کتاب آخرین انار دنیا نوشته بختیار علی را آقای مریوان حلبچه ای به زیبایی ترجمه کرده اند.
بختیار علی در سال 1960 در سلیمانیه کردستان عراق در خانواده ای پرجمعیت به دنیا آمد. در اوایل دهه هشتاد میلادی در رشته زمین شناسی دانشگاه سلیمانیه پذیرفته و با مریوان وریا قانع و فرهاد پیربال آشنا شد که سال ها بعد آن دو نیز به دیگر نویسندگان مشهورکرد تبدیل شدند.
بختیار علی در سال 1983 اولین شعر بلند خود را می سراید، اواسط دهه هشتاد میلادی اولین رمانش را می نویسد. شیرزاد حسن، نویسنده صاحبنام کرد، با خواندن دستنوشته آن رمان متحیر می شود و توانایی او را ستایش می کند و کتاب او را به بغداد می برد تا برایش مجوز بگیرد. کتاب چندین بار رد می شود و نمی تواند از زیر تیغ سانسور رژیم بعث رد شود. این رمان بعدها و در سال 1996 برای اولین بار در کششور سوئد چاپ می شود.
بیش تر شهرت بختیار علی مدیون رمان دوم او، غروب پروانه و رمان سومش آخرین انار دنیاست. کتاب آخرین انار دنیا در مدت زمان کمی با استقبال بسیار مخاطبان و منتقدان روبرو شد و تا کنون بیش از شصت هزار نسخه از آن فروش رفته است.
مضمون بیش تر آثتار بختیار علی به ویژه در زمینه ادبیات جنگ، سانسور، قربانی، عشق های شکست خورده، نقد حکومت و احزاب سیاسی است. او پرکارترین و پرتیراژ ترین نویسنده کرد لقب گرفته است.
شیرزاد حسن در مورد بختیار علی گفته است: بختیار علی، ابراهیمی بود که آمد و بت ها را شکست و یک تنه کار بسیار عظیمی را به انجام رساند. به نظر من او شایسته نوبل ادبیات است.
شیرکو بی کس در مورد بختیار علی در جایی گفته اند: صدسال یکبار کسی چون او به دنیا می آید. بختیار علی دنیای تازه ای وارد ادبیات کردی کرد. او به تنهایی کار چندین نویسنده را انجام می دهد.
آخرین انار دنیا یک اثر خوشخوان و عمیق است که نویسنده در آن مفاهیم و اتفاقات را به زیبایی به هم ربط داده است. هر جمله از این کتاب به مرور معنی خاصی پیدا میکند و خواننده در آخر کتاب شگفتزده میشود. در این رمان که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است در ابتدای کتاب با دو داستان به ظاهر متفاوت روبهرو هستیم. هر دو داستان از زبان مظفر صبحدم روایت میشود.
مظفر صبحدم کسی است که در هنگام جنگهای داخلی با فرمانده خود در خانه کوچکی محاصره میشوند و امکان فرار هردو نفر آنها وجود ندارد بنابراین مظفر صبحدم تصمیم میگیرد بماند و در برابر نیروهای دشمن مقاومت کند تا یعقوب صنوبر بتواند فرار کند. بعد از این اتفاق، مظفر صبحدم اسیر میشود و به زندانی در صحرا فرستاده میشود. او را ۲۱ سال در سلول انفرادی زندانی میکنند.