مولف شهید سیدمرتضی مصلایی، یکی از علاقمندان به شاهنامه حکیم فردوسی بود که بارها آن را مرور کرده و هر بار نیز نکات تازهای از آن به دست آورده و سرانجام نیز پایاننامه دانشگاهی خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی در همین رابطه نگاشته است که در زمان خود موردتوجه خاص اساتید دانشگاه قرار گرفت.
در فرصتی مجموعه در اختیار بنیاد شهید قرار گرفت و با ویرایش مجدد و چاپ آن گام کوچکی در جهت معرفی این اثر ارزشمند برداشته شد. (سازمان بنیاد شهید و امور ایثاگران استان قزوین)
شهید مصلایی، متولد 1334 می باشد. موفق به لیسانس رشته زبان و ادبیات فارسی گردید و در آموزش و پرورش قزوین کارهای فرهنگی خوب و موثر انجام داد. مدتی نیز مسئولیت امور تربیتی آموزش و پرورش قزوین را پذیرفت. این بزرگمرد با آغاز جنگ تحمیلی عازم میدان نبرد شد و چون عارفی خودساخته و عاشقی پاکباخته در 20/1/1365 برای آخرین مرتبه به منطقه جنوب اعزام شد و در تاریخ13/2/1365 در عملیات صاحب الزمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)و در منطقه فاو بر اثر اصابت ترکش به پای راست و صورت به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به لقاءالله پیوست.
از ذغذغهی حیات رستی، بر پهلوی قدسیان نشستی
تو رفته بر اوج کامرانی، ما مانده به زجر زندگانی
ارزشهاي متعالي انسان در شاهنامه/ مولف: مرتضي مصلايي.- قزوين: بنياد شهيد و امور ايثارگران استان قزوين، ۱۳۸۶.
به منظور معرفی این اثر و به منظور پاسداشت یاد این شهید عزیز: مقدمه به قلم آن روانشاد، عینا ذکر میشود.
مقدمه:
برین نامه بر سالها بگذرد
همی خواند آنکس که دارد خرد
رسالهای که اینک به حضورتان تقدیم میشود، نتیجه کاوش، دقت و تاملی کوتاه و گذرا در شاهنامه، و محدود به یک درس دو واحدی است، لذا من در تشریح کار خود ادعایی ندارم. در همه مدتی که اشتغال بدین تحقیق داشتم فقط یک سوال برایم مطرح بود و دنبال جوابی قانع کنند بودم.
چرا شاهنامه عظمت دارد؟ چرا این اثر حماسی ایران را اینقدر تعریف و تحسین می کنند؟حتما باید دلیلی داشته باشد. چه علتی سبب شده تا شاهنامه چنین عمیق و گسترده با روح ملی و وجدان اجتماعی ملت پیوند خورده باشد؟ و بالاخره در حال حاضر داشتن حماسهای چون شاهنامه، چه نقش مثبت و سازندهای میتواند در رسالت و مسئولیت فردی و اجتماعیمان داشته باشد؟
اگر شاهنامه را نمیداشتیم چه میشد؟ و چه توفیری در وضعیت اجتماعی و تاریخی فعلیمان حاصل میگشت؟ الیون دیوپ، متفکر شهیر قاره سیاه میگوید: آثار کلاسیک یک ملت نیاز به نوشتن دارند پس نیاز به این دارند که در هر نسل درباره این آثار دوباره فکر شود و دوباره تفسیر شوند.
لذا وقتی با این بینش میخواهیم به شاهنامه نگاه کنیم، لازم میآید که طرز تلقی و بینشمان را تغییر داده باشیم و معیارهای کهنه و قدیمی را تا حدودی کنار بگذاریم؛ در این صورت هم نمیشود سوال نکرد که، اگر شاهنامه داریم و اگر به اصول عالیه اخلاقی و بشری معتقدیم، چرا در وضع زندگی و سرنوشت اجتماعیمان تاثیر ندارد؟ اگر شاهنامه حکایت شجاعتها، تلاشها و مبارزات یک ملت برای استقلال داشتن و سربلند زیستن است و اگر شاهنامه سند آزادگی و مردانگی یک قوم شجاع و سرافراز است و اگر هزار سال است که این حماسه عظیم ملی با زندگی و حیات اجتماعی مردم این سرزمین پیوندی ناگسستنی دارد و مفهوم عمیق و انسانی آن با فرهنگ ایرانی آمیخته و عجین شده است، پس باید که شاهنامه در آگاهی، عزت، اقتدار و استقلالمان نقشی داشته باشد، آنچنان که مللی که آن را ندارند از ثمراتش محروم باشند. اینجاست که به عمق منظور الیون دیوپ میرسیم. بایست آثار کلاسیک را با بینشی نو و تحلیلی علمی و منطقی نگاه برریب کرد و من قصدم این بوده است که چنین پژوهشی داشته باشم، حال تا چه حد از عهدهاش برآمدهام قضاوتش با منصفان است.
در مورد ارزشهای انسانی ممکن است مفاهیم و معانی متعددی در ذهن تداعی شوند.
