نسخه صوتی کتاب «تو شهید نمی‌شوی»
۱۴۰۲-۰۴-۲۹
«تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است

نسخه صوتی کتاب «تو شهید نمی‌شوی» روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی منتشر شد.
«تو شهید نمی‌شوی»، روایت‌هایی از حیات جاودانه شهید مدافع حرم محمودرضا بیضایی به قلم برادرش احمدرضا است. محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال 1390 برای یاری جبهه‌ مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی 1392 بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است.
سرانجام در29 دی 1392 همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفر صادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت می‌رسد.
نسخه صوتی کتاب «تو شهید نمی‌شوی» که از طریق برنامه کتابخوان «طاقچه» عرضه شده، با گویندگی صنم محمدرضایی و مهدی سمساری و توسط استودیو افرافیلم تولید شده است. نسخه مکتوب این کتاب توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است.
این کتاب پر است از فراز و فرودهای زندگی با برکت محمودرضا بیضایی. کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام. 
محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام می‌اندیشید، مطالعات دینی و سیاسی‌اش تعطیل نمی‌شد و با زبان عربی و لهجه‌های عراقی و سوری آشنایی داشت. با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بی‌بازگشت است.
سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(ص) و امام جعفرصادق(ع) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریست‌های تکفیری به شهادت می‌رسد.
بخشی از کتاب تو شهید نمی‌شوی
آن روز که با بچه‌های بسیج محل‌شان رفتیم پادگان، اسلحه «ام ۱۶» و «کلاشینکف» را تدریس کرد. بعد از کلاس از من پرسید: «تدریسم چطور بود؟» گفتم: «خیلی تپق زدی. روان صحبت نمی‌کنی.» گفت: «باورت می‌شود من تا حالا فارسی تدریس نکرده بودم؟ فارسی این چیزهایی که همیشه به عربی می‌گویم پیدا نمی‌کردم بگویم.» گفتم: «مگر به عربی تدریس می‌کنی؟» گفت: «حاج قاسم [سلیمانی] گفته هر کس مترجم با خودش می‌برد سر کلاس، اصلاً کلاس نرود.»
با نیروهای مقاومت کار کرده بود و عربی را کمی از آن‌ها و کمی هم از یکی از دوستان خوزستانی‌اش که عربی تدریس می‌کرد، یاد گرفته بود. عربی محاوره‌ای را خوب صحبت می‌کرد و می‌فهمید...
آن روزها محاوره عربی را تازه شروع کرده بودم و لهجه‌های شامی، عراقی، خلیجی و مصری را با هم مقایسه می‌کردم. یک بار به او گفتم لهجه عراقی را خیلی دوست دارم و کم و بیش می‌فهمم، ولی عربی لبنانی‌ها را نمی‌فهمم و علاقه‌ای هم به یادگیری‌اش ندارم. گفت: «اتفاقا عربی لبنانی‌ها و سوری‌ها خیلی شیرین است.» و بعد تعریف کرد که یک بار با تقلید لهجه آن‌ها از ایست بازرسی‌شان در یکی از مناطق سوریه به راحتی گذشته است. کتابی بود به نام «قصة‌الانشاء للاطفال» مخصوص آموزش عربی در مدارس سوریه. من کپی این کتاب را از کلاس یکی از اساتید زبان عربی در تهران که در آن شرکت می‌کردم به دست آورده بودم. محمودرضا نسخه اصلی‌اش را از سوریه آورد و داد به من. من هم در قبالش یکی از کتاب‌های خودم را به او دادم.


 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.