عموم داستانهایی که در دهه گذشته نوشته شدهاند، فارغ از پرداختن به مسائل بومی و زیست بوم نویسنده، در فضای شهری و محیطهای کوچک آپارتمانی گرفتارند. از این حیث، آثار زندهیاد سعید تشکری فرصتی است که در آن میتوان زندگی ایرانیان را از منظر و زاویه دید یک داستاننویس جستوجو کرد و به نظاره نشست.
او که خود زاده مشهد است، در کمتر اثری است که رد پایی از این شهر را وارد کارش نکند. همین اهتمام سبب شد تا نویسنده برای نگارش آثار خود دست به پژوهشهای متعدد بزند. تشکری یک مشهدشناس بود که آثارش را وقف امام هشتم(ع) کرده بود.
داستان "غریب قریب" او که به تازگی چاپ سومش از سوی بهنشر روانه بازار نشر شده، هم در همین حال و هوا اما با موضوعی جذاب نوشته شده است. نویسنده چگونگی ساختن حرم امام رضا(ع) و تغییر آن در ادوار مختلف تاریخی را سوژه کار اود قرار داده است. رد پای این موضوع را از دوره نوغانیان ریشهیابی کرده و در ادامه، به دوره سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، چنگیزیها، ایلخانان، تیموریان، صفویان، افشاریان و در نهایت قاجار میپردازد. تشکری در جلد دوم این کتاب، ماجرا را از دوره قاجار تا پهلوی و در نهایت انقلاب اسلامی پی میگیرد.
ارادت همه ایرانیان به ساحت مقدس علیابن موسیالرضا(ع) دیرپاست و غیر قابل انکار. حرم رضوی در ادوار مختلف تاریخ پناهگاه دلها و جانهای خسته بسیاری از اقصینقاط بوده است. تشکری با علم به این موضوع، سعی دارد وجه دیگری از حرم را در 12 فصل پیش چشم مخاطب خود بگشاید.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
اینجایم؛
به تماشا،
به وداع
با دیارم،
دیارِ پدرم
و پدرانش.
و مادری که خواست کسی نداند مدفنش کجاست؛
زهرای مرضیه،
بانوی دو عالم.
حرم جدّم و مسجدالنبی را دیگر نخواهم دید
و بقیع را.
بی رضایت، رضا را به سفر می برند.
مردمم را دوست دارم، همانگونه که آنها مرا.
برایم مهربانند. نه در این دیار که در همۀ بلاد مسلمین، مردم به من مهربانند.
امّا آن که مرا به مرو خواسته،
نه به مهر،
که به جبر مرا میبرد،
به ولایت.