کتاب «بانوی عاشق»، نوشته اعظم بروجردی از جمله معدود آثاری در حوزه ادبیات داستانی است که تلاش دارد ادای دینی کند به ساحت مقدس حضرت خدیجه(س). این کتاب که در ایران از سوی نشر جمکران منتشر شده، در لبنان به قلم کوثر علی الجبار با عنوان «سیدة مکة» به زبان عربی ترجمه و در این کشور توزیع شده است.
رمان «بانوی عاشق» به مقطع حساسی از زندگی حضرت خدیجه(س) میپردازد؛ مقطعی که ایشان در اوج شکوه و جلال و ثروت بودند، بانویی با نفوذی در شهر مکه به حساب میآمدند و تمام اشراف و بزرگان آرزوی همسری ایشان را داشتند. آنها از اقصی نقاط جزیرةالعرب به خواستگاری ایشان میآمدند، اما این بانوی بزرگوار منتظر شخصی خاص و آسمانی بودند؛ شخصی که کاملترین انسان روی زمین باشد؛ همانی که تعبیر خواب شگفتش بود.
بروجردی در این کتاب ماجرای زندگی حضرت را تا پیدا کردن عشق حقیقیاش پیش میبرد و سپس به ماجرای ازدواج ایشان با نبی مکرم اسلام(ص) میپردازد. تولد حضرت زهرا(س) و در ادامه، پرداختن به ساعات پایانی زندگانی این بانوی بزرگ اسلام، از دیگر بخشهای خواندنی کتاب «بانوی عاشق» است.
حضرت محمد صلی الله علیه و آله پیش از ازدواج با خدیجه، با پیشنهاد عمویش حضرت ابوطالب علیهالسلام حاضر شد که با خدیجه پیمانى بسته و با مقدارى از دارایى هاى وى به شرط مضاربه تجارت کند. غلام خدیجه به نام میسره، در سفر تجاری همراه پیامبر بود. پس از بازگشت کاروان، میسره آنچه را در سفر دیده بود برای خدیجه تعریف کرد، از جمله اینکه: محمد (ص) بر سر موضوعی با تاجری اختلاف پیدا کرد. آن مرد به او گفت: به لات و عزی سوگند بخور تا سخن ترا بپذیرم. محمد (ص) در پاسخ گفت: پستترین و مبغوضترین موجودات پیش من، همان لات و عزی است که تو آنها را میپرستی و نیز این جریان را که در نزدیک "بصری " (شهر شام)، محمد (ص) زیر سایه درختی نشسته بود، در این حال چشم راهبی که در صومعه نشسته بود به محمد امین (ص) افتاد. وی از من نام او را سوال کرد و من پاسخ دادم، آنگاه وی گفت: این مرد که زیر سایه این درخت نشسته است، همان پیامبری است که در تورات و انجیل درباره او بشارتهای فراوانی خواندهام.
خدیجه(س) با شنیدن این کرامت، شوق مفرطی که سرچشمه آن علاقه به معصومیت محمد «ص» بود، در خود احساس کرد و بی اختیار گفت: میسره! کافی است، علاقه مرا به محمد دو چندان کردی.... سپس آنچه را از میسره شنیده بود برای ورقه بن نوفل نقل کرد و ورقه به او گفت: صاحب این کرامات، پیامبر عربی است.
اینها موجب شد تا خدیجه حضرت محمد صلی الله علیه و آله مشتاق ازدواج با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گردد و خود شخصی را واسطه کند که به پیامبر پیشنهاد ازدواج با خدیجه را بدهد.
حضرت خدیجه در نزد پیامبر و دیگر معصومین جایگاه ویژه داشته و از جهات متعدد مورد ستایش قرار گرفته است. رسول مکرم اسلام نیزبه فضائل حضرت خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) اشاره داشته و به داشتن چنین همسری افتخار میکرده و با عظمت از ایشان یاد میکردند چنانچه فرمودند:
«خَدِیجَةُ وَ اَینَ مِثْلُ خَدِیجَةَ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَةَ بِبَیتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب؛ خدیجه و کجاست مانند خدیجه! مرا تصدیق کرد هنگامی که مردم مرا تکذیب کردند. و بر دین خدا یاری ام کرد و با همه مال خود کمکم نمود. خدا به من دستور داد خدیجه را به قصری از زمرد که در بهشت دارد و هیچ رنج و زحمتی در آن نیست بشارت دهم.»
و همچنین نقل شده است که روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مسجد و در حضور مردم امام حسن و امام حسین (سلاماللهعلیهما) را چنین معرفی کردند:
«یا اَیهَا النَّاسُ اَ لَا اُخْبِرُکُمُ الْیوْمَ بِخَیرِ النَّاسِ جَدّاً وَ جَدَّةً؟ قَالُوا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ عَلَیکُمْ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ فَاِنَّ جَدَّهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ جَدَّتَهُمَا خَدِیجَةُ الْکُبْرَی بِنْتُ خُوَیلِدٍ سَیدَةُ نِسَاءِ الْجَنَّة؛ ای مردم آیا امروز به شما خبر ندهم بهترین مردم را از جهت جد و جده [چه کسی است]؟ پاسخ دادند: آریای رسول خدا! پیامبر فرمود: بر شما باد به حسن و حسین چرا که جد آن دو رسول خدا و جده آنان خدیجه کبری دختر خویلد و سرور زنان بهشت است.»