نقد و تحلیل واژگان وارداتی در زبان و ادب فارسی
و تأثیرات آن در فرهنگ ملی
حکیمه خوشنظر
کارشناس ارشد زبان و ادب فارسی و دبیر ناحیة 2 تبریز
چکیده
فارسی بهعنوان یکی از زبانهای کهن، زبان رسمی و ملی ایرانیان از قدیمالایام، توانسته است در مقابل تغییراتی که عمدتاً بر اثر مجاورت با دیگر زبانها و تعاملات میانزبانی پدیدار میشود، هویت خود را محفوظ نگه دارد اما این سابقه و قدمت، دلیلی بر آسیبناپذیری آن نیست. پیشرفتهای علمی، جهانیشدنهایی که در عرصة اقتصاد، فناوری، فرهنگ و دیگر امور انسانی رخ میدهد، زبان فارسی را بیش از گذشته در معرض مجاورتهای زبانی و فرهنگی و تغییر قرار داده است. لذا بررسی سیل ورود واژگان وارداتی به زبان فارسی و در عین حال سیر تحولات قاعدهمند زبانی و همچنین انواع قرضگیری زبانی و بررسی تحولات زبان فارسی دیروز و امروز ساختار کلی این مقاله را تشکیل میدهد.
کلیدواژهها: زبان فارسی، تحولات زبانی، قرضگیری زبانی، واژگان بیگانه، زبان دیروز و امروز
مقدمه
وظیفة اصلی زبان، ایجاد ارتباط میان افراد جامعه است و منظور از ارتباط، بیان کلیه اندیشهها، اطلاعات، احساسات و غیر آنها به دیگران میباشد (صادقی، 1371). زبان نهتنها بهعنوان ابزار ارتباطی، بلکه بهعنوان عنصری حیاتی در هویت فردی و جمعی انسانها نقشآفرینی میکند. همچنین همانند دیگر اشیا و امور عالم، در معرض تغییرات و دگرگونی قرار دارد؛ چهبسا زبانهایی که امروز، اثری از آنها نیست یا در اثر تغییرات و دگرگونیهایی که پذیرفتهاند، از صورت و شکل آغازین به شکل و صورتی دیگر درآمدهاند. تغییراتی که در گویش و ساختارهای صرفی و نوحی، واژگان و... زبانها رخ میدهد و زبانی را از صورت اولیه و اصیل خود خارج میکند، هرگز متوقف نمیشوند؛ تغییراتی که گاه ریشه در مجاورت زبانی و گاه در نیازهای روزمره دارد. اینکه چه عاملی و چگونه تغییرات زبانی را پدید میآورد، در اینجا بحث و تأمل نیست، بلکه صحبت دربارة تغییرات و آثاری است که در نتیجة تغییرات در زبان حاصل میشود و در صورت بیتوجهی میتواند عوارض جبرانناپذیری به همراه داشته باشد. زبان یا زبانهای مرده، نامی ناآشنا برای اهل علم و فرهنگ و ادب نیست. هیچ تضمینی برای تداوم زبانهایی که توانستهاند در طول تاریخ هویت خود را حفظ نمایند، وجود ندارد.
فارسی بهعنوان یکی از زبانهای کهن، زبان رسمی و ملی ایرانیان از قدیمالایام، توانسته است در مقابل تغییراتی که عمدتاً بر اثر مجاورت با دیگر زبانها و تعاملات میانزبانی پدیدار میشود، هویت خود را محفوظ نگه دارد، اما این سابقه و قدمت، دلیلی بر آسیبناپذیری آن نیست. پیشرفتهای علمی، جهانی شدنهایی که در عرصة اقتصاد، فناوری، فرهنگ و دیگر امور انسانی رخ میدهد، زبان فارسی را بیش از گذشته در معرض مجاورتهای زبانی و فرهنگی و تغییر قرار داده است.
زبان فارسی که تولیدکننده و حافظ فرهنگ ماست، دارای گونههایی است. پورنامداریان (1387) گونههای زبان فارسی را گونة علمی (که قابلیت صدق و کذب با جهان خارج را دارد و زبان عدهای خاص است)، گونة زبان ادبی (که زبان اهل ادب است) و گونة محاورهای (روزمره که پر از تساهل از قواعد است و از دستور و واژگان سست برخوردار است) میداند. البته میتوان بهگونة چهارمی هم معتقد بود که همان زبان رادیو، تلویزیون، آموزشوپرورش تحصیلکردهها در گسترة ایران است. چون این زبان از لحاظ اجتماع و جامعة زبانی از اجتماع بیشتری برخوردار است. لذا پاسداری از زبان فارسی یعنی پاسداری از اینگونة زبانی یعنی زبان فارسی معیار.
