تبریزی از محمدقهرمان، این بزرگ مرد در کار گردآوری اشعار صائب چه مرارتی متحمل شده و غیرممکن است در کار سترگی چون عرفات العاشقین استاد صاحبکار را به سرانجام رساند، اگر عشق در کار نباشد.
خاطره از استاد صاحبکار که دیوان حزین لاهیجی را تصحیح میکردند، گویا بخشی ابیات نبود یا خوانده نمی شد و در تصحیح استاد صاحبکار را دچار مشکل میکرد و با چشم دیدم با چه عشق و قریحه ای معادل افتاده بیت را اصلاح میکرد و می سرود و ارائه می کرد. پس اولین قدم عشق بوده. اینها جویای نام نبودند. استاد قهرمان بخشی از فضای مجازی را درک کردند ولی اصلا مایل نبودند احسنت بشنوند و حلقه دوستان آنها کوچک بود گاه پنج نفر همفکر بودند مثل استاد شفیعی کدکنی، استاد قهرمان و تبادل نظر در چنین جمع های کوچکی بود و من که جوان بودم تمایل داشتم شاخصه های آنان را ببینم که عشق جویای نام نبودن و کار را برای دیگران کردن انجام نمی دادند. حاصل تعلیقات استاد قهرمان یا کلم همدانی یا قدسی مشهدی یا دهها کار ارزشمند دیگر، به سختی از لابلای نسخه های مشوش همت می طلبید. آنها روی کار و آثا ر بسیار حساس بودند. استاد قهرمان در کار تحقیق چقدر وسواس بودند و بری یک ویرگول با چند نفر مشورت میکردند. آنها در کار گردآوری و تصحیح حساس بودند، هر کدام به نوبه خود استعداد و سوژه بسیار است. شما سازندگان این مشاهیر هستید در سازمان آموزش و پرورش.
عاشقانه کار کردن برای دل و به دور از نام و آوازه قدم برداشتن و حساسیت به کار، می تواند پایه و بنیان خوبی باشد.