کتاب «دختر شینا» خاطرات قدمخیر محمدی کنعان از زندگی مشترک با همسر شهیدش حاج ستار ابراهیمی هژیر همچنان با استقبال مخاطبان روبهروست، به طوری که این روزها چاپ صد و بیستم آن روانه بازار کتاب شده است.
این کتاب حکایتی از یک زندگی در پشت صحنه جنگ است؛ خاطرات زنی که در طول هشت سال ازدواجش با یکی از سرداران دفاعمقدس، با دشواریهای دوری همسر و بزرگ کردن فرزندانش، کنار آمد و تنهایی زندگی را اداره کرد، چهار دختر و یک پسر به دنیا آورد و همسرش فقط موقع به دنیا آمدن یکیشان در کنارش بود.
«دختر شینا» روایت زندگی دختری است که پدر و مادرش به خاطر حفظ اعتقاداتشان او را به کلاسهای مختلط مدارس قبل از انقلاب نفرستادند. دختری که چون مدرسه نرفت، بیسواد بود، اما باور و ایمان با ثباتی داشت. دختری که آنقدر میایستد و میافتد و دوباره برمیخیزد تا جنگ را تحقیر کند و به همه نشان دهد که جهاد واقعی زن، تلاش در جهت تربیت درست فرزندان و حمایت از همسر در راه مبارزه با دشمنان دین و کشورش است.
بهناز ضرابیزاده در «دختر شینا» قدم به قدم وارد زندگی قدمخیر محمدی کنعان شده است تا زندگی او با سردار شهید ستار ابراهیمی هژیر را روایت کند و همدم شبهای تنهایی این زن و فرزندانش شود؛ شبهایی که قدم خیر و فرزندانش وضعیت قرمز را تجربه میکردند و پدر در مناطق جنگی مشغول دفاع در برابر دشمن بود.
«دختر شینا» در 19 فصل روایت شده است که از دوران کودکی قدمخیر آغاز میشود؛ از زمانی که نامش را به خاطر قدم خوشی که داشت «قدم خیر» گذاشتند تا زمانی که حماسه زندگیاش را در پشت جبههها رقم زد و نامش به عنوان همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر در تاریخ این کشور ماندگار شد.
داستان از آنجا شنیدنیتر میشود که سردار ستار ابراهیمی در عملیات کربلای 5 به شهادت میرسد و قدمخیر در حالی که تنها 24 سال دارد 5 فرزندش را به تنهایی بزرگ میکند. «دختر شینا» پس از انتشار با استقبال کمنظیری روبرو شد و کمتر از سه ماه به چاپ هفتم رسید. رهبر انقلاب نیز شهریور سال 1391 تقریظی بر دختر شینا نوشتند.
قدمخیر محمدی کنعان پس از تحمل یک دوره بیماری سال 1388 به همسر شهیدش پیوست.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «یک شب سفره را انداخته بودم، داشتم بشقابها را توی سفره میچیدم. صمد هم مثل همیشه رادیوش را روشن کرده بود و چسبانده بود گوشش. گفتم: «آن را ولش کن بیا شام بخوریم، خیلی گرسنهام.»
نیامد. نشستم و نگاهش کردم. دیدم یکدفعه رادیو را گذاشت زمین و بلند شد. بشکنی توی هوا زد و دور اتاق چرخید. بعد رفت سراغ خدیجه او را از توی گهواره برداشت. بغلش کرد و بوسید و روی یک دست بلندش کرد.
هول از جا بلند شدم و بچه را گرفتم. گفتم: «صمد چه خبر شده. بچه را چه کار داری. این بچه هنوز یکماهش نشده. دیوانهاش میکنی!»
میخندید و میچرخید و میگفت: «خدایا شکرت، خدایا شکرت!» آمد جلو سرم را بوسید و گفت: «قدم! امام دارد میآید. امام دارد میآید. الهی قربان تو و بچهات بروم که اینقدر خوش قدمید.» بعد کتش را از روی جالباسی برداشت.»
«دختر شینا» در چاپ صد و بیستم با شمارگان 1250 نسخه و با قیمت 145 هزار تومان در بازار کتاب موجود است.