هر روز شاهد ورود سیل واژگان وارداتی به زبان فارسی، بهخصوص زبان معیار، از زبانهایی هستیم که با علم، تجارت، ارتباطات و غیره همراهاند. تعاملات گویشوران زبان فارسی با گویشوران زبانهایی که امروزه زبان علم، فناوری، تجارت، حقوق و دیگر عرصههای فعالیتهای انسانی هستند، علاوه بر واژگان، ساختارهای نحوی و صرفی و نگارشی زبان فارسی را در معرض چالشهای ساختاری قرار داده است. در این میان، نقش رسانههای قدرتمندی چون رادیو و تلویزیون، مطبوعات و روزنامهها در گسترش و تواناسازی دامنة واژگان زبان فارسی و یا تضعیف آن از طریق معادلسازی یا کاربرد واژگان زبانهای بیگانه بسیار مهم است.
از یکسو، نمیتوان جامعه را از تحولات سیاسی و آنچه در عالم میگذرد بیخبر نگه داشت. از سوی دیگر، خبرسازی آنچه در جهان دیگر، با زبان دیگری در حال وقوع است و در بسیاری موارد معادلسازی فوری و دقیقی که رسانههای خبری برای گردش امور خود به آن نیاز دارند، در کوتاهمدت و با دقت لازم امکانپذیر نیست. علاوه بر این، هر روز شاهد تحولات و نوآوریها و ابداعات جدید در عرصة علم، فناوری، بهداشت، پزشکی و دیگر امور انسانی هستیم که در فرهنگهای دیگر و با زبانهای دیگر در حال رخ دادن است و بهدلیل نیازهای مبرم به کاربرد و استفاده از آنها به سرعت به امور روزمره زندگی افراد و حتی ادارات و نهادها وارد میشوند و هر کدام در جای خود چالشی برای زبان رسمی و ملی میآفرینند.
البته تحولات قاعدهمند زبانی را نمیتوان نادیده گرفت و انکار کرد. زبانشناسان توصیفی معتقدند که هیچگاه نمیتوان از تحولات زبانی، بهویژه در زبان گفتاری تودة مردم جلوگیری کرد. محمدرضا باطنی (1369: 183) در این زمینه مینویسد: «زبان مانند ارگانیسم زندهای است که پیوسته در حال دگرگونی و تغییر است. کسانی که گذشتة زبان را ملاک ارزیابی و قضاوت دربارة صورت فعلی آن قرار میدهند، در واقع تحول زبان را انکار میکنند و میکوشند از تحول آن جلوگیری کنند ولی این تلاشی است بیهوده و عبث که همیشه به ناکامی میانجامد؛ زیرا شناکردن برخلاف جریان آب است.»
با اعتقاد بهوجود تحول، میتوان آن را در هر مسیری هدایت کرد؛ این تحول میتواند در مسیر الگوبرداریهای ناشیانه برخی از مترجمانی قرار بگیرد که دین خود را بیشتر به زبان مبدأ ادا میکنند تا مقصد، و نیز میتوان آن را در مسیر خودکفایی واژگانی و ساختاری نشئتگرفته از خود زبان قرار داد. گراور هادسون1 (2000، فصل 24) با اعتقاد به اینکه در جریان تحول امکانهای قابلگزینش متفاوتی بهوجود میآیند که کاربران آنها را ارزشیابی میکنند و دست به انتخاب میزنند، مهمترین عوامل تغییر و تحول زبان را چنین برمیشمرد:
- سادهتر شدن تولید2 که در قالب فرایندهای واجشناختی صورت میگیرد.
- وضع معانی جدید3 برای اشیا، ابداعات، اختراعات، رویدادها و ایدههای جدید.
- تمایل به نوآوری4 بین گروههای شغلی با تخصصهای متفاوت و گروههای اجتماعی مختلف مخصوصاً در واژگان گروههای سنی جوانتر.
- قاعدهمند کردن یا تعمیم یک قاعده5.
- کاهش حشو در زبان6 که بخشی در قالب حذف عناصر قابلپیشبینی در گفتار صورت میگیرد.
