روایت "یحیی یثربی" در "مطرب عشق"، ارائهی تصویری از زندگی معنوی و عرفانی بانویی است که یک قرن پیش از ظهور اولین صوفیان شناخته شده همانند حلاج، بایزید بسطامی و شبلی، با قلبی سراسر اشتیاق و سری مملو از شور، چنان نکات ژرف و دقیقی را در عالم تصوف استخراج کرد که توانست جایگاه رفیعی را در میان عارفان مسلمان زمان خود به دست بیاورد؛
مطرب عشق؛ داستان زندگی نخستین منادی عشق عرفانی ، « رابعه عدویه »
نوشته: سید یحیی یثربی
"مطرب عشق" اثری است از "یحیی یثربی" که در آن "داستان زندگی نخستین منادی عشق عرفانی رابعه عدویه" را با چاشنی خیال بازگو میکند. رابعه عدویه، زنی زیبا و عفیف بود که در قرن دوم هجری میزیست اما حیات او یک حیات معمولی نبود و پر از اتفاقات ریز و درشت مختلف بود. رابعه شخصیتی آتشین و سری پر سودا داشت و در زندگی خود با حوادث گوناگونی روبرو شده بود. پژوهشگران و تاریخنویسان مختلف، هر یک بنا به درک خودشان از شخصیت رابعه، دیدگاه متفاوتی در مورد وضعیت زندگی و منش رابعه دارند. "مطرب عشق" نیز روایتی جذاب به قلم "یحیی یثربی" است که تصویر منحصر به فردی را از زندگی او ارائه میکند.
روایت "یحیی یثربی" در "مطرب عشق"، ارائهی تصویری از زندگی معنوی و عرفانی بانویی است که یک قرن پیش از ظهور اولین صوفیان شناخته شده همانند حلاج، بایزید بسطامی و شبلی، با قلبی سراسر اشتیاق و سری مملو از شور، چنان نکات ژرف و دقیقی را در عالم تصوف استخراج کرد که توانست جایگاه رفیعی را در میان عارفان مسلمان زمان خود به دست بیاورد؛ به این صورت که به سبب مقام بلند رابطه عدویه، به او القابی نظیر مادر نیکیها و تاج سر مردان نسبت داده میشد. "یحیی یثربی" داستان "مطرب عشق" را با الهام و استفاده از برخی نکات و حکایاتی که از قول رابعه عدویه نقل شده است، به رشته تحریر درآورده است؛ اما ماهیت داستان پیش رو، بیشتر حاصل پرورش این قصه در خیال نویسنده و گره خوردن آن به گوشههایی از تاریخ است. کتاب "مطرب عشق" در سیصد و بیست صفحه، به همت نشر قو چاپ و منتشر شده است.
قسمت هایی از کتاب مطرب عشق
ابراهیم گفت : « تو که گفتی او خیلی زیباست . » ابوغریب گفت : « آری ، فوق العاده زیباست ، اما نه از جنس زیبارویانی که دیده ای . انگار فرشته ایست که از آسمان به زمین افتاده است . پیش از آنکه چشمان خمارش را که حیا سنگین ترشان کرده تا نیمه باز کند ، چشم هر مرد و زنی بی اختیار بسته میشود . » ابراهیم زاهد گفت : « عفت و پرهیزش چگونه است ؟ آیا در میان مردم و نامحرم آزاد و رها می گردد یا مقید است ؟ » ابوغریب گفت : « با وجود این همه زیبایی ، من هرگز تن او را ندیده ام . همیشه پوشیده است . فقط صورت و دست و مقداری از موهایش دیده می شود . هرگز قصد خودنمایی ندارد و حالت هایی که معمولا در کنیزان و زنان دیده می شود ، در او دیده نمی شود . نگاهش نگاه فرشتگان است و حرکاتش حرکات آسمانی و روحش صاف تر از آینه و روشن تر از خورشید . هر بیننده ای گرفتار جادوی جمالش می گردد و دیگر سر از پا نمی شناسد . »