کتاب سیزده
۱۴۰۲-۰۵-۰۸
کتاب سیزده داستان جوانی را نوشته است که زندگی روزمره‌ی معمولی‌اش را دارد اما روزی بعد از صحبت‌هایش با استادش، تصمیم می‌گیرد باورهایش را تغییر دهد.

معرفی کتاب سیزده نوشته علی میرصادقی
سیزده اثری داستانی نوشته علی میرصادقی است.او در کتاب سیزده داستان جوانی را نوشته است که زندگی روزمره‌ی معمولی‌اش را دارد اما روزی بعد از صحبت‌هایش با استادش، تصمیم می‌گیرد باورهایش را تغییر دهد.
علی میرصادقی در کتاب سیزده از زبان نوجوانی صحبت می‌کند که اتفاقات روزمره‌اش را بازگو می‌کند. همه‌چیز از زمانی آغاز می‌شود که او مجبور می‌شود برای دیدن استاد کاراته‌اش به دفتر او برود. استادش شروع به صحبت می‌کند و از او می‌خواهد که باورهایش را تغییر دهد. اما آیا کسی می‌تواند بگوید باور چیست؟ با خواندن داستان سیزده و همراه شدن در این سفر می‌توانید به پاسخ این پرسش برسید. 
علی میرصادقی درباره کتابش می نویسد: وقتی از من خواستند که خلاصه‌ای راجع‌ به داستان سیزده برای پشت جلد بنویسم، ساعت‌ها فکر کردم؛ اما نشد. چون اصلا سیزده یک کتاب نیست. یک داستان نیست. یک سفر است که هرکس می‌تواند به شیوه خودش آن را به پایان برساند. «من در این کتاب کنار شما هستم، شما را جذب آن می‌کنم اما وقتی به خودتان می‌آیید، می‌بینید که دیگر کنارتان نیستم و آن‌گاه شما وارد زندگی جدیدتان می‌شوید.»
درباره‌ی علی میرصادقی
علی میرصادقی متولد سال ۱۳۶۰ است. او که در حال حاضر دانشجوی دکتری در رشته‌ی روانشناسی است از  ۱۸ سالگی کار مشاوره دادن در زمینه تحصیلات و موفقیت برای نوجوانان را آغاز کرده است و تالیفاتی نیز در این زمینه دارد. در حال حاضر علی میرصادقی را به عنوان کارآفرین موسسه آموزشی و انتشاراتی می‌شناسند. او مراکز مطالعاتی بارسا را نیز راه اندازی کرد تا به نوجوانان و جوانان بسیاری برای ادامه‌ی راه تحصیلاتشان کمک کرده باشد. 
جملاتی از کتاب سیزده
به ماشین‌های در ترافیک مانده نگاه می‌کنم، آنها می‌خواهند به سرکارهایشان بروند اما خبر ندارند که همین حالا هم سرکارند!! دود در شهر من موج می‌زند، این هم علاقه‌مندی دیگر از جانب خدا به هم وطنانم است. خواهرم از توی آینه‌ی جلوی ماشین سعی می‌کند با من بازی کند چرا او اینقدر زنده است؟ چون بچه است؟! من هم، هم سن او بوده‌ام معدلم مثل او بالا بود اما هیچ گاه اینقدر تازه نبودم. این شانس آفرینش افراد است. بعضی را خدا بیشتر دوست دارد و به همین خاطر دیگران هم بیشتر دوستشان دارند. خواهرم را همه دوست دارند و از همه مهمتر خودش هم خودش را دوست دارد. به نظرِ من، این افراد را خدا در بعد‌از‌ظهر بهاری هنگامیکه چای می‌نوشیده است، آفریده است. بعد از خَلقشان لابد هر دو لبخند به لب داشته‌اند، هم خدا و هم خواهرم. اما چرا این فینگیلی از کودکی مجبور بود شیمی درمانی کند؟! اگر خدا دوستش داشت هیچگاه همچین خیانتی به یک دختر بچه‌ی سه ساله نمی‌کرد. خیلی حرف است که دختر باشی اما مو نداشته باشی... از دست تو خدا! معلوم نیست چه کسی را دوست داری؟! خواهرم با من بازی می‌کند، به پشتم می‌زند و پشت صندلی‌ام قایم می‌شود و من دارم فکر می‌کنم چرا امروز هم باید به مدرسه بروم؟! اما او انگار خودش می‌خواهد برود. همان جوری که قایم شده است، می‌گوید: - اگه راست می‌گی من کجام؟! و من با خودم فکر می‌کنم و می‌پرسم تو اگه راست می‌گی بگو من کجام؟ زیر چشمی، پدرم را نگاه می‌کنم، این غریبه کیست؟ چرا پدر من شده است؟ چرا من را به زور می‌رساند؟ مگر من به زور او و مادرم به مدرسه‌ای که خاله‌ام انتخاب کرده است نرفته‌ام؟ تا کی این روزها تکرار می‌شود؟ امتحان‌ها یک ماه دیگر شروع می‌شوند؟ این سریال احمقانه‌ی تکراری چرا سیزِن آخر ندارد؟ همان موقع به آینه‌ی ماشین نگاه می‌کنم، من چرا کمی زیباتر نیستم تا مدل شوم تا بازیگر شوم؟ چرا چشمانم درشت‌تر نیستند؟ همین چند وقت پیش حاتمی‌کیا به مدرسه‌مان آمده بود تا یک پسربچه‌ای را برای بازی در فیلم جدیدش انتخاب کند. برای اولین بار خدارا شکر کردم که ردیف جلو می‌نشینم به خاطر قد متوسط‌ام. چه دنیای عجیبی؛ ابراهیم، اولین کلاسی که برای انتخاب بازیگر آمده، کلاس ماست که در طبقه‌ی آخر مدرسه قرار گرفته است و هیچ کس مثل من دوست ندارد بازیگر شود. به من نگاه می‌کند، می‌دانم تمام است و من را انتخاب می‌کند، لبخند مصنوعی می‌زنم و به علامت خجالت کشیدن سرم را پایین می‌اندازم. بالا که می‌آیم می‌بینم آن پسر احمق ته کلاس که مطمئن هستم خر‌خوانی‌اش به او اجازه نمی‌دهد بفهمد فیلم چیست؟حاتمی‌کیا کیست؟ چشم در چشم ابراهیم شده است
 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.