- تغییرات قیاسی7 که در قالب تغییر تلفظ یک کلمة قرضی به قیاس با قواعد زبان بومی صورت میگیرد.
- طرد معانی بلااستفاده8 بهدلیل مطرود شدن مصداقها در عالم واقع، مانند دستگاه تلگرام.
- تماس زبانها9 با هم که مهمترین عامل است10.
با توجه به تحولات قاعدهمند زبانی، اگر ورود واژگان وارداتی به نام بهروز شدن و مدرن شدن زبان نادیده گرفته شود، چالشی جدی برای زبان فارسی بهوجود میآورد. هر زبانی اگر در مقابل ورود واژههای بیگانه مقاومت کند و بتواند با استفاده از قوانین واژهسازی خود، بهجای واژههای بیگانة وارداتی واژه بسازد، توان بهروز و مدرن شدن را دارد. در واقع، با وارد شدن بیرویة واژههای بیگانه به زبان ما، زبان فارسی مدرن نمیشود، بلکه خراب میشود ولی وقتی که ما این زبان را با استفاده از قوانین واژههای خود بهروز کنیم، شاید بتوانیم اصطلاح مدرن را برای آن بهکار ببریم. برخورد زبانها بهصورت بیرویه و حساب نشده ممکن است زبانی را از بین ببرد. در برخورد زبانها با هم سه اتفاق ممکن است بیفتد:
نخست اینکه زبان غالب زبان مغلوب را از میان ببرد؛ مانند جایگزینی زبان ترکی با زبان قدیمی ایرانی در آذربایجان یا جایگزینی زبان عربی با زبان قبطی در مصر، یا زبان عربی با زبانهای بابلی، آشوری و اکدی در بینالنهرین. یا جایگزینی زبان ترکی با زبان یونانی و بیزانس، در آن هنگام که ترکها به بیزانس حمله کردند، زبان یونانی را از بین بردند و زبان ترکی فعلی در آنجا باقی ماند.
دوم اینکه زبان مغلوب زبان غالب را از میان ببرد؛ مانند برخورد زبان عربی با زبان فارسی پس از اسلام که زبان فارسی باقی ماند و زبان عربی را کنار زد.
و سوم اینکه دو زبان در کنار هم باقی بمانند و کاربرد همزمان داشته باشند؛ مثل زبان انگلیسی و فرانسه در کبک کانادا و یا کاربرد هم زمان دو زبان انگلیسی و ایرلندی در ایرلند، و انگلیسی و هندی در هندوستان.
نکتهای که به لحاظ زبانشناسی اهمیت دارد این است که زبان بهعنوان یک پدیدة اجتماعی پویا و رسانهای ارتباطی در برخورد با سایر عوامل تأثیرگذار و تأثیرپذیر است؛ یعنی میتواند بر سایر زبانها تأثیر بگذارد و در ضمن، از آنها تأثیر بپذیرد. پس زبانشناسان بر تغییر زبانها و پویایی آن اتفاق نظر دارند. بر این اساس، حفظ یک زبان این نیست که اصلاً از زبانهای دیگر واژهای قرض نگیرد یا به آنها قرض ندهد. اینکه زبانی نه واژهای بدهد و نه بگیرد، شدنی نیست و ضرورتی هم ندارد. مهم این است که آنجا که امکان واژهسازی و یا انتخاب واژگان معادل مناسب برای زبان فارسی وجود دارد، نباید سهلانگاری کرد. این سهلانگاری سبب میشود که پس از مدتی، از زبان فارسی تنها اسم و پوستهای باقی بماند و واژگان و محتوا و مفاهیم و ساخت همگی غیرفارسی باشند که این امر زوال زبان ملی و هویتی را برای یک جامعه بهدنبال دارد.
قرضگیری زبانی و انواع آن
یک زبان یا گویش در روندی برخی از عناصر زبانی را از زبان یا گویشی دیگر قرض میگیرد و در خود جای میدهد. این عناصر را عناصر قرضی و این روند را قرضگیری زبانی11 میگویند. عوامل مؤثر در قرضگیری را میتوان در سه مورد خلاصه کرد (کمپل، 2004):
الف. نیاز واقعی سخنگویان: نیاز واقعی برای سخنگویان یک زبان زمانی است که مفهوم یا شیء جدید را از کشور یا زبانی بیگانه میگیرند و به کلمة جدیدی نیاز دارند که با این شیِء یا مفهوم، هماهنگی معنایی یا کاربردی داشته باشد. بنابراین، معمولاً کلمة مربوط به این شیء یا مفهوم قرضگرفتهشده، همراه آن وارد زبان مقصد میشود؛ اتومبیل12.
