نقارهخانه: چهل روايت عاشقانه از زيارت/ نويسنده: محمد عکاف؛ با تصحيح و مقدمه محمد سادات اخوي.- تهران: نسيما، ۱۳۹۴.
کتاب حاضر، نثر ادبی نیست... اما بارقههایی دلنشین و دلاویز از نثر ادبی دارد... شعر نیست... اما شاعرانهگی هایی جذاب و برآمده از دل دارد. زیارتنامه نیست... اما میشود با کمترین آشنایی ادبی هم آن را برداشت... کنار صحن حرم نشست... خواندش و بخشهایی از آن را خطاب به امام مهربان، تکرار کرد... و این، همان اکسیر عجیبی است که "آثار اهل بیتی" دارند.
مقدمه نویس این کتاب، سید محمد سادات اخوی مؤلف 80 عنوان کتاب در حوزههای شعر، داستان، نثر ادبی، پژوهشهای ادبی و مذهبی، شعر، نثر طنز و ... است.
محمد عکاف در معرفی کتاب با بیان اینکه کتاب بر اساس اقتضائات امروز نسل جوان نوشته شده است. نسل امروز نسل پیامهای کوتاه و شبکههای اجتماعی است. نسل امروز نسل تلگرام و اینستاگرام بوده و هنگامی که قرار است برای این نسل کار ادبی کنیم آن هم با محتوای مذهبی خیلی نمیتوانیم به سراغ متنهای طولانی برویم. به همین دلیل این کتاب را برای نسل تلگرام و اینستاگرام نوشتهام.
نویسنده کتاب نقارهخانه افزود: اثر مذهبی تولید کردن آنهم برای نسل جوان کار سختی است باید با یک چشمانداز متفاوت با او صحبت کرد و فارغ از اینکه این مجموعه یک اثر مذهبی است تلاش شده است مخاطب با مجموعههایی از عاشقانهها مواجه باشد.
عکاف در پاسخ به این پرسش که چه شد به فکر نگارش این اثر افتادید گفت: من در سفرهایی که به مشهد داشتم و توفیق زیارت حرم حضرت رضا(ع) نصیبم میشد همواره با نسل جوانی مواجه بودم که به دنبال یک ادبیات و زبان متفاوتی برای برقراری ارتباط عاطفی و معنوی با امام رضا(ع) بود و من تلاش کردم این مجموعه به نوعی یک زیارتنامه عاشقانه برای این نسل باشد و به همین دلیل ذیل عنوان کتاب نوشته شده است: «۴۰ روایت عاشقانه از زیارت».
منتخبی از ص 12 کتاب:
کودک شدهام، انگار دوباره گم شدهام... و اینبار منتظر مادر نیستم... منتظر دستی دیگرم؛ دست رئوفی که در همهی سالهای پشت سر، همیشه پیش از مادر مرا پیدا کرده است. دلم گرفته است.
من مینویسم... اما نوشته، نوشته نمیشود... اما نخستین پیام از نخستین خوانندهاش، دلم را گرم میکند: اخوی...! دمت گرم...! با کتابت- نرفته- رفتیم به مشهد!