مقاله ای جالب و خواندنی درباره شب یلدا
۱۳۹۹-۰۹-۳۰
شب یلدا در ایران با آداب و رسوم مخصوصی شناخته می‌شود؛ هر کدام از این مراسمات داستانی دارند و دلیلی برای اجرای آنها هست. شماری از این مراسمات در مناطقی دیده می‌شود و در جاهای دیگر حضور ندارد. تاریخچه شب یلدا نیز در کتب تاریخی متعدد با اندک تفاوت‌هایی نقل شده است و عقاید باستانی زیادی در مورد آن وجود دارد.


                                                                                              مقاله مفيد و خواندني درمورد شب يلدا

شب يلدا بازه زماني بين غروب آفتاب آخرين روز فصل پاييز يعني 30 آذر تا طلوع آفتاب در اولين روز فصل زمستان يعني يکم ماه دي است. در نيمکره شمالي شب يلدا با انقلاب زمستاني مصادف است. از اين شب به بعد طول شب‌ها کوتاه و طول روزها بلند مي‌شود، به همين خاطر بلندترين شب سال لقب گرفته است. جشن شب يلدا جشني است که از ? هزارسال پيش تاکنون در ميان ايرانيان برگزار مي‌شود. ? هزار سال پيش نياکان ما به دانش گاه شماري دست پيدا کردند و دريافتند که نخستين شب زمستان بلندترين شب سال است. ايرانيان و بسياري از اقوام ديگر اين شب را جشن مي‌گيرند. در واقع يلدا يک جشن آريايي است در ايران و سرزمين‌هاي هم فرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» يا «شب يلدا» نام مي‌برند.

                                                                                            دليل نام‌گذاري شب يلدا

«يلدا» کلمه‌اي متعلق به زبان سرياني است و معناي لغوي آن تولد، ميلاد يا زايش است. يکي ديگر از دلايل برگزاري اين جشن، شب زادروز ايزدمهر يا ميترا است. مهر به معناي خورشيد است و تاريخ پرستش آن در ميان ايراني‌ها و آريايي‌ها به پيش از دين زرتشت بازمي گردد که پس از ظهور زرتشت اين پيامبر او را اهورامزدا تعريف کرد. يکي از ايزدان اهورايي مهر بود که هم اکنون بخشي از اوستا به نامش نامگذاري شده است.
در مورد دلايل ديگر نامگذاري اين شب گفته اند، يلدا در افسانه‌ها و اسطوره‌هاي ايراني حديث ميلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر مي‌شود. «ماه دلداده مهر است و اين هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و مهر روزها بر مي‌آيد. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آميزد، اما هميشه در خواب مي‌ماند و روز فرا مي‌رسد که ماه را در آن راهي نيست. سرانجام ماه تدبيري مي‌انديشد و ستاره اي را اجير مي‌کند، ستاره اي که اگر به آسمان نگاه کني هميشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نيمه شبي ستاره، ماه را بيدار مي‌کند و خبر نزديک شدن خورشيد را به او مي‌دهد. ماه به استقبال مهر مي‌رود و راز دل مي‌گويد و دلبري مي‌کند و مهر را از رفتن باز مي‌دارد. در چنين زماني است که خورشيد و ماه کار خود را فراموش مي‌کنند و عاشقي پيشه مي‌کنند و مهر دير بر مي‌آيد و اين شب، «يلدا» نام مي‌گيرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها يک شب به ديدار يکديگر مي‌رسند و هر سال را فقط يک شب بلند و سياه وطولاني است که همانا شب يلداست».

                                                                                 پيشينه شب يلدا

يلدا و جشن‌هايي که در اين شب برگزار مي‌شود، يک سنت باستاني است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزي، بنيان زندگي آنان را تشکيل مي‌داد و در طول سال با سپري شدن فصل‌ها و تضادهاي طبيعي خوي داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعاليت‌هاي خود را با گردش خورشيد و تغيير فصول و بلندي و کوتاهي روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظيم کنند.
آنان ملاحظه مي‌کردند که در بعضي ايام و فصول روزها بسيار بلند مي‌شود و در نتيجه در آن روزها، از روشني و نور خورشيد بيشتر مي‌توانستند استفاده کنند. اين اعتقاد پديد آمد که نور و روشنايي و تابش خورشيد نماد نيک و موافق بوده و با تاريکي و ظلمت شب در نبرد و کشمکش اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آريايي، از هند و ايراني – هند و اروپايي، دريافتند که کوتاه ترين روزها، آخرين روز پاييز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدريج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر مي‌شوند، از همين رو آنرا شب زايش خورشيد ناميده و آنرا آغاز سال قرار دادند. بدين سان در دوران کهن فرهنگ اوستايي، سال با فصل سرد شروع مي‌شد و در اوستا، واژه «سَرِدَ» يا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده مي‌کند، خود به معناي «سرد» است و اين به معني بشارت پيروزي اورمزد بر اهريمن و روشني بر تاريکي است.
در زمان ابوريحان بيروني به دي ماه، «خور ماه» (خورشيد ماه) نيز مي‌گفتند که نخستين روز آن خرم روز نام داشت و ماهي بود که آيين‌هاي بسياري در آن برگزار مي‌شد. از آن جا که خرم روز، نخستين روز دي ماه، بلندترين شب سال را پشت سر دارد پيوند آن با خورشيد معنايي ژرف مي‌يابد. از پس بلندترين شب سال که يلدا ناميده مي‌شود خورشيد از نو زاده مي‌شود و طبيعت دوباره آهنگ زندگي ساز مي‌کند و خرمي جهان را فرا مي‌گيرد. در قانون مسعودي نسخه موزه بريتانيا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخي منابع ديگر «خرم روز» ناميده شده است. در برهان قاطع ذيل واژه «يلدا» چنين آمده است:«يلدا شب اول زمستان و شب آخر پاييز است که اول جَدي و آخر قوس باشد و آن درازترين شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و يا نزديک به آن شب، آفتاب به برج جدي تحويل مي‌کند و گويند آن شب به غايت شوم و نامبارک مي‌باشد و بعضي گفته اند شب يلدا يازدهم جدي است».