ب. اعتبار: بهکارگیری یک کلمة خارجی که از نظر سخنگو به دلایلی سبب برتری یا منزلت اجتماعی تلقی میشود؛ مثل: میکآپ (make up) بهجای «آرایش».
پ. تابوی زبانی: زمانی است که گویشوران یک زبان برای پرهیز از کاربرد واژههای معین (که به دلایل فرهنگی اجتماعی گوناگون کاربرد آنها مجاز نیست) به قرضگیری معادلهای آن کلمات در زبانهای دیگر میپردازند. دلیل این قرضگیری دقیقاً برعکس مورد قبل است و بیشتر در محدودة کلماتی با معانی نامطلوب و ناخوشایند است؛ مانند دبلیو.سی (W.C) بهجای کلمة «مستراح».
نوعی از قرضگیری هم وجود دارد که در آن گاهی میتوان تنها معنی را قرض گرفت. این نوع را قرضگیری معنایی یا ترجمة قرضی13 و یا قرضگیری غیرمستقیم14 میگویند؛ مانند راهآهن (rail way).
بیشتر واژگان وارداتی در زبان فارسی در شش حیطة اقتصادی- اجتماعی، فنی- تخصصی، فرهنگی- هنری، نظامی، پزشکی، و ورزشی و بیشتر مربوط به اصطلاحات تخصصی است که یا معادلی در زبان فارسی ندارند و یا معادل آنها چندان گویا نیست.
بررسی تحولات زبان فارسی دیروز و امروز
وضعیت زبان فارسی دیروز
در طول تاریخ، زبان هر ملت و قومی نهتنها انتقالدهندة فرهنگ و همة دانستههای نسلی به نسل دیگر بوده بلکه بهعنوان شاخص هویتی در سرنوشت ملل نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است. زبان فارسی هم از این قاعده مستثنی نیست.
زبانی که ما امروز آن را فارسی مینامیم، در دورة ساسانی، دریگ و در سدههای نخستین پس از اسلام، فارسی دری نامیده میشده است. در دورة ساسانی، فارسی به زبان رسمی آن دوره که امروز آن را پهلوی مینامیم، اطلاق میشده است. پهلوی در اصل، نام زبان منطقة پهله، یعنی خراسان فعلی، از حدود شهر مرو و نیشابور تا قومس و گرگان قدیم بوده است که پس از دادن نام پهله به منطقة ری، نهاوند، همدان و آذربایجان و چند شهر دیگر در این حدود، پهلوی برای نامیدن گویشهای این منطقه نیز بهکار رفته است.
در حقیقت، گویشهای قدیم پهلة اصلی، یعنی خراسان فعلی، با گویشهای پنج شهر ری و قم و اصفهان و همدان و آذربایجان، یک طیف را تشکیل میدادهاند که در اصطلاح آنها را گویشهای شمال غربی ایران (پهلوی اشکانی یا پارتی) مینامند؛ در مقابلِ گویشهای جنوب غربی (پهلوی ساسانی یا پارسیگ) که فارسی دری دورة اسلامی و فارسی امروز ما دنبالة همان است.
امروز زبان فارسی دری را زبانی نشئتیافته از خراسان میدانند. علت این امر نیز این است که در اواسط دورة ساسانی، زبان فارسی میانه بهتدریج همراه دیوانیان و سپاهیان از تیسفون یا مداین، یعنی پایتخت ایران، به خراسان منتقل شد و رفتهرفته، جای زبان پهلوی آنجا (یعنی پهلوی پارتی) را گرفت. آنچه در حقیقت به خراسان منتقل شد، شکل تحولیافتة فارسی میانه بود که در پایتخت رایج بود و دری نامیده میشد. طبق اسناد و شواهد موجود، زبان پارتی در اواخر دورة ساسانی زبانی مرده بوده است که مانویان و دیگران طبق سنّت به آن مینوشتند ولی زبان دری هنگام انتقال به خراسان (در اواسط دورة ساسانی) از زبان آنجا یعنی از پهلوی اشکانی یا پارتی بهشدت تأثیر گرفت و بسیاری از واژههای آن مانند «شهر»، «مهر»، «پور»، «ژرف»، «ژاله»، «اشک»، و غیره را پذیرفت. همچنین حرف بیصدای «ژ» که در زبان فارسی جنوبی وجود نداشت، از زبان پارتی وارد زبان فارسی دری شد.
