دیدار با سه آزاده‎ی سرفراز سازمان کتابخانه ها
۱۴۰۰-۰۸-۱۱
بازدیدکنندگان پایگاه بسیج سازمان کتابخانه ها از سه آزاده‎ی سرفراز سازمان کتابخانه ها

دیدار با سه آزاده‎ی سرفراز
آقایان: مرحوم محمدحسن نوری نیا با 5 سال و 9 ماه اسارت، آقای محمدلسانی با 6 سال اسارت، و آقای محمدباقر سلیمانیان با 7 سال و 3 ماه اسارت
سه‎شنبه 27 مهر 1400
بازدیدکنندگان پایگاه بسیج سازمان کتابخانه ها: آقایان: عادلی، خبازیان، بنی هاشمی و خانم کمالی پور
ابتدا به به دیدار خانواده ی معزز جناب حاج آقای نوری نیا رفتیم. همسر، دختر و پسر ایشان از ما استقبال نمودند و گفت و شنود درمورد آن مرحوم شروع شد.
ایشان نسخه شناس و و مدیر معزز بخش خطی کتابخانه آستان قدس رضوی آزاده فداکار و جانباز بودند که چندسالی بود درد و رنج دیالیز را هم در کنار دیگر آسیبهای جنگ و اسارت تحمل می کردند و خم به ابرو نمی آورند.همواره خدوم و زحمتکش بوده و می کوشیدند راه خدمات رسانی به محققان بخش خطی را هموارتر سازد. یاد خوش ایشان در خاطرها ماناست.
در دیدار با خانواده‌ی مرحوم نوری‎نیا، که همسر، پسر و یک دختر ایشان حضور داشتند، دختر ایشان به بیان خاطرات پرداختند، علاقه به جمع آوری لغات قدیمی در گویش خراسان جنوبی و نوشتن خاطرات از علاقه مندیهای ایشان بوده که قرار است پس از جمع آوری چنانچه فرصتی پیش بیاید، کتاب شود.
حاج آقای نوری نیا از مفاخر نسخ خطی بودند که حفاظت از نسخه های خطی کتابخانه حرم امام رئوف را وظیفه ی خود می دانستند.
ایشان در 17 سالگی اسیر و 5 سال و 9 ماه اسیر بوده اند.
حاجیه خانم رضوانی همسر ایشان از خاندان رضوانی و عارفی در بیرجند بوده و منتسب به خاندان روحانیون و علما می‎باشند.
پدر مرحوم نوری نیا از مجروحان فیضیه قم بوده، که به دلیل اعتقادات مذهبی حاضر نبوده اند فرزندان ایشان در ساواک  خدمت نمایند. ایشان به دلیل جراحات آسیب در ماجرای فیضیه قم با مشکلات جدی جسمی در ناحیه کلیه مواجه بودند و در عین حال اعلامیه های امام و نامه های امام را به اهل آن میرساندند.
مرحوم نوری نیا، از وزنه های علمی آستان قدس بوده که پیام تسلیت رهبر انقلاب برایشان ارسال شده است. دختر مرحوم به خاطراتی که در رویا و خواب از پدر دیدند اشاره نمودند که امر فرزندانشان را به امام هشتم سپرده اند و امام رئوف عهده دار امور خانواده ی کارکنان خود هستند.
احمدرضا نوری نیا پسر ایشان به روحیه ی قوی پدر در مقابل بیماری های ناشی از سالهای اسارت اشاره کردند، ادب دوستی و مهربانی، حتی یاری خانواده و کمک خرج بودن در سالهای نوجوانی، به حدی که برادران ایشان برادر را مثل پدر خود می‎دانستند.
صراحت لهجه و شجاعت در بیان، از دیگر ویژگیهای مرحوم نوری نیا بود که در دوران اسارت در جواب آن بعثی شکنجه گر که پرسیده چه نوع شکنجه ای برایت انجام بدهم گفته بودند همان طور که مایلی در آن دنیا برایت تلافی کنم! و این گفته را نوجوانی اسیر در چنگ دشمن معاند و مجهز به سلاح و قدرت می گوید و یا در جواب آن بعثی که معتقد بوده جناب ابوطالب شیعه نبودند بارها اثبات ایمان و عقیده ی راستین ابوطالب را یادآور میشدند بطوریکه کابوس این مناظره سالها بعد از اسارت در خواب تکرار و آن مرحوم از آن بعثی میشنیده که پوستت را زنده زنده میکنم! اگر هنوز باور به تشیع ابوطالب داری!  
و رزمندگان ما با چنین اشقیای ظالمی دوران اسارت  را گذراندند و حتی سالها بعد از اسارت و در روزگار آزادی با کابوسها و عوارض شکنجه های روحی و جسمی زندگی می‎کردند.
اسرایی که سالهای نوجوانی‎شان را در زندانهای رژیم بعثی با تمام سختیها گذراندند، گاه آنقدر در مضیقه بوده اند و آب و مایعات بدن آنان بقدری کم بوده که سالها بعد این کم آبی مشکلات شدید جسمی را برای آن خوبان بوجود آورده است. مثلا چای دوست داشتند و آن جا در مضیقه بوده اند و پس از اسارت یک قابلمه چای از خانواده درخواست می کنند!
