معرفی کتاب او عموی من است
این کتاب سرگذشت شهیدی است که از قضا عموی من است. نوشتن از او و برای او، عجیبترین اتفاق زندگی من بود. داستان زندگی او که گره خورده بود با سرنوشت تکتک نزدیکترینهای من؛ مادرم که همیشه فقط یک مادر نبود، بلکه صمیمیترین دوست و دلسوزترین معلم بود. بابا احمدم که همیشه بهترین الگویم بود و آرامشبخشترین موجود دنیا.
تشکر میکنم از تمام کسانی که در تألیف این کتاب کمک کردند و استاد بزرگوارم جناب آقای مخدومی که همواره چراغ راه ما بودند. همچنین از تمام همرزمها و دوستان که کوچکترین خاطراتشان را هم دریغ نکردند.
تشکر ویژه میکنم از یار و یاورم، کسی که در این مدت مهربانانه در کنارم بود؛ همسرم که در این چند ماه، همراهترین بود و سپاسگزارم از امیرمهدی و امیرمحمدم که در این مدت با تمام بچگیشان به کشف دنیای عمو دل دادند و پابهپای ما با او رفاقت کردند و الان بهتر از ما عمو را میشناسند و او را به قهرمانی برگزیدند.
کتاب را ابتدا تقدیم میکنم به عزیز – مادربزرگم- مادری که بهار جوانیاش را برای قد کشیدن عمو و بابا داد و در میانسالیاش با تمام مشغلههایش، یادش نمیرفت انگورهای یاقوتی حیاطش را کیسه کند تا ما لذت خوردن یاقوتهای خوشرنگ و شیرینش را بار دیگر هم بچشیم. کسی که بارها نمکگیر مهربانیاش شدم. کسی که میان مهمانداریاش حواسش بود، ما زردآلو را میخوریم به عشق هستهاش. از میان بشقابهای خالی از میوهی مهمانها، هستهها را جمع میکرد و میشست و یک کیسهی پُر که میشد، به دستمان میداد تا انتهای باغچه آنها را بشکنیم و بخوریم.
و در آخر کتاب را تقدیم میکنم به همهی جوانها و نوجوانهایی که از نسل من هستند و مثل من از جنگ و جبهه سالها فاصله دارند، ولی اینقدر معرفت دارند که کتاب را نه بهعنوان کتاب سرگذشت یک شهید، بلکه بهعنوان بخشی از تاریخ سرزمینمان تا انتها میخوانند.