در نیمۀ نخست دهۀ 1340، دکتر محمدجعفر محجوب و دکتر قاسم تویسرکانی، دو استاد بسیار فاضل و شعرپژوه دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم و دانشگاه خوارزمی بعدی) به اتفاق یکدیگر کوشیدند تا تحلیل و منتخبی شایسته از شعر کهن فارسی از رودکی سمرقندی تا هاتف اصفهانی فراهم آورند و در دسترس دانشجویان و علاقمندان ادبی قرار دهند. این منتخب که متأسفانه پس از آن هیچگاه بازنشر نشد، کتاب خواندنی حاضر است که در آن گزیدهای از سرودههای شاعران در یک دورۀ هزارساله همراه با تحقیق و تفحص دقیق در زندگی و آثار هر شاعر به دوستداران شعر ایران و قلمرو فرهنگ ایران عرضه شده است.
طبع بیشتر شاعران به گزافه عادت داشته و نیز خود دمدمیحال بودهاند؛ بسا شاعری که از روی غرور یا کین یا حسد، شاعری را که برتر از او بوده، کمتر از خود دانسته و شاعر دیگر را که در سخن پایهای فروتر از او داشته، از راه توقع و آزمندی یا بر اثر مهر و دوستی بر خویشتن برتری نهاده و استادش شناخته است. کمتر شاعری را میشناسیم که خودستایی نکرده و شعرهایی در وصف سخنان خویش نگفته باشد؛ بسیاری از شاعران فارسی شعر خود را بدین ستودهاند که پیش از ایشان چنین سخنوری نیامده و از آن پس نیز نخواهد آمد. نیز هرگاه اندکمایۀ دانش از علمهای زمان خود داشتهاند، اصطلاحها و تعبیرهایی از آن را بر وجه کنایه، استعاره، تمثیل یا وجوه دیگر در شعر آورده و از این راه شعر خود را به صورتی آوردهاند که نه عامۀ مردم هنردوست از آن بهآسانی بهرهمند شوند و نه آن چند اصطلاح و تعبیر علمی اهل فن را به کار میآید. به این بسنده نکرده، گاه به فضل و همهدانی خود بالیدهاند. با این وجود، بسیاری از سخنسنجان، هنگام بحث دربارۀ شعر شاعری، همینگونه گفتارهای گزافهآمیز او را هم دلیل بلندی سخن شاعر یا احاطۀ کامل او بر علوم و فنون عصر خویش میگیرند. در این کتاب در ارزیابی سخن شاعر و تعیین پایۀ علمی او، نه لاف او دلیل گرفته شده است و نه فروتنی وی مستند شناخته شده است.
در این کتاب نمونههایی از شعر سیویک تن از بزرگترین شاعران زبان فارسی گرد آمده است و برای آنکه خواننده بیزحمت پژوهش، سرایندۀ شعر را نیز بشناسد و به شیوۀ سخن و شخصیت شاعر آشنا شود، شرححالی مختصر ولی بسیار جامع از او آورده شده است.
آیین تذکرهنویسان است که هرکه در شعر خود اصطلاح یا معنایی از حکمت، به اشارت یا کتابت آورده، او را به گزافه حکیم خواندهاند؛ تا آنجا که به شاعری همچون قطران نیز که بهرهای از حکمت نداشته است، عنوان حکیم دادهاند. توأمشدن عنوان حکیم با نام شاعر چندان عادی شده که بعضی از شاعران خود این عنوان را بر خویشتن نهادهاند؛ یکی از ایشان سوزنی است که در قصیدهای میگوید:
هر آن درر که به دریای حکمت اندر است حکیم سوزنی آرد به سلک مدح و ثنا
گردآورندگان این کتاب این عنوان گزافی را جز از یکی ـ دو شاعر که بهحق شایستۀ این عنوان هستند، از میان برداشتهاند.
هرچند در آنچه دربارۀ شاعر و شعر او نوشته شده، تا حد امکان کوشیده شده است تنها مطالبی ذکر شود که میان اهل فن مسلّم و یقینی است یا خود گردآورندگان به آن یقین دارند یا آن را به صحت نزدیکتر دانستهاند.
دربارۀ نثرنویسی آن دسته از شاعران که در نثر نیز دست داشتهاند، به اشارتی بسنده شده است.