معرفی کتاب خاطره ها از واتیکان و سن پیتر نوشته محمد هادی عبدخدایی
کتاب خاطره ها از واتیکان و سن پیتر نوشته محمد هادی عبدخدایی سفیر ایران در واتیکان است. کتاب خاطره ها از واتیکان و سن پیتر به شما کمک میکند جهان مسیحیت و غرب را بهتر بشناسید. متأسفانه ما شناخت کافی از غرب نداریم؛ نه از جوامع غربی و نه از ترفندهای استعماری آنان؛ نه از فرهنگ و روحیات عمومی آنها و نه از نقشههای شیطانی سیاستمداران آنان؛ نه از علل پیشرفت و ارتقای صنعتی آنها و نه از فساد و تباهی آنان. افراد بسیاری بهصورتهای گوناگون و با اهداف مختلف به غرب رفتهاند، ولی با شیفتگی و خودباختگی بدان نگریستهاند و مظاهر فریبندۀ آن باعث شده که به تعریف و تمجید از آن بپردازند، اما توجهی به باطن استعمارگری آن نداشتهاند. واتیکان شهر کوچکی است در گوشهای از «رم» و خود کشور مستقلی است مقر پاپ اعظم، رهبر کاتولیکهای جهان. پاپ حاکمیت معنوی و البته تشریفاتی صدها میلیون مسیحی کاتولیک را بر عهده دارد. واتیکان در بسیاری از کشورهای جهان ازجمله جمهوری اسلامی ایران سفیر دارد و در مقابل کشور ما هم به آنجا سفیر اعزام میکند. نویسنده مدتی بیش از سه سال سفیر و نماینده تامالاختیار ایران در آنجا بوده است و در این کتاب خاطراتش را بازگو میکند. این کتاب روایتهایی واقعی از غرب است بخشی از کتاب خاطره ها از واتیکان و سن پیتر: جو سازی منافقین: ورود من به ایتالیا هنگامی بود که دادگاه میکونوس آلمان علیه ایران، موضع گرفته بود. کشورهای اروپایی هم هرکدام سفرای خود را از ایران فراخوانده بودند و جمهوری اسلامی هم به نوبه خود سفرای خود را فراخوانده بود. از اینرو، در شرایط خاصی وارد ایتالیا شدم و کارم را در سفارت آغاز کردم. در فاصلۀ زمانی ارسال مقاله برای پاپ، منافقین در اروپا شروع به فعالیت کردند و نمایندۀ ایشان در رم مصاحبهای ترتیب داد (۱۳۷۶/۲/۴)، مبنی بر اینکه ایران در نظر دارد پایگاه تروریستی خود را از آلمان برچیده و در ایتالیا قرار دهد. به خاطر همین عبدخدایی و برخی دیگر را به واتیکان اعزام کرده است. کمی هم در ارتباط با فداییان اسلام و سوابق اینجانب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گفتوگو کرده بود. هدف منافقین و نمایندۀ ایشان از این جوسازی آن بود که شاید از ملاقات با پاپ و ارائۀ استوارنامه جلوگیری یا لااقل در آغاز به کار سفیر پایگاه سفارت را تضعیف کنند. مصاحبهای در خبرگزاری آنسا که خبرگزاری رسمی ایتالیا است منتشر شد و در تعدادی از جراید مانند: ایل مساجرو، کوریره دلاسره و ایل تمپو هم درج گردید. پاسخ آن مصاحبه را سفارت داد، ولی خبرگزاری از انتشار آن امتناع ورزید و جرایدی هم که آن مصاحبه را چاپ کرده بودند، اعتنایی به پاسخ نکردند. این اوّلین مرتبهای بود که طعم آزادی قلم را در غرب، بدون کوچکترین تعهدی، از نزدیک لمس میکردم! .