دومین بازدید از آقای لسانی بود. ایشان هم در 16 سالگی به اسارت درآمدند.  15 سالگی عضو بسیج شده و آموزشهای لازم را میبینند  و سال 1363 به جبهه اعزام و در کردستان به نبرد حق علیه باطل میپردازند. 5 سال اسارت ایشان از سال 1363 تا 1369 ادامه پیدا میکند. از ایشان پرسیدیم آیا گمان میکردید اسیر شوید، گفتند به هر چیزی فکر میکردم جز اسارت!
شهید ابوترابی در زندان ها به ما تاکید میکردند تا در خاک ایران پا نگذاشتید خبر آزادی را از بعثی ها نپذیرید که این نوعی شکنجه ی روحی است برای اسرای ایرانی، آنان گاه با خبر آزادی به اسرا آنان را تا لب مرز میبردند و باز به اردوگاه بازمیگرداندند و آزادی از اسارت را نمی توانستند باور کنند.
سوال شد بعد از اسیر شدن خانواده تان چه زمان خبر دار شدند؟ آقای لسانی 7 ماه مفقودد بودن و سه ماه طول کشیدن نامه‌نگاری به صلیب سرخ را عنوان نمودند.
آقای لسانی از مرحوم نوری نیا یاد نمودند: عبادت نوری نیا، سیاست نوری‌نیا و تقیه پیشه کردن این بزرگ مرد به گونه ای بود که بعثی ها سالها گمان میکردند با یک مجنون سر و کار دارند و وقتی متوجه این شدند که ایشان روحانی است و به تدبیر خود این شک را به وجود آورده و عاقل هستند، ایشان را بسیار شکنجه کردند.
آقای لسانی 23 سالگی به میهن بازگشتند و بعد از ازدواج به افتخار خدمت در آستان قدس نائل آمدند چرا که مادر این آزاده نذر می‌کند، چنانچه فرزند بسلامت بازگردد خادم امام رئوف شود.
به گفته ی آقای لسانی اوایل اسارت نمازخواندن ممنوع بود، کتاب دعا و تسبیح یا مهر داشتن ممنوع! و اسرا نوبتی و با کشیک برای همدیگر، نماز می خواندند ولی در همان شرایط نمازشب خواندن ها، سجده های طولانی که دعای کمیل، کامل در سجده خوانده می شد و تا بعثی ها متوجه می شندند شکنجه بود و آزار! روایتی بود از عشق و دلدادگی و ایمان اسرا!
از آقای لسانی پرسیدیم در دوران اسارت در عراق شما را به کربلا یا زیارت میبردند و ایشان گفتند اسرا در صورتی زیارت را قبول میکردند که تبلیغ سیاسی علیه ایران نباشد، زیرا بعثی های شکنجه گر برای نشان دادن به صلیب سرخ اسیران را به زیارت میبردند تا نشان دهند با اسیران برخورد خوبی دارند! و از زیارت اسرا هم برای تبلیغ سیاسی و به نفع خود سودجویی میکردند.
شکنجه گران بعثی به اسیران ما میگفتند شما با اسلحه به میدان جنگ آمدید نه گل و عمو، برادر و عزیزان ما را کشتید پس شکنجه می شوید! و در جواب اینکه حالا که شکنجه میکنید چرا به صلیب سرخ خلاف این را نشان می دهید؟ میگفتند چون خلاف قانون می کنید! و در جواب پرسش قانون چی هست تا رعایت کنیم معتقد بودند قانون برای ما و به نفع ماست و خلاصه اینکه شکنجه بی هیچ دلیل! مثل جیره ی روزانه!
درود به تمامی آزادگان ایثارگر میهن!
سومین دیدار با خانواده و آزاده ی ارجمند آقای سلیمانیان بود. ایشان 7 سال اسارت را متحمل شده بودند. این پیشکسوت بسیجی در فکه زخمی و اسیرمی شوند و بعد از 4 ماه اساارت،  مداوا با خدمات دکتر مجید که بیماران مجروح بسیاری را مداوا می کرد، موفق به نامه نوشتن به خانواده میشوند و پدر و مادر را از اندوه نجات دادند.
این آزاده ی سرفراز بیان داشتند همین دوران سخت و محدودیتها هم موجب افتخاراتی برای اسرا شد، حفظ قرآن و نهج البلاغه توسط اسیران ایرانی از این توفیقها بود.
ایشان به حضور دو اسیر رزمنده ی دیگر: جناب آقای نوری نیا و آقای لسانی در دیگر اردوگاهها اشاره نمودند و اینکه عراقی ها برای آرام کردن اعتصاب غذای اسیران، مرحوم ابوترابی را در اردوگاههای مختلف می چرخاندند تا اسیران به حرف ایشان آرام شوند، چرا که بسیار ایشان را دوست داشتند و حرف ایشان را به جان میپذیرفتند.
و حکایت از پایداری مردان ایران زمین، حکایتی دلنشین است و افتخاری که آفریدند همیشگی.
در پایان هر دیدار یک قواره چادر، بلیط غذای حضرت و یک کارت هدیه به رسم ادب به این سه آزاده ی سرفراز و خانواده شان اهدا شد.
سلامت و سعادت تمام آزادگان سرفراز میهن افزون.

 

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.