در آغاز فتح ایران، یعنی در سدة نخست هجری، سپاهیان مسلمان عرب، به ماوراءالنهر، یعنی آسیای مرکزی امروز، حملهور شدند و بهتدریج آنجا را فتح کردند. زبان فارسی نیز بهتدریج با این سپاهیان به ماوراءالنهر منتقل شد. ساکنان آن منطقه که سُغدیزبان و خوارزمی زبان بودند، این سپاهیان و سایر کوچندههای داخل فلات ایران به آنجا را- که فقط سرداران آنان عرب بودند- عرب میپنداشتند و به این دلیل آنان را تاجیک مینامیدند؛ یعنی تازی. زبان سُغدی تا اواسط سدة چهارم هجری در ماوراءالنهر رایج بود ولی پس از آن، زبان فارسی به کلی جای زبان سغدی را گرفت و آن زبان تنها در برخی منطقههای روستایی باقی ماند. امروز گویش یغنابی در درة رودخانة یغناب، از شاخههای رودخانة زرافشان در تاجیکستان، باقیمانده و تحولیافتة سُغدی است. خوارزمی نیز تا سدة هفتم در خوارزم رایج بود و سپس، ترکی جای آن را گرفت. زبان فارسی دری در زمان انتقال به ماوراءالنهر برخی کلمههای سُغدی را به وام گرفت؛ از جمله کلمههای «نغز»، «جغد»، «چرخشت»، «ترت و مرت» به معنی «تار و مار» که در شعر رودکی آمدهاند، همه کلمههای سغدی هستند. البته تماس پیدا کردن فارسی دری با سایر گویشهای شرق ایران نیز موجب وارد شدن شماری کلمه از این گویشها به فارسی شد. همة کلمههایی که با «غ» آغاز میشوند، مانند «غوک» به معنی قورباغه، «غلتیدن»، «غََر» به معنی کوه و غیره، از زبانها و گویشهای شرقی ایران- که سغدی نیز یکی از آنهاست- گرفته شدهاند. پس از کشف اسناد زبان بلخی در میانة سدة بیستم مشخص شد که کلمة «خدیو» نیز از زبان بلخی وارد زبان فارسی شده است.
با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی در خراسان و ماوراءالنهر در سدههای سوم و چهارم هجری، زبان این منطقه، یعنی فارسی دری، زبان رسمی دربارها و زبان متنهای ادبی و علمی شد و از آنجا بهتدریج به دیگر نقاط ایران منتقل گردید.
این زبان هنگام فتح ایران بهدست عربها بهتدریج تحت تأثیر زبان عربی قرار گرفت و کلمههای قرضی بسیاری از عربی وارد آن شد. بیشک کلمههایی مانند «کافر»، «حج»، «زکات»، «خمس» و «اذان» از نخستین کلمههایی هستند که وارد فارسی شدهاند، اما بعدها دبیران و نویسندگان و دانشمندان برای تفنّن و تزیین نوشتههای خود شمار بسیاری از کلمههای غیرضروری را نیز وارد فارسی کردند. تعدادی از کلمههای قرضی عربی نیز کلمهها و اصطلاحات علمیای هستند که واضع آنها خود ایرانیان بودند که به عربی مینوشتند. شمار کلمههای عربی در نوشتههای فارسی تا اواسط سدة ششم به نزدیک پنجاه و گاهی شصت درصد میرسید.
با هجوم ترکان آسیای مرکزی به ایران، تشکیل سلسلههای ترکزبان و ورود غلامان ترک به دربارها و سپاه ایران، برخی کلمههای ترکی نیز رفتهرفته وارد فارسی شد. نگاهی به کتابهایی چون تاریخ بیهقی و سیاستنامه نشان میدهد که در این دوره، شمار کلمههای ترکی راهیافته به فارسی بسیار اندک بوده است، اما با حملة مغولان- که بدنة سپاهیان آنان ترک بودند- هجوم کلمههای ترکی همراه با کلمههای مغولی به زبان فارسی شدت گرفت. از کلمههای مغولی باقیمانده از این دوره میتوان از «آقا»، «خان» و «خانم» که به ترکی هم وارد شدهاند، «یاسا»، «ایلغار»، و غیره یاد کرد.
