زبان زنده/ منوچهر انور.- تهران: کارنامه، ۱۳۹۸.
زبان اصلی یا مادری همان زبان گفتار است که، در یک دو سه سالی که شعور کودک در و پیکر ندارد، وارد ذهنش می شود، با سلولهای وجودیش در می آمیزد و به صورت جزء یا بعد یا رکنی از شخصیت او در می آید. اما زبان کتابت یا لفظ قلم را کودک، مدتها بعد از زبان باز کردن، در شش هفت سالگی، تازه شروع به آموختن می کند _ وقتی که شخصیت او بیش و کم شکلی گرفته، و شعورش دیگر در و پیکر دارد، یا به عبارت جاری تر، زیر بنای شخصیت او، بیش و کم، آماده است، و از این پس هر آنچه که جذب کند، بیشتر صرف ساختن روبنای شخصیتش می شود. بسیار نادرند کسانی که در ین دومی به جاهای بالا برسند و بسیارند کسانی که اساسا استعداد این دومی را ندارند. ولی می توان با اطمینان گفت که جذب زبان مادری، یا گفتار، امری لایشعر و غیر ارادی است و آموختن لفظ قلم، کاری بیشتر ارادی و ملازم آگاهی.
قصیده سرای بزرگ خراسان ناصر خسرو در زبده ترین قصیده اش زبان فارسی را در دری _ " این قیمتی در لفظ دری " _ می نامد و ننگ دارد از اینکه آن را در قالب شعر به پای خوکان بریزد بهتر از این تا امروز آیا تعریفی برای زبان فارسی به فکر کسی رسیده یا بعد از نه قرنی که از عمرش می گذرد آیا لازم است که کسی امروز دنبال تعریف جانانه تری بگردد ؟ اما کوشش در دفع آفاتی که همواره بلای جان این مروارید خوشاب بوده حرف دیگری ست.
بعد از رفتن حافظ ، فارسی یتیم ماند و یکسره شد آلت دست منشیان فنی نویسی که، به زور سجع و جناس و استعراب و قرینه سازی و غیره، معنی را، به تصاعد، از نثر فارسی بیرون راندند و تعارف را در جای آن نشاندند.
امروزه بر ذمه هر قلم به دست صادقی ست که ازین نکته باریک غافل نماند که خرما بر نخیل علم و ادب هزاران برابر شده اما دست ما همچنان کوتاه تر از آن است که باید باشد چه در عرصه علم و ادب چه از بابت بهره جستن از امکانات بی حد و حساب نهفته در فطرت فارسی در هر زمینه یی _ آنچنان که تا اواخر قرن هشتم هجری رواج داشت.
در بخشی از کتاب می خوانیم: در جاهایی از زبان زنده چه بسا خواننده رشته بحث اصلی را گسسته بیابد. مثلا شرح صحنه هایی از تاریخ لجن آلود عصر قاجاری را خارج از خط اصلی کتاب _ دستور موسیقایی گفتار _ تلقی کند که در این صورت اوج و حضیض سیر مطلب را جز در بستر تاریخی و فرهنگی آن نمی توان درست پیگیری کرد.