وداع با اسلحه/ نويسنده ارنست همينگوي
۱۳۹۹-۰۴-۳۱
وداع با اسلحه/ نويسنده ارنست همينگوي؛ مترجم هاجر زيني‌وند.- تهران: هنر پارينه: انگيزه مهر، ‎۱۳۹۶.

وداع با اسلحه/ نويسنده ارنست همينگوي؛ مترجم هاجر زيني‌وند.- تهران: هنر پارينه: انگيزه مهر، ‎۱۳۹۶.
رمان "وداع با اسلحه" یکی از شاهکارهای ارنست همینگوی و جزء صد کتاب برتر در تاریخ ادبیات جهان است. کتاب وداع با اسلحه از جمله نام‌دارترین و نام‌آورترین آثار ارنست همینگوی است.
همینگوی که از سال ۱۸۹۹ تا ۱۹۶۱ زندگی کرد، این رمان را در سی سالگی (۱۹۲۹) نوشت و بلافاصله به کتابی پرفروش تبدیل شد.
از آنجا که ارنست همینگوی در برهه جنگ جهانی اول در ارتش ایتالیا می‌جنگید رمان وداع با اسلحه را بر پایه همین تجارب واقعی خودش نوشته و شخصیت‌های این رمان نیز از برخی شخصیت‌های زندگی واقعی ارنست الهام می‌گیرد.
در واقع کاترین بارکلی در وداع با اسلحه از شخصیت اگنس ون کوروسکی پرستار بیمارستان صلیب سرخ آمریکا در میلان ایتالیا الهام گرفته و شخصیت هلن فرگوسن الهام گرفته از کیتی کانال خبرنگار مد اهل پاریس و کشیش این رمان نیز الهام گرفته از شخصیت کشیشی بنام “دن جوزپه بیانکی” می‌باشد.
نجف دریابندری این رمان را در جوانی و ۲۳ سالگی به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب ابتدا توسط انتشارات صفی علیشاه و سپس توسط نشر نیلوفر به چاپ رسیده است.

گزیده ای از کتاب:

من پرسیدم: «واقعاً نظر شما راجع به جنگ چیه؟»

«نظرم این است که احمقانه است.»

«کی جنگ رو می‌بره؟»

«ایتالیا.»

«چرا؟»

«اینها ملت جوان‌تری هستند.»

«ملل جوان‌تر همیشه جنگ‌ها رو می‌برن؟»

«تا مدتی شایسته‌ی بردن هستند.»

«بعد چی میشه؟»

«بعد می‌شوند ملت پیرتر.»

 

یک بار در اردوگاه، کنده‌ای را در آتش گذاشتم.

کنده پر از مورچه بود.

همین که شروع به سوختن کرد، انبوه مورچه‌ها بیرون ریختند؛

اول به طرف وسط رفتند که آتش می‌سوخت؛

بعد برگشتند و به ته کنده فرار کردند.

هنگامی که به قدر کافی در ته کنده جمع شدند، توی آتش می‌افتادند.

بعضی‌ها در می‌رفتند،

تنشان سوخته و پهن شده بود و همین‌طور می‌رفتند،

و نمی‌دانستند کجا می‌روند.

ولی بیشترشان به طرف آتش و بعد، به ته کنده می‌رفتند و سرانجام توی آتش می‌افتادند.

یادم هست که در‌ آن موقع فکر کردم که این آخر دنیاست و فرصت خوبی است که آدم مسیح بشود و کنده را از آتش بردارد و بیرون بیندازد.

تا مورچه‌ها بتوانند خودشان را به زمین برسانند.

ولی من کاری نکردم.

جز اینکه یک فنجان آب روی کنده پاشیدم تا فنجان خالی شود و بتوانم در آن نوشیدنی دیگری بریزم.

فکر می‌کنم پاشیدن فنجان آب روی کنده‌ی سوزان، مورچه‌ها را فقط بخار داد.

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.