شاید بتوان گفت که حافظ ارجمندترین و محبوبترین شاعر ایران است؛ شاعری که اشعارش بیش از دیگر شاعران خوانده میشود و شهرتش تماماً بر دیوانی متکی است که برگزیدهای از چکامههای تغزلی بازگوکنندۀ عشقهای انسانی و عرفانی را دربر میگیرد. حافظ در شرق همچنانکه در غرب، به عنوان سرایندۀ اشعاری در زمرۀ اعجابانگیزترین اشعار جهان شناخته میشود و پس از گوته، بیشتر ادیبان، دانشمندان، هنرمندان و آفرینندگان اروپایی مانند جونز، هوگو، گوتیه، امرسن، پو، نیچه، ژید، مونترلان و آراگون، لذت بسیاری از اشعار دیوان این استاد گوهرساز چشیدهاند که عشق را به منزلۀ ایمان و اعتقاد خود برگزیده بود و اعلام میکرد «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق».
برای تعیین موقعیت تاریخی و وضعیت ادبی حافظ و اشعارش، باید گفت که او همعصر پترارک (1374-1304) است؛ فاضل، ادیب و شاعر برخاسته از رنسانس ایتالیا جنبشی که توجه به شرق دارد و یاكوب بورکهارت آن را تحلیل کرده است. پترارک فلورانسی که در نوجوانی همراه خانواده به پرووانس [Provence] این سرزمین رامشگران و حکمت شادان [Gaya scienza] پناهنده شد، راه خود دانته و «کمدی الهی» او پی گرفت و از طریق دلدادۀ خود، لور Laurel به حماسهسرای عشق و زیبایی و به چهرۀ متعالى افلاطونی رنج و شادی مجنون عشق تبدیل شد.
بازتاب دنیای شرق و نیز ادب ایران درون آثار نیچه به شکل بارزی مشاهده میشود. نیچه سپیدهدمان طلوع فلسفهای دگرسان است. اعلام جهانی دیگر. اطلاعات نشان میدهد که نیچه در نوجوانی و از طریق آثار امرسون و گوته، حافظ را کشف کرده است. البته نام روکرت، پلاتن یا هامر پورگشتال را میتوان اضافه کرد؛ زیرا نیچه از نوشتههای این مریدان حافظ نیز بهره برده است.
این پژوهش، کتابی جامع است که به بررسی شباهتها و تفاوتهای میان این دو اندیشمند میپردازد. مقایسۀ میان نیچه که فیلسوفی با عقاید رادیکال است و حافظ، شاعر پارسیگوی که به پیچیدهگویی معروف است، در این کتاب به زبانی ساده و روان پرداخته شده است. کتاب در فصولی تنظیم شده است نویسنده بعد از معرفی حافظ، به بررسی تشابهات و تفاوتهای میان نیچه و حافظ در زمینههای مختلف، مانند هستیشناسی، معرفتشناسی، اخلاق و زیباییشناسی میپردازد.
به طور کلی این تأثیر حافظ و ادب ایران بر اندیشه و تخیل خلاق نیچه را نشان میدهد و کاربرد رمزی، نمادین و «عرفانی» زبان در برخی آثار نیچه را نمایان میکند. نیچۀ زبانشناس در بهکارگیری کلمات دقت داشت؛ امری که تحلیل سعید حنایی کاشانی دربارۀ واژگان «چنین گفت زرتشت» نیز تأیید میکند.
تداوم توجه نیچه به حافظ نشانگر ایرانمآبی اوست؛ یعنی گرایش خاصی که او به فرهنگ ایرانزمین دارد؛ از زردشت پیامبر تا پیر مغان غزلسرای شیراز. حافظدوستی نیچه نشانۀ دیگری از خویشاوندی او با اهل معنویت و خلاقیت است؛ کسانی که به حکمت بحثی اکتفا نمیکنند و وارد مرتبۀ حکمت ذوقی و کشفی شدهاند.
این بررسی اهمیت کاربرد زبان رمزی «مستی» و «دل» را در برخی نوشتههای نیچه آشکار میکند. نیچه مانند حافظ و اغلب شعرا، آفرینشگران و اندیشمندان «تراژیک» از منظر هنر به روند پریشان روزگار مینگرد؛ زیرا او باور دارد که رسالت هنر و خلاقیت در این است که انسان دردمند و نیستانگار را هم تسکین دهد، هم به وجودش جان و حیات تازه ببخشد.