با استقرار قبیلههای ترک در آذربایجان و تشکیل سلسلههای ترکزبان آققویونلو و قرهقویونلو، و بهدنبال آن با روی کار آمدن صفویان که سپاه آنها را قبیلههای قزلباش تشکیل میدادند که از هفت قبیلة ترک تشکیل شده بودند، ورود کلمههای ترکی به فارسی باز هم بیشتر شد. بهویژه اصطلاحات نظامی مانند «یوزباشی»، «مینباشی»، «قلعهبیگی»، مرکب از قلعة عربی و بیگی ترکی به معنی دژبان امروزی، و اصطلاحات دولتی مانند «ایشیک آقاسی»، «قوللرآقاسی» و «بیگلربیگی» هم یادگار این دورهاند، در دورة صفویه، رفتهرفته ایران بهویژه از راه کشور عثمانی ترکزبان، با مظاهر تمدن جدید آشنا شد. شماری از کلمههای مربوط به اختراعهای جدید مانند «باروت» و «توپ» و «توپخانه» که جزء دوم آن فارسی است، «خمپاره» که خود از «خمبره» فارسی وارد ترکی شده، «ساچمه»، «گلنگدن»، «قندان»، «تفنگ» که باز احتمالاً از فارسی به ترکی راه یافتهاند، «مغازه» که راه دور و درازی را پیموده تا سرانجام وارد ترکی عثمانی شده است، از راه ترکی عثمانی وارد زبان فارسی شدند.
با روی کار آمدن سلسلة قاجار و رفت و آمد با روسیه، بهتدریج راه ورود کلمههای روسی نیز به زبان فارسی باز شد. البته ارتباط با روسها به زمانی دورتر برمیگردد، اما در زمان صفویه با رفتوآمد ایلچیان، یعنی سفرا، میان روسیه و ایران این تماسها بیشتر شد و ورود نخستین کلمههای قرضی روسی به فارسی به آن دوران برمیگردد. مثلاً کلمة «کاپیتان» که در فرهنگهای معاصر آن را واژهای قرضگرفته شده از زبان فرانسه دانستهاند، در زمان صفویه از روسی وارد فارسی شده است. این کلمه نخستین بار در «عالمآرای عباسی» به چشم میخورد که در سال 1066 ق به فارسی نوشته شده است. تلفظ فرانسة این کلمه که شکل روسی آن هم، از آن گرفته شده «کاپیتن» است نه کاپیتان. از آنجا که شمار زیادی از کلمههای روسی در اصل از فرانسه وام گرفته شدهاند، بعدها فرهنگنویسان ما که با زبان روسی آشنا نبودهاند، گمان کردهاند که این کلمهها از فرانسه به فارسی راه یافتهاند. مثلاً کلمههای «بانک»، «باله»، «ماشین»، «بنزین» و غیره، همه از روسی وارد فارسی شدهاند.
نام شماری از خوراکیها و غذاها مانند «شکلات»، «نان بُلکی»، و «نان سوخاری» و نیز نام برخی لباسها و کلمههای وابسته به آنها مانند «سارافون»، «شابلون»، «شابگا» به معنای شاپو، از روسی وارد فارسی شدهاند. نیز بسیاری از اصطلاحات مربوط به اتومبیل مانند «باک»، «ساسات»، «رُل» به معنی فرمان که در روسی «رول» تلفظ میشود، «کاپوت»، «بوکسل»، «بوکس و باد»، و غیره منشأ روسی دارند. آغاز آشنایی عمیقتر با زبان روسی و رفتوآمد بیشتر به روسیه به زمان فتحعلیشاه و عباسمیرزا برمیگردد که عدهای برای یاد گرفتن فنهای جدید به آن سرزمین اعزام شدند.
