معرفی کتاب « ماجرای عجیب یک جشن تولد » نویسنده : جواد کلاتهعربی
«مهدی ثامنیراد متولد سال 1361 در ورامین بود که تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده بود و در ورامین زندگی میکرد. ماجرای مهدی از زمانی رقم خورد که با همان تیپِ لاتیاش وارد مسجد مهدیه و پایگاه بسیج میشود. زمان میگذرد. کمکم تغییرات محسوسی در تیپ ظاهری و اخلاق مهدی رخ میدهد. مهدی رشته معارف را در دانشگاه رها میکند و بالاخره حرف دلش را گوش میدهد. به دانشگاه افسری امام حسین(ع) میرود و پاسدار میشود. در تیپ امنیتی آل محمد تهران به یک تکتیرانداز و فرمانده قابلی تبدیل میشود. سال 93 مهدی راهی کشور عراق میشود و در یک عملیات بزرگ و مهم شرکت میکند. عملیاتی که باعث تأمین امنیت راهپیمایی اربعین همان سال در شمال شرقی کربلا منجر میشود. سال بعد مهدی به سوریه میرود و در مجموعه عملیاتهای محرم شرکت میکند. او در این عملیات به عنوان فرمانده دسته اعزام میشود و با توانایی بسیاری که از خودش نشان میدهد، نظر فرماندهِ سختگیرِ لشکر 27 محمدرسول الله(ص) سردار شهید حسین اسداللهی را به شدت به خود جلب میکند.
سردار اسداللهی در اعزام بعدی در آبان 94 مهدی را به عنوان فرمانده یک محور پدافندی منصوب میکند. وقت عملیات فرا میرسد. مهدی از محور پدافندی فراخوانده میشود و به عنوان فرمانده تیم اصلی حمله به روستای هوبر عمل میکند. 22 بهمن 94 فرا میرسد. ماجرای عجیب یک جشن تولد رخ میدهد. آری؛ تاریخ زمینی شدن و آسمانی شدن مهدی در یک روز رقم میخورد. »
مستندنگاری زندگی شهدا برخلاف تصور بسیاری عرصه بسیار سخت و دشوار است. ارائه تصویر صادقانه و دقیق از سیره و خاطرات یک شهید مسوولیت بزرگی است که تعهد نویسنده را دوچندان میکند. اکنون شاهد بسیاری آثار متنوع در زمینه مدافعان حرم هستیم که به این ملزومات دقت فراوانی ندارند و تصویر صحیحی از زندگی شهید به مخاطب ارائه نمیدهند. اما جواد کلاته عربی جزو مستندنگارانی است که در بیان خاطرات راوی صادق و امینی است. و همچنین برای شناخت زوایای مختلف زندگی شهید تحقیقات و مصاحبههای فراوانی انجام میدهد.
گرچه تمام اتفاقات کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» براساس مستندات و خاطراتی است که اطرافیان شهید بیان کردهاند اما نویسنده تلاش کرده از مجموع این گزارشها متنی داستانوار به نگارش دربیاورد تا بر جذابیت اثر بیافزاید. ماجراهای کتاب با شروع زندگی مشترک والدین مهدی و مهاجرت آنها به ورامین آغاز میشود و تا پس از شهادت او و بازگشت پیکرش در سال 98 ادامه مییابد. مهدی ثامنیراد جزو پاسداران ورزیده و پرتوان تیپ آل محمد(ص) بود که در زمان جنگ سوریه به عنوان نیروی زبده برای عملیات در کشور عراق به سپاه قدس معرفی میگردد. او در طول عمر کوتاه اما بابرکتش درفعالیتهای فرهنگی و اردوهای جهادی بسیاری نیز حضور داشت. سرانجام این شهید عزیز در روز پیروزی انقلاب اسلامی 22 بهمن ماه سال 1394 در جنوب حلب به شهادت رسید.
در ادامه بخشی از این کتاب را میخوانید:
تمامی نیروها یک شب دیگر در همان مقر بغداد میمانند و فردای آن روز با بالگرد ترابری عازم مسیب میشوند. مسیب شهر بسیار کوچکی است در جنوب جرف الصخر و شمال شرقی کربلا که طفلان حضرت مسلم در آن دفن شدهاند. از مسیب هم میروند به خطی در نزدیکی منطقه عملیاتی و در همان خانههای پراکندهای که مال جرف الصخری هاست مستقر می شوند. اینجاها را نیروهای سپاه بدر عراق و دیگر گروههای بسیج مرد میشان از دست داعش گرفته اما نتوانستهاند جلوتر بروند. مهدی و رضا و چند نفر نیروی ایرانی وارد یکی از همین خانهها میشوند همه وسایلش را جمع میکنند میریزند توی یکی از اتاقها و درش را میبندند. این مسئله برای بعضی رزمندههای عراقی عجیب است چون خودشان گاهی این چیزها را رعایت نمیکنند.