                                                                             آداب و رسوم ايرانيان باستان در شب يلدا

تاريکي نماينده اهريمن بود و چون در طولاني ترين شب سال، تاريکي اهريمني بيشتر مي‌پايد، اين شب براي ايرانيان نحس بود و چون فرا مي‌رسيد، آتش مي‌افروختند تا تاريکي و عاملان اهريمني و شيطاني نابود شده و بگريزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشيدن، شادي و پايکوبي و گفتگو به سر مي‌آوردند و خواني ويژه مي‌گستردند، هرآنچه ميوه تازه فصل که نگاهداري شده بود و ميوه‌هاي خشک در سفره مي‌نهادند. سفره شب يلدا، «ميَزد» نام داشت و شامل ميوه‌هاي تر و خشک، نيز آجيل يا به اصطلاح زرتشتيان، لُرک که از لوازم اين جشن و وليمه بود، به افتخار و ويژگي «اورمزد» و «مهر» يا خورشيد برگزار مي‌شد.در آيين‌هاي ايران باستان براي هر مراسم جشن و سرور آييني، خواني مي‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نيايش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غيره، برآورده‌ها و فرآورده‌هاي خوردني فصل و خوراک‌هاي گوناگون، خوراک مقدس مانند «مي زد» نيز نهاده مي‌شد.
ايرانيان گاه شب يلدا را تا دميدن پرتو پگاه در دامنه? کوه‌هاي البرز به انتظار باززاييده شدن خورشيد مي‌نشستند. برخي در مهرابه‌ها (نيايشگاه‌هاي پيروان آيين مهر) به نيايش مشغول مي‌شدند تا پيروزي مهر و شکست اهريمن را از خداوند طلب کنند و شب هنگام دعايي به نام «ني يد» را مي‌خوانند که دعاي شکرانه نعمت بوده است. روز پس از شب يلدا (يکم دي ماه) را خورروز (روز خورشيد) و دي گان؛ مي‌خواندند و به استراحت مي‌پرداختند و تعطيل عمومي بود (خرمدينان، اين روز را خرم روز يا خره روز مي‌ناميدند).خورروز در ايران
باستان روز برابري انسان‌ها بود در اين روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده مي‌پوشيدند تا يکسان به نظر آيند و کسي حق دستور دادن به ديگري نداشت و کارها داوطلبانه انجام مي‌گرفت نه تحت امر. در اين روز جنگ کردن و خونريزي حتي کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود اين موضوع را نيروهاي متخاصم با ايرانيان نيز مي‌دانستند و در جبهه‌ها رعايت مي‌کردند و خونريزي به طور موقت متوقف مي‌شد و بسيار ديده شده که همين قطع موقت جنگ به صلح طولاني و صفا تبديل شده است. در اين روز بيشتر از اين رو دست از کار مي‌کشيدند که نمي‌خواستند احياناً مرتکب بدي شوند که آيين مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشيد گناهي بسيار بزرگ مي‌شمرد. ايرانيان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاريکي و سرما مي‌نگريستند و در خورروز در برابر آن مي‌ايستادند و عهد مي‌کردند که تا سال بعد يک سرو ديگر بکارند.
همچنين دور هم گرد هيزم افروخته و بخاري روشن مي‌نشينند تا سپيده دم بشارت شکست تاريکي و ظلمت و آمدن روشنايي و گرمي (درايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد که بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا که به زعم آنان در اين شب، تاريکي و سياهي در اوج خود است.
در آيين کهن، بنابر يک سنت ديرينه آيين مهر شاهان ايراني در روز اول دي ماه تاج و تخت شاهي را بر زمين مي‌گذاشتند و با جامه اي سپيد به صحرا مي‌رفتند و بر فرشي سپيد مي‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهي و همه برده‌ها و خدمت کاران در سطح شهر آزاد شده و به سان ديگران زندگي مي‌کردند. رئيس و پادشاه و مردم عادي همگي يکسان بودند.
در مورد خوراکي‌هاي شب يلدا ذکر چند نکته ضروري است. اين ميوه‌ها که اغلب دانه‌هاي زيادي دارند، نوعي جادوي سرايتي محسوب مي‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت خيزي و پردانه بودن آنها، خودشان را نيز مانند آنها برکت آور مي‌کنند و نيروي باروي را در خويش افزايش مي‌دهند.
همچنين انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمايندگاني از خورشيد در شب به شمار مي‌روند. در اين شب هم مثل جشن تيرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روي پوکي و يا پُري آن، آينده گويي مي‌کنند.
اين جشن که يکي از کهن ترين جشن‌هاي ايران باستان است در اصطلاح به آن شب چله هم مي‌گويند. چله بزرگ از يکمين روز دي ماه جشن خرم روز تا دهم بهمن که جشن سده است به طول مي‌انجامد و آن را چله بزرگ مي‌نامند به آن دليل که شدت سرما بيشتر است، آنگاه چله کوچک فرا مي‌رسد که دهم از بهمن تا بيستم اسفند به طول مي‌انجامد و سرما کم کم کاسته مي‌شود.
اقوام قديم آريايي جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان مي‌گرفتند خصوصاً ژرمن‌ها که اين ماه را به خداي آفتاب نسبت مي‌دهند و زياد هم بي تناسب نيست چرا که آغاز زمستان مثل تولد خورشيد است که از آن روز در نصف کره شمالي رو به افزايش و ارتفاع و درخشندگي مي‌گذارد و هر روز قوي تر مي‌شود.
در اين شب آتش برمي افروختند تا تاريکي و عاملان اهريمني و شياطين نابود شده و بگريزند و همچنان که خورشيد به مناسبت فروغ و گرماي کارسازش تقدس پيدا کرده بود آتش نيز همان والايي را نزد مردمان دارا شد.

