خلاصه کتاب بادام اثر ون پیونگ سون
۱۴۰۳-۰۹-۱۷
کتاب بادام در ظاهر رمان نوجوانانه به نظر می رسد اما حرف های زیادی برای بیان کردن دارد. این کتاب توضیحاتی مثل انسان عادی ، زندگی متداول و عادی بودن و تلاش کردن در جوامع شرقی که همواره قوانین سخت و یکپارچه ای داشته اند. همین موضوع محبوبیت این کتاب را برای مخاطبان دو برابر می کند. مفهوم های خانواده و دوستی در این کتاب به خوبی بیان می شود. این کتاب مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. کتاب بادام نوشته های روان و یکدستی دارد . مخاطب در حین خواندن خسته نمی شود.حتی باعث می شود مخاطب غرق داستان شود.

بادام داستانی از پسر نوجوانی است . او هیچ چیزی را درک نمی کند و از اختلال مادرزادی رنج می برد. نه درکی از احساسات عاشقی دارد . نه رنجی را می فهمد . نه دوستی را درک می کند و نه محبتی را می شناسد. حتی زمانی که یک قاتل به مادر و مادر بزرگش جلوی چشمش حمله می کند هیچ واکنشی نشان نمی دهد. این زندگی به او درس های بزرگی می دهد.

در اینجا برای آشنایی بیشتر به تیکه هایی از کتاب می پردازیم :
درون سر هر آدمی دو تا بادام هست که بین پشت گوش ها و عقب جمجمه محکم چسبیده اند. اسم آنها «آمیگدال» است که از واژهای لاتینی به معنی «بادام» مشتق شده، برای این که شکل و اندازهاش درست مثل بادام است. وقتی محرکی خارج از بدن شما اتفاق می افتد، این بادام ها سیگنال هایی را به مغز می فرستند. بسته به نوع تحریک عصبی، شما احساس ترس، خشم، نشاط یا اندوه می کنید.

به دلایلی، بادام های من درست کار نمی کنند. وقتی محرکی خارجی رخ می دهد، سیگنال های آنها روشن نمی شوند. برای همین نمی فهمم چرا مردم می خندند یا گریه می کنند. شادی، اندوه، عشق و ترس، همگی برای من مفاهیم مبهمی به حساب می آیند. واژه های «عاطفه» و «همدلی» حروف بی معنی روی کاغذ هستند.

پزشکان بیماری مرا آلکسی تیمیا یا ناتوانی ابراز احساسات تشخیص دادند. آنها معتقد بودند سن من خیلی کم است و این نشانه ها با سندرم آسپرگر متفاوت اند. از طرفی، در سایر موارد رشد، نشانه ای از اوتیسم ندارم. این لزوما به این معنی نیست که من از بیان احساسات عاجز باشم، بلکه مشکل اصلی این است که من قادر به تشخیص درست موقعیت ها نیستم و…

این نویسنده درباره ی کتاب بادام می گوید :

امیدوارم این رمان بتواند مشوق مردم برای درک ذهن های آسیب دیده باشد . مخصوصا ذهن های جوان که ظرفیت های عظیمی در آن ها وجود داد. می دانم آرزوی بسیار بزرگی است ، با وجود این ، آرزو می کنم . کودکان در عین این که بیش ترین محبت را به دیگران ابراز می کنند، تعوقع دریافت محبت نیز دارند. همه ی ما زمانی این گونه بودیم.

جملات برتر کتاب بادام :
+ وقتی ناراحتی و نا امیدی از کنترل آدما خارج می شه و دیگه هیچ راه حلی به ذهنشضون نمی رسه ، به سراغ افکار منفی می رن.

+ هیچ انسانی نیست که نتواند نجات پیدا کند. جز افرادی که از تلاش برای نجات دادن دیگران خسته می شوند.

+مامان بزرگ،چرا مردم به من می گن عجیب غریب؟!

_شاید چون تو خاصی.وقتی چیزی متفاوته،آدما نمی تونن تحملش کنن.

+ وقتی مردم درباره ی چیزهایی که خیلی دوست دارند صحبت می کنند، چشمانشان برق می زند.

+ مامانبزرگ گفته بود مگر از روی نعشش رد شوند تا بگذارد این عروسی سر بگیرد. مامان هم در جوابش گفته بود عشق برای آدم های بزدلی نیست که منتظر تایید دیگران باشند.

+ به قول مامانی، کتاب فروشی جایی است که ده ها هزار نویسنده ، مرده و زنده ، کنار همدیگر زنده می کنند. اما کتاب ها ساکت و خاموش اند. آن ها در سکوت خودشان باقی می مانند تا کسی بیاید و آن ها را ورق بزند.

منابع:
https://baratbooks.com/
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.