در معرفی کتاب «شالونادژ: قلب زمین» از سوی ناشر آمده است: «رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. با داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند. داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. نویسنده در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.»
در بخشی از متن کتاب «شالونادژ: قلب زمین» میخوانیم:
بعد از یک سفر خستهکنندهٔ چهارساعته، درست نزدیک مقصد، اتوبوس خراب شدهاست. از این بدتر نمیتواند اتفاق بیفتد. ما خستهایم، گرممان است و از اینکه مجبوریم به تعطیلات اجباری برویم عصبانیایم. چطور میشود اینهمه اتفاق بد را تحمل کرد؟ همراه بقیهٔ مسافرها پیاده میشویم تا هوایی عوض کنیم. اینطور که راننده و شاگردش تا کمر در محفظهٔ موتور اتوبوس خم شدهاند و آلن و آچار دستبهدست میکنند، معلوم است قرار نیست حالاحالاها اتوبوس راه بیفتد.
نگاهی به شهر عقیق میکنم. چرا اسمش را عقیق گذاشتهاند؟ نمیشود حدس زد. شهری کوچک و قدیمی است در دامنهٔ کوهی سیاه. چیزی شبیه ابر یا تودهای از غبار بالای شهر سایه انداخته. برای ما که از پایتخت میآییم، دیدنِ غبارِ سیاه بالای شهرِ خودمان عادی است، اما دیدنش بالای شهر عقیق قطعاً عجیب است.
اطلاعات بیشتر:
رمان نوجوان «شالونادژ: قلب زمین» نوشته مریم مقانی در ۲۷۶ صفحه و به بهای ۶۵ هزار تومان از سوی نشر برنا (بخش نوجوان انتشارات معارف) منتشر و در بازار نشر کشور عرضه شده است.