سایت کتابخانه ادبیات را این هفته نیز با با حکایت و شعری زیبا از سعدی بروز می کنیم:
سعدی .... گلستان .... باب هفتم در تأثیر تربیت
🌸یکی را از وزرا پسری کودن بود. پیش یکی از دانشمندان فرستاد که مر این را تربیتی میکن مگر که عاقل شود. روزگاری تعلیم کردش و مؤثر نبود. پیش پدرش کس فرستاد که این عاقل نمیباشد و مرا دیوانه کرد.
چون بود اصل گوهری قابل
تربیت را در او اثر باشد
هیچ صیقل نکو نداند کرد
آهنی را که بدگهر باشد
سگ به دریای هفتگانه بشوی
که چو تر شد پلیدتر باشد
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
**
سخن در صلاح است و تدبیر و خوی
نه در اسب و میدان و چوگان و گوی
تو با دشمنِ نفس همخانهای
چه در بند پیکارِ بیگانهای؟
عنانبازپیچانِ نفس از حرام
به مردی ز رستم گذشتند و سام
تو خود را چو کودک ادب کن به چوب
به گرزِ گران مغزِ مردم مکوب
وجودِ تو شهری است پر نیک و بد
تو سلطان و دستورِ دانا خرد
رضا و ورع: نیکنامان حُر
هوی و هوس: رهزن و کیسهبُر
چو سلطان عنایت کند با بدان
کجا ماند آسایشِ بخردان؟
تو را شهوت و حرص و کین و حسد
چو خون در رگانند و جان در جسد
هوی و هوس را نماند ستیز
چو بینند سر پنجهٔ عقل تیز
رئیسی که دشمن سیاست نکرد
هم از دستِ دشمن ریاست نکرد
نخواهم در این نوع گفتن بسی
که حرفی بس ار کار بندد کسی