سینه خیز تا عرش خدا
۱۴۰۲-۰۱-۲۸
این کتاب به کوشش حسن تقی‌زاده بهبهانی نگاشته شده، نگاهی به زندگی و حضور شهید والامقام، عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی، در دفاع مقدس دارد که نویسنده آن را با تکیه بر اطلاعات و خاطرات گردآوری‌شده روایت کرده است

معرفی کتاب : سینه خیز تا عرش خدا
کتاب سینه‌خیز تا عرش که به کوشش حسن تقی‌زاده بهبهانی نگاشته شده، نگاهی به زندگی و حضور شهید والامقام، عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی، در دفاع مقدس دارد که نویسنده آن را با تکیه بر اطلاعات و خاطرات گردآوری‌شده روایت کرده است. دلاوری و شجاعت و سیره اخلاقی شهید تقی‌زاده می‌تواند الگوی نسل‌های امروز و فردا باشد.
قسمتی از متن کتاب 
خانۀ ما خانه‌ای گِلی و کوچک در بهبهان بود. دو اتاق داشت که در یکی از اتاق‌ها هم وسایل منزل بود و هم مادربزرگم که پیرزنی نابینا بود در آن سکونت داشت و مادرم از او نگهداری می‌کرد. اتاق دیگر، هم اتاق نشیمن، هم پذیرایی و هم اتاق خواب ما بود. مادرم در گوشه‌ای از آن کپسول گاز و اجاق‌گازی گذاشته بود و روی آن آشپزی می‌کرد؛ یعنی در اصل آن اتاق آشپزخانۀ ما هم بود. به خاطر دود زغال و هیزمی که در زمستان برای گرم کردن خانه استفاده می‌کردیم تمام دیوارهای اتاق سیاه شده بود و فضای دلگیری داشت. در سقف اتاق هم از تیرهای چوبی محکم چَندَل ـ که در برابر رطوبت مقاومت بالایی داشت ـ به‌عنوان تیرهای اصلی استفاده شده بود و برای اینکه از موریانه‌ها در امان باشد به نفت سیاه آغشته‌اش کرده بودند. روی تیرها هم چوب‌های باریک‌تری قرار داشت و روی آن را با حصیری که از نی بود و به آن بوریا می‌گفتند پوشانده بودند. سقف اتاق هم مانند دیوارها سیاه بود. پشت‌بام هم کاهگلی بود و معمولاً در ابتدای پاییز هر سال لایه‌ای کاهگل بر روی آن کشیده می‌شد؛ اما به‌هرحال زمانی که بارندگی زیاد بود چکه می‌کرد و باید زیر جاهایی که آب چکه می‌کرد ظرف می‌گذاشتیم و دیگر جایی نبود که بخوابیم و بنشینیم و بازی کنیم؛ به همین خاطر خدا خدا می‌کردیم که زودتر باران بند بیاید. در گوشۀ حیاط، حوض و چاه آبی بود که برای شست‌وشو و در تابستان‌ها برای آبتنی و حمام از آن استفاده می‌کردیم. روی حوض سایبانی با برگ نخل قرار داشت. چون برق نداشتیم که از پنکه یا کولر استفاده کنیم، در گرمای تابستان، حفاظی را که با میلگرد ساخته شده بود روی حوض می‌گذاشتیم و زیراندازی روی آن می‌انداختیم و زیر سایبان استراحت می‌کردیم. شب‌ها هم برای روشنایی از چراغ فانوس و چراغ توری نفتی استفاده می‌کردیم. وظیفۀ تمیز کردن کاسۀ فانوس‌ها و شیشۀ چراغ توری و روشن کردن آن‌ها به عهدۀ مادرم بود -
 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.