یک حکایت از کتاب جیبی سیدمجتبی نواب صفوی به همراه معرفی کوتاهی از این شهید نقل می شود. در این کتاب جیبی حکایتهای کوتاهی با عناوین: دایه سه روزه، ملاقات با شاه، پیشنهاد تولیت آستان قدس رضوی، زندانی بدهکار، مومن و شمع، جنازه رضاخان، مرد میدان، تراشیدن ریش، جواب نامه رزم آرا، نهیب به یاسر عرفات، شهادت و قسمتی از وصیتنامه آمده است.
سیدمجتبی نواب صفوی در سال 1303 متولد و اواخر 1323 همزمان با تحولات سیاسی در ایران با عزمی راسخ و آماده برای مبارزه با طاغوت وارد تهران می شود. ایشان در 15 سالگی به نجف اشرف رفت و به تحصیل پرداخت، همزمان در سه حوزه مختلف درس می خواند. ایشان با مرحوم علامه جعفری همدرس بود. او سرانجام به همراه خلیل طهماسبی، سیدمحمد واحدی و مظفر ذوالقدر پس از سالها مبارزه فعال و پویا دیماه 1334 به دست مامورین سفاک پهلوی با یارانش به شهادت رسید.
یک حکایت از کتاب: سیدمجتبی نواب صفوی و عزاداری امام حسین علیهالسلام
شهید نواب صفوی در عزاداری امام شهیدان و در هنگام خواندن دعا عجیب گریه میکرد. تعلق فوقالعاده ای هم به عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام داشت. در زمان مصدق وقتی برای ایشان قرار تعقیب صادر شد، ایام محرم بود.
در اوج بگیر و ببند برای دستگیری ایشان، به همراه او به جایی میرفتیم که ناگهان دیدیم آقا نیست. از آن طرف متوجه شدیم دسته عزاداری و سینهزنی شور خاصی پیدا کرده، نگاه کردیم دیدیم شهید نواب رفته وسط سینهزنها و شور گرفته و سینه میزند. ما با اضطراب مراقب ایشان بودیم که مبادا گرفتار مامورین دولتی شویم. شهید نواب یک پیراهن مشکی از کسی گرفته بود و وسط دسته با شور و هیجان سینه میزد.
برگرفته از مجموعه خاطرات 34، کتاب جیبی با عنوان نواب صفوی
شهید نواب صفوی شب شهادت حضرت زهرا سلامالله علیه، به دست مامورین سفاک پهلوی با یارانش به شهادت رسید.