شراگیم یوشج، تنها فرزند نیما در گفتگویی درباره عموی خود اینچنین گفته است: "لادبُن تنها برادر نیما و دو سال از نیما کوچکتر و نامش رضا بود، اما نیما او را لادبُن صدا میکرد. لادبُن سرپرست گروه پنجاه و سه نفر بود که به روسیه رفتند و تمامی آنها به فرمان استالین کشته شدند. مادرم عالیه خانم تعریف میکرد یک شب وقتی که شام را خوردیم لادبن گفت باید بروم، سه نفری به طرف رودخانه ارس، مرز مشترک ایران و روس رفتیم. شب بود و تاریک و سیاه، به کناررودخانه رسیدیم، دو برادر یکدیگر را درآغوش کشیدند، گویی برای آخرین بار با هم وداع کردند، لادبُن کفشهایش را درآورد و از آب رودخانه گذشت، ما در سیاهی شب سایه او را در بین شمشادها میدیدیم که کفشهایش را پوشید و در دل سیاه جنگل نا پدید شد. شب طولانی بود و غم سنگینی از آسمان بر دلمان فرو میریخت، سیاهی بر درختان جنگل غلبه داشت و شب را هراسناک میکرد، من و نیما با غمی سنگین به خانه بازگشتیم، راه طولانیتر میشد، در بین راه صدای امواج دریا از راه دور شنیده میشد، اندک نسیم سردی میوزید. وگ دار آواز می خواند و نوید رسیدن باران میداد، تابستان سال ۱۳۱۰ بود."فتادگان در گردباد
براساس اسناد تاریخی شماری از کمونیستهای ایرانی که به اتحاد جماهیر شوروی پناه برده بودند و در اختیاردیدبان تاریخ قرار گرفته بخشی از این افراد به سرنوشت دردناکی دچار شدند یکی از آنها رضا اسفندیاری، برادر نیما یوشیج از جمله آنان است. دکتر آبتین گلکار، مترجم و پژوهشگر سرشناس زبان و ادبیات روسی دراین باره به دیده بان ایران گفت: "کتابی با عنوان "فتادگان در گردباد" با عنوان فرعی "کارنامه و سرنوشت ایرانیان قربانی در سرکوبهای استالینی در شوروی" به قلم "تورج اتابکی" و "لانا راوندی فدایی" به زبان روسی نوشته شده است و ترجمههای فارسی و انگلیسی آن نیز در آینده نزدیک منتشر خواهد شد. ترجمه فارسی را بنده انجام دادهام و قرار است در نشر چشمه منتشر شود. کتاب با استفاده از اسناد بهدستآمده از بایگانیهای محرمانه اتحاد جماهیر شوروی سابق که دسترسی به آنها در دهههای اخیر ممکن شده، نوشته شده است و یکی از چهرههایی که در کتاب از وی یاد شده، "لادبُن"، برادر نیما یوشیج است."