کودتای سوم اسفند
تسلط رضاخان بر مقدارت مردم ایران با کودتای سوم اسفند آغاز شد. این کودتا که درست 14 سال پس از انقلاب مشروطه رخ داد، بنیان بسیاری از دستاوردهای مشروطه را بر باد داد. به واقع همانطور که حمله نادرشاه به هندوستان به دلیل ضعف و ذلیل نمودن بیش از اندازه امپراتوری محتشم مغولان هند زمینه تسلط کمپانی هند شرقی را بر آن کشور مهیا ساخت و کمپانی به آسانی از فرصت به دست آمده سود جست و موقعیت خود را در هند تحکیم نمود، کودتای رضاخان نیز باعث شد بقایای سرمایهسالاران مستقر در آن کشور که از مرده ریگ کمپانی هند شرقی ارتزاق میکردند، زمینههای تسلط نهایی خود را بر این مرز و بوم مستحکم سازند. اما در پاسخ به ایران سؤال که ماهیت این کودتا چه بوده است؟ باید گفت از دیرهنگام، حتی پیش از وقوع انقلاب مشروطه و البته پیش از کشف نفت در ایران، عدهای از انگلیسیها بر این باور بودند که این کشور باید به نوعی اداره شود تا به طور تمام عیار از نظر نظامی و سیاسی در مدار منافع بريتانيا قرار بگیرد و بتواند مرزهای شرقی کشور را که همجوار با هندوستان بود صیانت نماید و از تهاجم نیروی ثالثی به این مرزها جلوگیری کند.
وقتی انقلاب روسیه اتفاق افتاد این سیاست بیش از پیش کانون توجه گروه یاد شده واقع شد. انگلیس برای تسلط تمام عیار بر کشور این تز را تبلیغ کرد که اگر انگلیسیها پای خود را از ایران بیرون بکشند بلشویسم کشور را خواهد بلعيد. در این هنگام دو سیاست منفک از هم ـ اما نه الزاما کاملا متمایز ـ در بریتانیا شکل گرفت؛ نماینده یک سوی این سیاست لرد کرزن وزیر امور خارجه بود که قرارداد 1919 را به ایران تحمیل کرد و نماینده دیگر آن کسانی بودند که کودتای سوم اسفند را طراحی کردند. به دنبال فضای تیره و تار پیشآمده پس از مشروطه، انگلیسیها از فرصت به دست آمده سود جستند تا حریف روسی خود را از صحنه تحولات کشور به کلی خارج سازند. اینان درصدد بودند برای تاراج هویت ایران، دولتی وابسته به منافع امپراتوری بریتانیا را به قدرت رسانند، بنابراین یک روی این سناریو تشکیل دولتی پادگانی در ایران بود که با پول ملت ایران منافع یادشده را تضمین میکرد و روی دیگر آن تحقیر ایران و ایرانی بود. بنیاد ایدئولوژیک چنین حکومتی هم البته توجیه زور بر مبنای محقق ساختن عقاید مجعولی بود که آبشخور آن کمپانی هند شرقی و یا محافل خاص مقیم هند و همسو با سیاستهای یادشده بود. این ایدئولوژی مجعول، همانا باستان گرایی نامیده می شود...