من ارزشهای انسانی را بدین مفهوم در نظر داشتهام که عبارتنذ از: اصول و حقایقی که ماورای زمان و مکان و مسائل مادی (و گاه توام با مسائل مادی) قرار دارند و برای انسانهای هر عصر و هر نسلی ارج و اعتبار ویژه خود را حفظ میکنند.
ارزشهای انسانی یک کلیت قابل قبول و پذیرفته شده است، که در هر شرایطی یک انسان خردمند و آگاه با فرهنگ،بدانها ایمان دارد و به اصالت آنها مومن است.
(در نسبی بودن ارزشها البته جای تردیدی نیست و جای بحثی هم) اگر خود بالفعل آنها را فاقدیم، در اندیشه، تقدیسشان میکنیم.
پروفسور شاندل می گوید: "هنگامی که یک انسان بزرگ را میشناسیم که در زندگی موفق زیسته است، روح او را در کالبد خویش میدمیم، و با او زندگی میکنیم و این ما را حیاتی دوباره میبخشد.
این انسانهای بزرگ چه کسانی هستند؟ شما همه انسانهای بزرگی را که میشناسید در ذهن مجسم کند، خصوصیات زندگی شان را در نظربیاورید خواهید دید انسانهای عالیقدر و انسانهای مافوق، کسانی هستند که در میدان عمل توانستهاند بر سختیها پیروز شوند و در وجود خود و با بودن خود در زندگی خود ارزشهای انسانی زوال ناپذیر را تجسم بخشند، و بر هر چه که روزمرگی و ابتذال است، تفوق و برتری یابند. سخن آخر این که جای دارد از استاد عزیزم جناب آقای محمدمهدی ناصح مخلصانه تشکر کنم. از ایشان نهایت امتنان رادارم، نه بدان سبب که یک رسم معهود است و هم نه بدین خاطر که راهنمای در گردآوریمطالب و نوشتن رساله بودهاند. اگر چه این هر دو جای تقدیری دیگر دارد. اما آنچه استاد به من آموخت و باعث دگرگونی طرز تلقی و بینش من گردید بسیار ارزندهتر و والاتر از اینهاست. حکیم ناصرخسرو، بیتی نغز دارد که میفرماید:
خویشتن را به زه بهمان و احسن فلان
گر همی خنده و افسوس نخواهی مفریب
خجلت عیب تن خویش و غم جهل کشد
کودکی کو نکشد زحمت استاد و ادیب
و استاد ناصح با نرمخویی خود و متانتی که شایسته یک معلم واقعی است، عملا و قولا، گفته ناصرخسرو را برای من عینیت بخشید. ایشان با سختگیری و انتقاد توام با محبت خود اثبات کرد که واقعا هر کس زحمت رحمتآمیز استاد را بر خود هموار نکند، عاقبت، آن چه عایدش میشود شرمساری است. چه این که خواندن 9 جلد شاهنامه و فیش برداری از ابیات در بدو امر "الفرار مما یطاق" را ایجاب می کرد و راقم سطور چون هر نویسنده خالی الذهنی اجبارا از نوشتههای دیگران کمک میگرفت و برای نوشتن چند سطر مجبور بود به کتاب و نظریه و عقیده این و آن ناخنک بزند. اما استاد با جوری که که (به از مهر پدربود) مرا واداشت این کار را هر طور شده انجام دهم. به قول ایشان"مهم نیست که آقای مینوی، استاد رشیدیاسمی، آقای محمدعلی اسلامی و یا هر کس دیگری در مورد شاهنامه چه عقیده ای دارند
مهم این است عقیده شخصی و استنباط خود ما چه باشد؟ همین حرف ایشان مرا متقاعد کرد که باید "خود" بود، باید به اندیشه و شخصیت " خود" اتکا داشت، و مهمتر از همه این که باید وجدان علمی داشت. وقتی در نقل قول از دیگران مشخصات ماخذ با دقت ارایه شود، ارزش علمی و تحقیی نوشته بیشتر خواهد شد. این است که من در پیشگاه وجدان خود از کارم رضایت دارم، چون هر چه نوشتهام، برداشت و نظریه شخصی بوده است، اگر نه در سطح عالی در هرحال متکی بر رنج فکری خویشن است و مجددا از جناب اسادسپاسگزلرم.
سیدمرتضس مصلایی* 1/4/1357
فهرست مطالب کتاب:
مقدمه
خداشناسی و توحید
خرد و خردمندی
عفت کلام
دانایی
نیکی و بدی
دادگری و عدالت
تقبیح ظلم
نکوهش خونریزی و قتل بی گناهان
رافت و جوانمردی در جنگ
صفات و خصال و کردار نیک بزرگان
دانش و فرهنگ
راستی و راستگویی
ارزش سخن و سخنوری
بی نیازی و استغنای معنوی
وفاداری به عهد و پیمان
ناپایداری جهان و عبرت گرفتن از حوادث
قطعیت مرگ
مسائل متفرقه
مشورت در کارهای مملکتی
فهرست ماخذ و مدارک
پی نوشت
چکیده ای از زندگی نامه شهید
وصیتنامه شهید سیدمرتضی مصلایی