کتاب یکصد ایده دراماتیک با شاکله فلسفی؛ نگاهی به جوهر درام نویسی نوشته بهناز خسروانی
جوهره وجودی و هسته مرکزی داستان و نیز درام – از روزگار آشیل، سوفوکل، اوریپید، و حتی می توانیم بگوییم از همان روزگار الواح گیل گمش – مبتنی بوده است بر فکر و اندیشه والا، با ارزش های حکمی و اخلاقی، برای تعالی بخشی جامعه از طریق بیان تمثیلی، و در واقع، همان فلسفه زندگی، و وجود شاکله یا تم اصلی در یک اثر دراماتیک، از همین اندیشه های فلسفی و حکمی برخاسته است. اندیشه هایی گوناگون که در جریانی دیالکتیکی، و در طول تاریخ فلسفه و حکمت و تمدن بشر، بروز و ظهور یافته اند و البته متحول شده اند. در این کتاب با ملاحظه مشق ها و تمرین های ایده پردازی، پی ببریم که می توان از یک دیالوگ فلسفی بهره گرفت و طرحی برای فیلمنامه یا نمایشنامه به نگارش درآورد که جان مایه متن، بیان همان فلسفه باشد، و انسجام و یکپارچگی تمام آن مرهون همان ایده بالقوه.
نویسنده در این کتاب و یکصد ایده، از اصطلاح «داستان نانوشته» استفاده کرده است. در کتاب های داستاننویسی و درامنویسی چنین ترکیبی نیست و این اصطلاح «داستان ننوشته» که برساختۀ نویسنده است، معادل فابولا، ایستوار، استوری و داستان یا داستان اولیه به کار میرود؛ که متمرکز هم می شود بر ژانر و بر الگوهای شخصیتی و رویدادها در یک داستان ابتدایی و شرط آن زمانمندی است و سیر خطی سلسلۀ رویدادها. در مقابل آن هم «طرح» قرار میگیرد که همان پیرنگ، دیسکور، یا گفتمان نقل باشد و در حیطه بوطیقای روایت شناخته میشود. به هرحال طرحنویسی دارای اصولی است که حکماً نمیتوان گفت چارچوبها یا قالبهای مشخصی دارد؛ البته قالبهایی کلی که تمام انواع را در خود جای دهد و مبتنی باشد به آنچه مخاطب ملاحظه خواهد کرد.
درامنویس بهتر است با این قالبها و چارچوبها آشنا باشد و حتی الامکان ایدۀ خود را (بهویژه برای یک درام خوشساخت) در این الگوها آزمایش کند و در واقع طرح خود را محک بزند؛ کاری که بعد از اجرا منتقدان نکتهسنج انجام خواهند داد و ایرادات ساختار متن را بر همین مبنا معلوم خواهند نمود.