کتاب زبان بد (آیا برخی از کلمات از برخی دیگر بهترند؟) اثر ادوین باتیستلا است به ترجمه شاهو مجیدی و سمیه حنان و چاپ انتشارات نویسه پارسی.
در کتاب زبان بد (آیا برخی از کلمات از برخی دیگر بهترند؟) زبان، جوانب مختلف آن، ارتباطش با فرهنگ و جامعه و نقشی که در زمینه آموزش برعهده دارد مورد بررسی قرار گرفته و این موضوع مورد توجه و واکاوی واقع شده است که منظور از زبان بد چیست، نگارش خوب چیست (نگارش خوب را می توان به صورت نسبی در نظر گرفت و نه مطلق) و چه نوع نگارشی در مقابل آن قرار می گیرد، قواعد دستوری در موقعیت های گوناگون تا چه میزان قابل تغییرند، چه نوع کلماتی بد شناخته می شوند، مردم امریکا چه نگرشی به زبان های غیرانگلیسی دارند و چرا برخی از افراد زبان های غیربومی را از نشانه های شهروند بد بودن می دانند؛ هم چنین این کتاب لهجه های گوناگون و چیزی را که از آن به عنوان لهجه بد اطلاق می شود مورد توجه قرار می دهد و در ادامه به تصورات رایج در مورد زبان می پردازد و مطالعات و تحقیقات علمی دقیق و اقداماتی که زبان شناسان در مدارس و جامعه صورت داده اند تشریح می کند.
گزیده ای از کتاب زبان بد (آیا برخی از کلمات از برخی دیگر بهترند؟)
آیا می توان اصولی که در دستور سنتی ادعا شده است را به کلی از بین برد یا آن را با اصول زبان شناسی ساخت گرایی یا نظریات جدید زبان شناسی جایگزین کرد؟ پاسخ به این سوال منفی است. قشر تحصیل کرده باید با ماهیت دستور سنتی آشنا شوند البته افرادی که به افسانه ها، سرنوشت گذشتگان و انزواگرایی علاقه مند هستند. اما همین افراد لازم است از محدودیت های دستور سنتی و نقش اجتماعی زبان استاندارد هم مطلع شوند. مطالعات زبان شناختی باید دانش آموزان و دانشجویان را با تاریخ و گذشته زبان پیوند دهد زیرا تاریخ مشخص می سازد که گویش های یک زبان براساس نظام و قوانین خاصی پدید آمده اند. از طریق مطالعات زبان شناختی می توان به این نتیجه رسید که درستی یا نادرستی کاربردهای زبانی موضوعی است که جامعه و تاریخ در شکل گیری آن نقش داشته اند. با فهمیدن این موارد می توان روش های استاندارد سازی زبان و چگونگی رشد و تغییر استاندارها را به درستی درک کرد. بنابراین آموزش زبان شناسی با هدف یادگیری دستور، مانند آموزش سیاست، اقتصاد و تاریخ است و از این طریق می توان به دانش آموزان کمک کرد تا از رخدادها و وقایع پیرامون خود مطلع گردند. این بخشی از رویکرد واقع گرایانه و صحیحی است که باید در آموزش زبان به کار گرفته شود.
دیوید فاستر والاس همچون جورج فیلیپ کراپ، دستور خوب را در گرو تعامل و به کارگیری امکانات زبانی می داند نه آنچه نویسندگان یا صاحبان نظریات مختلف و مخالف تعیین می کنند. والاس در مورد برخی از عبارات عامیانه ای که خود به کار می برد می گوید آنچه در محاوره مورد استفاده قرار می گیرد از یک نظام خاصی برخوردار است و تمامی عناصر موجود در عبارات عامیانه نقش و عملکرد خاص خود را دارند. صحبت های او نشان می دهد که از تحلیل های زبان شناختی برای قضاوت در مورد کاربردهای زبانی و انتخاب آن ها بهره می گیرد.