در همین دوره، رفتوآمد به انگلستان و فرانسه نیز آغاز شد. میرزا ابوالحسن ایلچی شیرازی و میرزا صالح شیرازی از نخستین کسانی بودند که به انگلستان رفتند و با زبان انگلیسی آشنا شدند. در زمان عباس میرزا، به غیر از روسها عدهای از نظامیان فرانسه نیز برای آموزش سپاهیان ایران به استخدام دولت ایران درآمدند. خود عباس میرزا به آموختن زبان فرانسه و انگلیسی روی آورد. پس از وی، در دوران پادشاهان قاجار، بهویژه از زمان ناصرالدینشاه به بعد، اعزام محصلان ایرانی به کشور فرانسه آغاز شد و در دربارها نیز مترجمان فرانسه به کار مشغول بودند. اعتمادالسلطنه، وزیر ناصرالدینشاه نیز فرانسهدان بود. تقریباً از این زمان به بعد زبان دوم درسخواندگان ایرانی زبان فرانسه شد و مترجمان بسیاری شروع به ترجمة کتابهای علمی و ادبی از این زبان کردند.
این امر راه ورود کلمههای فرانسوی را به زبان فارسی باز کرد. نخست بیشتر واژههای علمی جدید در نوشتهها به زبان فرانسه بود ولی برخی از متخصصان شروع به برگرداندن آنها به اصطلاحات عربی کردند. کلمههای « فیزیک»، «شیمی»، «فیزیولوژی»، «پاتولوژی»، «آرکئولوژی»، «لابراتوار»، و «بتنآرمه» از زبان فرانسه وارد فارسی شدند. اصطلاحات پزشکی جدید نیز به کلی از فرانسه گرفته شد. لغات عمومیتر مانند «پست»، «تلگراف»، «تلفن»، «اتوبوس»، «تاکسی»، «مُد»، «مینیاتور»، «هتل»، «آسانسور»، «رستوران»، «سینما» و حتی کلمههایی که برابر فارسی داشتند، مانند «ایده»، «مرسی»، «نرمال»، «پاسپورت» و غیره هم وارد فارسی شدند که بسیاری از آنها امروز نیز جزء واژگان زبان رسمی و معیارند. با بسیاری از این کلمهها و نیز کلمههای روسی، واژههای مرکب و مشتق فراوانی ساخته شد که امروز در فارسی کاربرد دارند؛ مانند: «ماشینسازی»، «باتریسازی»، «رادیاتسازی» در زبان گفتار، «ماشیننویس»، «ماشیننویسی»، «فیلمساز و فیلمنامه»،«موتوری»، «ماشینی»، «آپاراتی»، «الکترومغناطیسی» و «اسپانیولی».
در این دوره، شماری از کلمههای روسی متروک شدند و جای آنها را بهتدریج برابرهای فرانسة آنها گرفتند؛ مانند شاپو بهجای شابگا، سیمان بهجای سِمِنت، اتومبیل بهجای ماشین، که البته ماشین هنوز در زبان گفتار کلمهای عادی است. بعد از جنگ جهانی دوم و قرار گرفتن زبان انگلیسی بهجای زبان فرانسه، رفتهرفته کلمههای انگلیسی نیز وارد فارسی شدند. از این دوره به بعد آموزش زبان فرانسه در دبیرستانها و دانشکدهها بهتدریج کنار نهاده شد و جای آن را آموزش زبان انگلیسی گرفت. با این همه، روند ورود کلمههای فرانسه به فارسی تا اواخر دهة 1330 همچنان ادامه داشت اما از اوایل دهة 1340 و بازگشتن درسخواندگانِ کشورهای آمریکا و انگلستان به ایران، ورود شماری از آنان به دانشگاهها و ترجمة کتابهای انگلیسی، کلمههای انگلیسی با شتاب بیشتری وارد زبان فارسی شدند. البته پیش از این دوره، شماری از واژهها و اصطلاحات مربوط به اتومبیل مانند «دینام»، «دلکو»، «داشبورد»، «پین»، «پنچر»، «اگزوز»، و غیره وارد زبان فارسی شده بود اما کلمههایی مانند «سوپرمارکت»، «دراگاستور»، «کانتِینر» (که امروزه در زبان گفتاری کانتینر تلفظ میشود)، «تریلِر» (که تریلی تلفظ میشود) و «تانکر»، «تایپ» بهجای ماشیننویسی، «سینما اسکوپ»، «اسپری» و غیره، همه و همه از دهة 40 به زبان فارسی راه یافتند.
