اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و چند مقالۀ دیگر
۱۴۰۲-۰۸-۰۸
این کتاب دو بخش اصلی دارد: اسطورۀ سیاسی در شاهنامه و قدرت و فسادپذیری آن. اسطورۀ سیاسی منحصر به شاهنامه نیست، بلکه میان ملت‌های دیگر نیز پیشینه دارد

اولین نوشتار کتاب به اسطورۀ سیاسی و نمونه‌های آن در شاهنامه پرداخته است. یکی از این اسطوره‌ها کیومرث است که در متون دینی نخستین انسان و در شاهنامه نخستین شاه است. به نظر می‌رسد در روزگار ساسانیان که داستان‌های ملی تدوین شده و خدای‌نامه‌ها پدید آمد، از داستان کیومرث دو روایت وجود داشته است: یکی روایت دینی که به دست موبدان زردشتی پرداخته شده بوده و دیگری روایت خدای‌نامه‌ها که در دربار به دست دبیران و مورخان نوشته شده بوده است. در روایات گروه اول، کیومرث نخستین انسان دانسته شده و در گروه دوم نخستین پادشاه.

 

اسطورۀ بعدی که بررسی می‌شود، طبقات اجتماعی است. در شاهنامه سامان طبقاتی جامعۀ ایرانی، پدیدآوردۀ جمشید دانسته شده است. جمشید پس از آنکه پیشه‌های گوناگون را به مردم آموخت و تقسیم کار و تخصص پدید آمد، جامعه را به چهار طبقۀ دینیاران، جنگیان، کشاورزان و دستورزان (پیشه‌وران) تقسیم کرد.

 

دیگر اسطورۀ سیاسی که در منابع روزگار ساسانیان پرداخته شده و در دورۀ اسلامی تکرار شده است و در شاهنامه نیز آمده، داستان برآمدن پراکنده شاهی یا چندکدخدایی اشکانیان با رأی ارسطو و به دست اسکندر مقدونی است.

 

اسطورۀ خون ایرج و سیاوش بارها در روابط سیاسی و نظامی ابزار آوازه‌گری و گاهی بهانۀ جنگ یا دستاویز مذاکره و صلح بوده است. کاربرد سیاسی کین ایرج و کین سیاوش، دو قهرمان شهید شاهنامه در بخش پهلوانی شاهنامه در لفاف کین‌خواهی نهان است؛ اما در بخش تاریخی در روابط ایران و روم نمایان می‌شود.

 

در دومین نوشتار این کتاب قدرت در شاهنامۀ فردوسی بررسی شده است. بررسی پدیدۀ قدرت در شاهنامه از این‌رو جالب توجه است که این شاهکار حماسی جهان، تنها بیان رویدادهای نظامی و پهلوانی نیست، بلکه در مطاوی داستان‌هایش حکمت و اخلاق موج می‌زند و به آن شاخۀ حکمت عملی که سیاست باشد، نه به روش فیلسوفان بلکه بدان‌سان که در زندگی سیلان دارد، توجه شده، در پس هر رویداد دست قدرت در کار است و حوادث بیشتر بنا به ملاحظات سیاسی روی می‌دهند و برخوردها و کشمکش‌ها میان شاهان و ارباب قدرت است. در این نوشتار ضمن بررسی زمینه‌های قدرت، به بازیگران قدرت در شاهنامه اشاره شده است؛ بازیگرانی چون جمشید و ضحاک و فریدون. در ادامۀ این نوشتار نیز تقابل قدرت و اخلاق بررسی شده است.

در شاهنامه فساد قدرت و فسادآوری قدرت فصل دلکشی است که در خلال چند داستان رخ می‌دهد. این داستان‌ها یا از برمنشی پادشاهی بزرگ می‌گویند که در اوج قدرت و کامیابی مدعی خدایی می‌شود، از مردمان می‌برد و کارش به تباهی می‌کشد و کشور دستخوش آشوب و پریشانی می‌شود و در فرجام از قدرت فرو می‌افتد (جمشید)، آن‌گاه مستبدی خون‌ریز بر مردم و کشور حاکم می‌شود (ضحاک) و آن دیگری حدیث دیوانگی مستبدی است مست‌شده از قدرت بی‌رکان که به لشکرکشی‌های بیهوده دست می‌زند، سودای رفتن به آسمان می‌دارد و پیمان‌شکنی می‌کند (کیکاوس)، آن‌گاه شاهی خردمند و روشن‌بین به پادشاهی می‌رسد که در اوج قدرت، زیان قدرت بی‌کران و افسارگسیخته را می‌داند و برای پرهیز از تباهی و بیگانه‌شدن با روح خویش عطای قدرت را به لقایش می‌بخشد (کیخسرو). گویی کیخسرو بازگشت از مرحلۀ تبهگنی قدرت را ناشدنی و درمان درد را رهاکردن آن می‌داند. در نوشتار بعدی کتاب قدرت و فساد آن ذیل موارد فوق بررسی شده است.

 

برخی از شخصیت‌های شاهنامه پایندگی کمی در صحنه‌ها دارند. آنان به صحنه می‌آیند تا نقشی ایفا کنند و پس از ایفای نقش از داستان بیرون می‌روند و برای همیشه رخ پنهان می‌کنند. این رخ‌نمودن و نهفتن بدان سبب است که آنان در داستانی رسانندۀ پیامی یا ایفاکنندۀ نقشی‌اند و چون آن پیام گذارده و آن نقش ایفا شد، وظیفۀ آنان نیز به پایان می‌رسد و بودن‌شان در صحنه بی‌وجه و ناضرور می‌شود. ارمایل و گرمایل، تهمینه، مادر سیاوش و گردآفرید از این‌گونه شخصیت‌ها هستند. در آخرین نوشتار این کتاب به بررسی نقش ارمایل و گرمایل پرداخته شده است که در روزگار فرمانروایی ضحاک پیدا شدند و روشنفکران زمانۀ خویش بودند و بنا به ضرورت مرز روشنفکری را درنوردیدند و رفتار و کردارشان معمایی پدید آورد که نمونه‌های آن در روزگار ما نیز هنوز معما به‌شمار است

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.