بیست و سومین چاپ از تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی از "منطقالطیر" عطار به کوشش نشر سخن منتشر شد و در دسترس علاقهمندان به ادبیات کلاسیک فارسی قرار گرفت. شفیعی کدکنی که تاکنون آثار مختلفی از عطار را تصحیح و شرح کرده، در کتاب حاضر دست روی یکی از مهمترین آثار ادبیات عرفانی گذاشته است.
کتاب حاضر در واقع، حاصل کار بیشتر از 30 سال تامل و تدریس و دقت شفیعی کدکنی در آثار عطار و تصوف خراسان است.
ویژگیای که در تصحیح حاضر دیده میشود، این است که مصحح سعی کرده – علاوه بر بهرهوری از بسیاری نسخههای کهن و شناخته شده جهان - میان «صحت» و «اصالت»، اعتدالی برقرار کند و صورت درست ِ گفتار عطار را از میان انبوه ضبطهای مختلف، با روش علمی و اصول ِ سبکشناسی و نقد متون، آشکار کند. مصحح در تحقیق خود از دیگر آثار عطار، همچون تذکرهالاولیاء، الهینامه، مصیبتنامه، اسرارنامه، مختارنامه و دیوان عطار بیشترین بهره را برده است و همچنین در مقدمه و تعلیقات کتاب، بر آن بوده است که خواننده را در جریان تمام مشکلات و اشارات و نکات مورد ِ نظر ِ عطار قرار دهد.
عطار و منظومه فرهنگی پیرامون او، از زندگی تاریخی تا افسانهها و از آثار مسلم او تا مجموعهی وسیعی از مجعولات و منحولات دورههای بعد، که منسوب به اوست، بیشباهت به یک مذهب یا آیین نیست.
در شرح احوال فریدالدین عطار نیشابوری سخنها گفته شده، اما آنچه بی گمان بر همه مسلم است منطق الطیر همچون نگینی بر انگشتری شعر و ادب پارسی است که حکایتی از سرگشتی انسانی را دارد که در طلب معشوق تمامی وادیهای عرفان را طی میکند تا به مقام نیستی برسد و در نهایت همه عاشق، معشوق گردد. «نبود او و بود، چون باشد این؟/ از خیال عقل بیرون باشد این».
داستان مرغان؛ از ابن سینا تا عطار
"منطقالطیر" عطار شکل کمالیافته آثار مشابهی است که پیش از او توسط اندیشمندان و ادیبان مختلف نوشته شده بود؛ آثاری که میتوان آنها را تحت عنوان "رسالهالطیر" دستهبندی کرد. در تمامی این آثار، پرنده نماد روح است که میل به جانب بالا دارد. در نظر گرفتن پرنده به نمادی از روح، ریشه در اساطیر گذشته دارد؛ چنانکه گفته میشود در خاورمیانه این نماد مرسوم بوده و در خط تصویری هیروگلیف، شکل پرنده با سر انسان، نشانی از روح خوانده میشود.
رسالهالطیر ابن سینا را میتوان از اولین تجربهها در پرداختن سفری نمادین روح دانست. این رساله در قالب تمثیلِ رمزى به عربى و درباره عروج نفس ناطقه انسانى از مرتبه تعلقات جسمانى به مراتب عالى کمال روحانى تا مرتبه اتصال به عقل فعال نوشته شده است.
از دیگر رسالهالطیرهای تاثیرگذار در این وادی، اثر امام محمد غزالی است.
چرا "رسالهالطیر"ها نوشته شد؟
توجه صوفیه به این حکایت و استفاده از آن براى بیان مقاصد خود، با پیدایش و تشکیل رباطها و زاویه ها و خانقاهها و اجتماع مریدان به دور پیر و مراد خویش، اطاعت از دستورهاى او و زندگى جمعى ایشان و پیروى از احکام و رعایت آدابى خاص بىمناسبت نیست.