                                                                                      آداب و رسوم شب يلدا در زمان حاضر

آيين‌هاي شب يلدا گرچه در گذر ايام دستخوش تغييراتي شده اما همچنان در سنت‌هاي مناطق مختلف کشور مورد توجه قرار دارد.
هرچند که زندگي ماشيني و گرفتاري‌هاي روزمره ، موجب ايجاد فاصله ميان مردم ايران با سنت‌ها و آيين‌هاي گذشته شده ، اما هنوز هم جلوه‌ها و نمادهاي از سنت‌هاي ويژه‌اي از ايران باستان در ايامي مانند شب يلدا و نوروز به چشم مي‌خورد.
نکته زيبا و بيادماندني بلندترين شب سال در اين است که همه ايرانيان اعم ازفارس،ترک،کرد،لر،بلوچ و عرب،شب يلدا را شب جشن،شادي، دور هم‌نشيني ، مهرورزي،دوستي و صداقت مي‌دانند. يکي از آيين‌هاي شب يلدا در ايران، تفال با ديوان حافظ است. مردم ديوان اشعار لسان الغيب را با نيت بهروزي و شادکامي مي‌گشايند و فال دل خويش را از او طلب مي‌کنند. در برخي ديگر از نقاط ايران نيز شاهنامه خواني رواج دارد. نقل خاطرات و قصه گويي پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها نيز يکي از مواردي است که يلدا را براي خانواده ايراني دلپذيرتر مي‌کند. اما همه اين‌ها ترفندهايي است تا خانواده‌ها گرد يکديگر جمع شوند و بلندترين شب سال را با شادي و صفا سحر کنند.
در سراسر ايران زمين، جايي را نمي‌يابيد که خوردن هندوانه در شب يلدا جزو آداب و رسوم آن نباشد. در نقاط مختلف ايران، انواع تنقلات و خوراکي‌ها به تبع محيط و سبک زندگي مردم منطقه مصرف مي‌شود اما هندوانه ميوه اي است که هيچ گاه از قلم نمي‌افتد، زيرا عده زيادي اعتقاد دارند که اگر مقداري هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک يعني زمستاني که در پيش دارند سرما و بيماري بر آنها غلبه نخواهد کرد.
 
ايرانيان نزديک به چند هزار سال است که شب يلدا آخرين شب پاييز را که درازترين و تاريکترين شب در طول سال است تا سپيده دم بيدار مي‌مانند و در کنار يکديگر خود را سرگرم مي‌دارند تا اندوه غيبت خورشيد و تاريکي و سردي روحيه آنان را تضعيف نکند و با به روشنايي گراييدن آسمان به رخت خواب روند و لختي بياسايند. با پيشرفت علم دلايل نياکان ما معقول به نظر نمي‌رسد و فقط اين جشن به يادگار باقي مانده است.

منابع:
https://setare.com/fa/news/17655
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.