مقاله «پست مدرنیسم» «آنی هوسپیان»
« در جامعۀ پستمدرن دانش کاربردی است، چیزی را یاد نمیگیریم که بلد باشیم بلکه یاد میگیریم که از آن استفاده کنیم.» بهطور گسترده به نظریهای اجتماعیفرهنگی و ادبی پستمدرن گفته میشود که بهتغییری در دیدگاه اشاره دارد؛ و بهطور کلی، پذیرفته شده که تغییر پستمدرن در ادراک، از اواخر دهۀ 1950 آغاز شد و احتمالاً هنوز هم ادامه دارد. اصول اولیۀ این جنبش، خروج از مکتب مدرنیسم است؛ گفته میشود: این واژه بهطور عامتری، برای توصیف دورهای تاریخی بهکار رفته که پس از مدرنیسم، ناخواسته گرایشهای این دوره را دنبال میکند. این جنبش ادبی میتواند با تغییر قدرت، غیرانسانسازی و هجوم سرمایهداریِ مصرفکننده، همراه باشد (اشارهای نزدیک به دوران پس از جنگ جهانی دوم). بهعبارتی سادهتر میتوان گفت: پستمدرن، نقدی به مکتب مدرنیسم است، با تمام ویژگیهای محدود کنندهاش؛ اصطلاح پستمدرن، بیانگر رابطهای با مدرنیسم است و غالباً گفته شده، پستمدرنیسم یکباره ادامۀ موضع مدرنیسم و بهنوعی جدایی از آن است (ژانری را با ژانر دیگر ترکیب میکند و مشخصات سبکهای دیگر را بینظم و بهجا بهکار میبرد). بهطور خلاصه، پست مدرنیسم، بهنوعی ناامنیها، گمراهی و چندپارگی جهان غرب در قرن بیستم را نشان میدهد.
چنین اختلاطی از عناصر مختلف و ناسازگار، نشان دهندۀ استفادۀ پستمدرن از تقلید مسخرهای است که توسط مدرنیسم نیز مورداستفاده قرار گرفته است. پستمدرن با نگرشی بدبینی، کنایه یا طرد نسبت به آنچه که بهعنوان روایتها و ایدئولوژیهای بزرگ مرتبط با مدرنیسم توصیف میشود، تعریف شده و اغلب از عقلانیت روشنگری انتقاد میکند. هر دو از خمیرمایۀ یکسانی برای بیان خود استفاده میکنند ....
برای استفاده از متن کامل این مقاله به فایل زیر مراجعه بفرمایید.