نویسندگان: معصومه ابراهیمی هژیر ، مرتضی رزاق پور* ، رضا صادقی شهپر
چکیده:
تفاوت انسان های معمولی و هنرمند، در شناخت و چگونگی انتقال عاطفه است. عاطفه همان هیجان در روان شناسی است که به دنبال احساس هایی همچون خشم، ترس، غم و شادی بروز می کند. هدف از پژوهش حاضر تحلیل و شناساندن عاطفه از دیدگاه ادبیات و روان شناسی و بیان ویژگی های عاطفی شخصیت ها در داستان مارون از بلقیس سلیمانی است. نوشتار پیش رو با روش توصیفی - تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، با ابزار فیش نگاشته شده است. پیش از دهه نود هجری، هیچ منبعی به طور مجزا عاطفه در ادبیات و علم روان شناسی را بررسی تطبیقی نکرده است. داستان مارون بلقیس سلیمانی داستانی ریالیستی است. شخصیت اصلی زنی سرکش است که رفتارش همچون مردها است. این داستان حس خشم، عصبانیت، ترس و نفرت را به خواننده انتقال می دهد. نویسنده برای معرفی شخصیت ها به خوبی از فرایندهای هیجانی کمک گرفته تا ضمن انتقال احساس و عاطفه، شخصیت هم شناخته شود. نتیجه به دست آمده، قطعیت در تاثیر نویسنده بر مخاطب از راه بیان عاطفه در داستان است. نویسندگان باید ماهیت تفکر مخاطبان را بشناسند تا روش های بهتری را برای داستان نویسی و ایجاد ارتباط با آن ها بیابند و به طور قطع اگر فرایندهای ذهنی افرادی را که برای آن ها می نویسند درک کنند، در کار خود موفق تر خواهند بود.
لینک دسترسی : https://www.magiran.com/paper/2304587