آنچه در این رمان اهمیت دارد، شیوه نگاه دیگران به کودک و نگاه کودک به دیگران است. نکته شاخص دیگر از نگاه دانشیان آشنا با اصول قصهنویسی، چندصدایی شدن قصه است، به عبارت دیگر اگر چه عمدتا قصه از زبان آگی روایت میشود و زاویه دید رمان، زاویه نگاه آگی است، اما به ناگاه رمان نویس زاویه دید را تغییر میدهد و قصه واحدی را از زبان شخصیتهای دیگر قصه نیز بیان میکند و خواننده با لذت تمام همان حادثه را از زبانهای مختلف میشنود و "شگفتی" در اینجاست که:
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
مقدمه این اثر با این نگاه پایان مییابد:
از نگاه "دیزی" سگ خانواده، چهرههای انسانها یکسان است و زیبایی در نگاه او، در رفتار و سلوک مهرورزانه معنا مییابد و کاش میتوانستیم نگاهی سگانه به دیگران داشته باشیم.
دکتر مهدی افشار
منتخب از کتاب:
شگفتي/ آر. جي. پالاسيو؛ ترجمه نيلوفر داد؛ ويراستار مهدي افشار.- تهران: قاصدک صبا، ۱۳۹۷.
آگوست قیافه خوبی ندارد، او این جوری به دنیا آمده. در واقع صورتش به طرز وحشتناکی زشت است. اگوست ده ساله که به سبب بیماری چهره ای نابهنجار دارد تا کلاس پنجم در خانه درس خوانده و به مدرسه نرفته است. سرانجام پدر و مادر با وجود نگرانی تصمیم می گیرند او را به مدرسه ای خصوصی بفرستند.
مشکل آگوست این است که پسری عادی است با قیافه ی غیر عادی! در برابر رفتارهای توهین آمیز و مهربانی، صبوری و گذشت اش شگفتی می آفریند و بیشتر شاگردان کلاس را شیفته و طرفدار خود می کند.
رمان نوجوان "شگفتی" در ژوئن 2013 در فهرست پر فروش ترین های نیویورک تایمز قرار گرفت و در سال 2014 کاندید جایزه بهترین تگزاس بلوبونت شد و همچنین : برنده جایزه ی کتاب سال 2012 NAIBA برنده جایزه کتاب سال 2012 Book Browse
(نویسنده)آر جی پالاسیو روزها طراح گرافیک است و شب ها نویسنده، او با همسر و دو پسرش در نیویورک زندگی می کند. رمان شگفتی از کارهای موفق اوست.
ورود او به مدرسه با مشکلات و دردسرهای فراوانی همراه است اما اگوست سرانجام با مقاومت
داستان برای کودکانی با نیاز ویژه پیشنهاد می شود.
کاش هرروز خدا هالوین باشد
کاش هر روز خدا هالوین باشد. باید بهاندازهی آگوست زشترو باشی تا چنین آرزویی به دلت راه پیدا کند. در روز جشن هالوین، آگوست میتواند لباس مبدل بپوشد و مثل آدمی عادی همهجا برود بیآنکه نگران قیافهی زشتش باشد. آگوست زشت به دنیا آمده است، آنقدر زشت که خانوادهاش او را تا مدتها از چشم مردم پنهان میکردند. مادرش حتی اجازه نداد آگوست به دبستان برود و خودش به او درس داد. تا سن رفتن به مدرسهی راهنمایی، هشت عمل جراحی روی صورتش انجام دادند، اما باز بچهها از تماس با او وحشت داشتند. بااینکه پدر و مادر و خواهر آگوست مثل خورشید دور او میچرخیدند، اما بچههای مدرسه حتی حاضر نبودند کنار او بنشینند. سفارشهای اخلاقی و انسان دوستانهی آقای مدیر هم کاری از پیش نمیبرد. آگوست به خاطر قیافهی زشتش رنج میکشید و تنها و منزوی بود. رمان شگفتی داستان تلخ، پیچیده و درعینحال شگفتانگیز از انزوا درآمدن و اجتماعی شدن نوجوانی بهشدت زشترو است. عوامل گوناگونی دستبهدست هم دادند تا این اتفاق بزرگ انسانی رخ داد. آقای مدیر با قانون خاص خودش-اگر ما در زندگی کمی مهربانتر از آنچه لازم است باشیم، دنیا گلستان میشود. مهربانیهای بیدریغ خانوادهاش و رفتار شجاعانه و واقعبینانهی برخی از همکلاسیهایش همه و همه کمک کردند آگوست زندگیای عادی پیدا کند؛ اما آنچه بیشتر از بقیه آگوست را از تنهایی و انزوا بیرون آورد، خود او بود. کتاب شگفتی تجربهای شگفتانگیز است از موفقیت یک انسان ناقصالخلقه.
اینکه چطور و چگونه آگوست دوستی و رفاقت همکلاسیهایش را جلب کرد، بر انزوا و طردشدگیاش چیره شد و به نوجوانی عادی و موفق تبدیل شد، ماجراهایی آموزنده و هیجانانگیز دارد که در این رمان میتوانید بخوانید.
اگر در بین اطرافیان خود بچهای را میشناسید که به دلیل نقص عضو یا هرگونه تفاوت دیگری از جمع دوستان و هم سن و سالهایش کنارهگیری میکند یا ظاهرش بهگونهای است که بچهها او را در جمع خود نمیپذیرند با حرفهایشان تحقیرش میکنند، کتاب شگفتی را به آنها معرفی کنید.