تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
۱۴۰۳-۰۹-۰۱
همزمان با 30 آبان، روز «قهرمان ملّی» و سالگرد پیروزی جبهه مقاومت و پایان سیطره‌ داعش، «رویداد ملّی قهرمان» و هفدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت را همراه با انتشار تقریظ‌های حضرت آیت‌الله العظمی‌خامنه‌ای بر سه کتاب مربوط به شهدای جبهه مقاومت با عناوین «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز» در فرهنگسرای بهمن برگزار شد. 

تقریظ رهبر انقلاب بر سه کتاب «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز»
همزمان با 30 آبان، روز «قهرمان ملّی» و سالگرد پیروزی جبهه مقاومت و پایان سیطره‌ داعش، «رویداد ملّی قهرمان» و هفدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت را همراه با انتشار تقریظ‌های حضرت آیت‌الله العظمی‌خامنه‌ای بر سه کتاب مربوط به شهدای جبهه مقاومت با عناوین «هواتو دارم»، «مجید بربری» و «بیست سال و سه روز» در فرهنگسرای بهمن برگزار شد. 

کتاب «هواتو دارم»
کتاب هواتو دارم نوشته محمدرسول ملاحسنی و گردآوری‌شده توسط رقیه ملاحسنی و ویراستهٔ فهیمه اسماعیلی است و نشر شهید کاظمی آن را منتشر شده است.
«هواتو دارم» دارای دو قهرمان است که قهرمان اول شهید و قهرمان دوم همسر شهید است؛ چنانچه شهید سلیمانی هم در وصف همسران شهدا گفته بود، پاداش همسران شهدا کمتر از شهدا نیست. کتاب در دوازده فصل جریان دارد. از سال 85 شروع و در سال 97 تمام می­شود. در حقیقت نویسنده در این اثر دو خط داستانی را در یکدیگر ادغام کرده است. یکی زندگی دختری با نام مستعار «ستاره» است که در قالب همسر، نقش روایتگری اثر را به عهده گرفته و این قصه زیرین کتاب است و دیگری داستان زندگی جوانی است ۲۰ساله که بعد از ازدواج با ستاره، شهید مدافع حرم می‌شود. شهیدی که داستان او قصه برجسته اثر است و عنوان کتاب براساس زندگی او نام‌گذاری شده است.
کتاب «مجید بربری»
زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم  شهید مجید قربانخانی
نویسنده: کبری خدابخشی دهقی
کتاب «مجید بربری» (پناه حرم)، روایتگر زندگی شهید مجید قربان­خانی است که به حُرّمدافعان حرم شهرت پیا کرد؛ چون تا یک سال قبل از شهادتش، مسیر زندگی کاملا متفاوتی داشت.
مجید قربان­خانی جوانی 28 ساله و اصطلاحا دهه هفتادی بود که در سفر اربعین سال 1393، دچار تحول شد و از مسیر قبلی خود توبه کرد. کسی که لات محل و همیشه در جیبش چاقو بود! کسی که روی دستش خالکوبی داشت. کسی که قهوه­ خانه­ داشت و قهوه­ خانهه­اش پاتوق لات­های محل بود برای صرف قلیان! اما زمانی که نام حضرت زینب(س) را شنید، توبه کرد و حُرّ زمان خود شد؛ حر مدافعان حَرَم.
مجید را به ­خاطر کار در مغازه نان بربری داییش «مجید بربری» صدا می‌زدند. زندگی مجید را می­شود به دو بخش تقسیم کرد:
بخش اول، قسمت نسبتا تاریک زندگی او بود که به دلیل محیط و روحیاتش، او را به این سمت کشانده بود. داشتن یک قهوه­ خانه باعث شده بود تا سبک زندگی­اش به آدم­هایی که در آنجا رفت­ وآمد می­کردند گره بخورد. تا جایی که افتخارش این بود که آمار قلیان‌های قهوه­خانه اش را به رخ دیگران بکشد.
نیمه دوم زندگی او اما کاملا حُرّ گونه بود. مجید که پس از سفر کربلا کاملا متحول شده بود، با وجود اینکه به خاطر تک پسر بودن نمی توانست به سوریه اعزام شود؛ اما با عنایت حضرت زینب(س) به سوریه رفت، مدافع حرم شد و درنهایت به شهادت رسید.
کتاب بیست سال و سه روز
کتاب بیست سال و سه روز روایت داستانی از زندگی کوتاه اما پر برکت شهید سیدمصطفی موسوی است که به قلم سمانه خاکبازان نگاشته و روایت‌فتح به چاپ رسانده است.
قلب انسان که به ایمانی برسد و قصد پرواز آسمانی داشته باشد، هیچ مانع زمینی نمی‌تواند او را از عروج بازدارد. آقاسید که پدرش اجازه حضور در جبهه‌های جنگ را به او نداده بود، پای رضایت نامه اعزام پسرش سیدمصطفی را بی حرف و حدیث امضا کرد.
سیدمصطفی که از کودکی پسری آرام ونجیب بود، وقتی پای دفاع از حرم حضرت زینب(سلام‌الله) شد، خودش را به آب و آتش زد تا آموزش‌های سخت را بگذراند تا خودش را به سوریه برساند. سنگ‌اندازی فرماندهان و نارضایتی قلبی مادر را هم با لبخند همیشگی‌اش رفع کرد تا هم‌ردیف بهترین جوانان دهه هفتادی به کارزار مبارزه با داعش برساند.
عشق به او روزی نواختن موسیقی با ساز را هدیه داد و روزی چکاندن ماشه تفنگ. و این تقدیر سعادتمند سیدمصطفی بود که در بیست سال و سه روز که از زندگی‌اش گذشت، شهادت را علی اصغر وار بغل کرد.
 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.