اگرچه تصوف زاهدانه در صدر اسلام وجود داشت، متشکل شدن صوفیه، به صورت اجتماع سالکان، در قرنهاى دوم و سوم و چهارم به وقوع پیوست. تا قرن پنجم، صوفیان اگرچه در باطن جمع بودند، در ظاهر متفرق بودند و بیشتر به سفر تمایل داشتند تا به حضر. در قرنهاى پنجم و ششم، سازمانها و نهادها و مراکزى به وجود آمد که مشایخ در آنها اقامت مىکردند و مریدانى چند به دور ایشان حلقه مى زدند و از دستور آنها و آداب خاص آن زاویه یا خانقاه پیروى مىکردند. در این دوره، این اجتماعات ظاهراً از جهاتى به تجمع مرغان مشابهت داشت. همانند داستان پرواز و سفر مرغان، صوفیه هم گذر از جهل و رفتن به معرفت و رسیدن به حق و حقیقت را حرکت و سفر معنوى مىخواندند.
لازمه این سفر تجرد بود، یعنى گسستن بندهاى تعلقات جسمانى و طبیعى. زیرا روح انسان که از عالم ملکوت است، در عالم مُلک گرفتار آمده و در قفس تن محبوس شده و با تجرد و گشودن بند تعلق است که مى تواند آزاد شود و به سوى پادشاه و معشوق خود بازگردد. همان گونه که مرغان در مسیر سفر طولانى خود با موانع و سختیهایى روبه رو بودند، سالک راه حق نیز مقامات و منازلى پیش رو دارد و آسمانهایى که باید همه را پشت سر گذارد و از مهلکههاى پیش رو با توفیق حق و هدایت راهنما به سلامت بگذرد و به مقصد نهایى برسد. از مهمترین آثار در این زمینه، رسالةالطیر امام محمد غزالى و داستان مرغان خواجه احمد غزالى، روایت ابوالرجاء چاچى/ شاشى (متوفى 516)، منطق الطیر عطار و کشف الاسرار عن حکم الطیور و الازهار نوشته عزالدین مَقدِسى، معروف به ابن غانم (متوفى 678) است.
اما منطقالطیر عطار با آثار پیشین و پسین خود چه تفاوتی دارد و چرا این اثر در میان آثار مشابه برجسته و درخشان شده است؟
جان دوبارهای که عطار بر "داستان مرغان" دمید
در دانشنامه جهان اسلام در اینباره آمده است: مهمترین و کاملترین صورت عرفانى داستان مرغان، منطقالطیر عطار است. به نظر برخى از محققان، هرچند عطار هم از ابن سینا و هم از غزالى تأثیر پذیرفته، مشرب او به غزالى نزدیکتر است. دو روایتى که قبل از عطار از داستان سیمرغ بوده است، یکى از چاچى و دیگرى از احمد غزالى، بىتردید فرض تأثیرگذارى رسالةالطیر ابن سینا بر عطار را منتفى مىکند.
منطقالطیر عطار را با رساله غزالى و ابن سینا از برخى جهات مىتوان مقایسه کرد: مرغان داستان غزالى، به رغم اینکه درباره خطرهاى سفر به آنها هشدارهایى داده مىشود، مشتاق و مایل به سفرند، اما در داستان عطار مرغان براى امتناع از سفر عذر مى آورند. شمار منزلها، که همان مدارج تعالیم اشراقى است، در داستان ابن سینا هشت کوه است، اما در رساله غزالى و منطقالطیر عطار هفت وادى یا هفت مرحله است و چه بسا هر دو، عدد هفت را از هفت خان رستم و اسفندیار در شاهنامه فردوسى گرفته باشند.
به نظر على نقى منزوی؛ نتیجه داستان ابن سینا اتصال و نتیجه داستان عطار اتحاد است و به مقصد رسیدن و دیدار مرغان با سیمرغ و اینکه شاه مرغان کسى جز خود ایشان نیست، حاکى از اندیشه وحدت وجود یا پان تئیزم هندى در اندیشه عطار است. در نتیجه مىتوان گفت خداى عطار، روح جهان و عین جهان است. این برداشت منزوى ناشى از آن است که او سیمرغ عطار را رمز و نمادى براى خدا دانسته است. اما بر فرض صحت چنین معنایى براى سیمرغ، در مضمون داستان عطار تأییدى بر صحت تفسیر و نتیجهگیرى مذکور نمى توان یافت.
افزون بر این، اگرچه سابقه اساطیرى سیمرغ در فرهنگ ایرانى به پیش از اسلام مىرسد، در میان کاربردهاى آن در فرهنگ ایرانى اسلامى نمونه و شاهدى در دست نیست که از سیمرغ به عنوان رمز و نمادى براى خدا استفاده شده باشد