از حاج ابراهیم تا خان طومان
۱۴۰۰-۱۰-۱۲
خاطرات داستانی از رشادت شهدای لشکر۲۵ کربلا حضور رزمندگان در ارتفاعات حاج‌ابراهیم و مبارزه با ضدانقلاب، و در ادامه، شرکت این رزمندگان و مدافعان در جنگ سوریه علیه داعش و نیروهای تروریستی تکفیری....

از حاج ابراهیم تا خان طومان

خاطرات داستانی از رشادت شهدای لشکر۲۵ کربلا حضور رزمندگان در ارتفاعات حاج‌ابراهیم و مبارزه با ضدانقلاب، و در ادامه، شرکت این رزمندگان و مدافعان در جنگ سوریه علیه داعش و نیروهای تروریستی تکفیری و دفاع از حرم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در دو فصل «ناگفته‌های حاج‌ابراهیم» و «تا خان‌طومان» گردآوری شده است. رزمندگان لشکر25 کربلا همگی پس از ارتفاعات سخت حاج‌ابراهیم برای دفاع از اسلام و حرمین راهی جنگ سوریه با تروریست‌های تکفیری شدند و در کنار هم به فیض شهادت رسیدند.

شاید همه ما یا لااقل بیشتر مردم ایران تصور کنند امنیتی که در سایه آن زندگی می کنیم یک موهبت طبیعی و خدادادی است , من که تا چندی پیش اینگونه فکر می کردم . بهتر بگویم اصلا به آن فکر نمی کردم . اما امروز نه! امروز که در جمع سربازان و پاسداران مرزهای کشورم, آن هم در ارتفاعات خشن و صعب العبور شمال غرب حضور دارم, تازه می توانم کمی و فقط اندکی از فشارها و سختی ها و خون هایی را که برای تامین امنیت من خانواده ام و میلیون ها ایرانی بر زمین ریخته می شود از نزدیک ببینم و احساس کنم. مولف از حاج ابراهیم تا خان طومان مدتی را در کنار پاسداران مرزهای ایران در حاج ابراهیم و ارتفاعات آن گذرانده است و سپس به شرح رشادت های مدافعین بزرگوار حرم و شهدای گران قدر می پردازد. کتاب مزین است به اسامی و تصاویری از شهدای مدافع حرم.

خاطرات این کتاب در دو بخش تنظیم شده:

بخش اول حاج ابراهیم مشتمل بر 66 خاطره است از مرزداران ارتفاعات موسوم به حاج ابراهیم است

بخش دوم خان طومان مشتمل بر 33 خاطره از مدافعان حرم است که غالبا از دوستان و هم رزمان مولف بوده اند

در بخشی از این کتاب می خوانیم:

حسابی حوصله ام سر رفته بود. با خودم گفتم: سری به بچه های گردان صابرین بزنم.رزمندگان پرشور و حرارتی دارد. وقتی در جمعشان باشی, احساس دلتنگی نمی کنی. سالخورده و گروه همراهش را می گویم. جمع دوست داشتنی و خوبی هستند. از سالخورده گرفته که هر وقت دلت یاد شهدا می کنی, کافی است توی صورتش نگاه کنی,تا سیدرضا با موهای کج و شانه زده اش, تا حسین مشتاقی که نبودنش میان بچه ها مثل نبود نمک در غذاست از بس بانمک و شوخ است و حنظله که نامش مرا به یاد حنظله غسیل الملائکه می اندازد.اصلا آدم با آنها حساس غریبی و دلتنگی نمی کند. وقتی به پایگاهشان رفتم داشتند از کشف جدیدیشان صحبت می کردند. بک غار زیرزمینی امن و دنج که محل اختفای گروه پژاک است.با شور و شق مشغول شنیدن موقعیت غار شدم. نمی دانم چه شد, که ناگاه به ذهنشان رسید مرا نیز برای بازدید به محل ببرند.نتوانستم جلوی کنجکاوی های خود را بگیرم. با پاسخ مثبت من بعد از برگزاری نماز ظهر و عصر, آماده ی حرکت به سمت مخفیگاه پژاک شدیم....

( کتاب از حاج ابراهیم تا خان طومان / صفحه 221 و 222 )

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.