وضعیت زبان فارسی امروز
با همة دگرگونیهای مثبت و امیدبخشی که در قرن اخیر در زبان فارسی ایجاد شده است تا این زبان سادهتر، پویاتر و در حوزههای مختلف کاربردی خود کارآمدتر باشد، نهتنها هنوز از سردرگمیهای گذشته کاملاً رها نشده و به سامانمندی و درجة معیاری دلخواه و شایستة فرهنگ و تمدن ایرانزمین نرسیده است، بلکه با آشوبهای تازهای نیز روبهرو شده که غالباً دستپروردة کسانی است که یا عربمآباند یا فرهنگیمآب. در این زمینه، جلیل دوستخواه در مقالة خود با عنوان «زبان فارسی از آشوب تا سامان15» مینویسد: «از یکسو کسانی را میبینیم که گویی زمانسنج خود را به چاه انداخته باشند! اینان بیپروا به بایستگیها و نیازهای زمانه، هنوز هم پا بر جای پای پیشینیان میگذارند و» «ره چنان میروند که رهروان رفتند»! و همچنان عربیمآبی و پیچیدهنویسی را مایه فخر خود میشمارند و نهتنها در میهن که گاه در جای دوری چون آمریکا هم در پایگاه استاد زبان و ادب فارسی، «علامهبازی» درمیآورند...»
وی برای روشن کردن منظورش، مثالهایی از این نوع رفتار ناهنجار با زبان فارسی میزند که معتقد است مردم برای فهمشان به فرهنگ لغت احتیاج دارند:
- علی ایّ حال (به هر روی/ به هر حال/ در هر حال/ به هر صورت/ در هر صورت)؛
- به اقرب احتمالات (به نزدیکترین احتمالها/ به احتمال زیاد/ به احتمال نزدیک به یقین)؛
- یاللعجب (شگفتا/ ای شگفت/ ای عجب/ عجبا)؛
- متفقالقول (همسخن/ همگفتار/ همقول)؛
- اساتید متقدم (استادان پیشین/ استادان قدیم)؛
- قلت بضاعت (اندک مایگی/ کممایگی/ کمبضاعتی)؛
- فقهالغه (زبانشناسی)....
او در ادامه مینویسد: «بسیاری را نیز میشناسیم... هرچند... سادهتر از گروه یکم سخن میگویند و مینویسند، اما در کاربرد دستور زبان عربی در آنچه گفتار و نوشتار «فارسی» مینامند، همتا و همگام گروه یکماند... و افزون بر آن واژهها و ترکیبها و عبارتهایی از زبانهای غربی (بهویژه انگلیسی) را- که بیشترشان برابرهای فارسی رسا و رایجی دارند و برای بقیه هم با اندکی دقت و دلسوزی میتوان جایگزینهای فارسی روشن و گویا و پذیرفتنی یافت- ... میآورند. ... در گفتهها و نوشتههای این بدل فارسیزبانان به نمونههای فراوانی از این دست برمیخوریم:
- برات یه مسج گذاشتم رو انسرینگع ماشین. (برایت یه پیام گذاشتم رو پیامگیر.)
- این دو تا پکج را برا من تا پست آفیس دلیوری میکنی؟ (این دو تا بسته را برای من تا پستخونه میبری؟)
- امروز خیلی بیزیام، سه تا اِپوینت مِنت دارم. (امروز خیلی گرفتارم، سه تا وعدة دیدار دارم.)
- همین ویکِند میرم هالیدی. (همین آخر هفته میرم مرخصی.)
- یه بیزینِس دیگهم تو اون یکی مارکت داره. (یه کسب و کار دیگهم تو اون یکی بازار داره.)
- ازین بیهیوییرش خیلی آپسِت شدم. (از این رفتارش خیلی ناراحت/ دلخور شدم.)
- چه سایزی میخوای؟ (چه اندازهای میخوای؟)
مانیاکسچنج میکنیم. (پول/ ارز تبدیل میکنیم.)»
امروزه تقریباً همة واژهها و اصطلاحات جدید، از انگلیسی به فارسی میآیند. کلمات «رِسیوِر»، «موبایل»، «فاکس»، «تلهفاکس»، «اساماس»، «مِسِج»، «کامپیوتر»، «هارد»، «رَم»، و تمام اصطلاحات دیگر مربوط به رایانه (یعنی کامپیوتر) گرفته شده از انگلیسی است. اصطلاحات عمومیتر نیز از انگلیسی وارد شدهاند؛ مانند «هَندآوت «بهجای پلیکپی فرانسه، «ترانسپرنسی» به جای ترانسپارنت فرانسه، «زیراکس» مخفف زیراکسکپی بهجای «استَنسیل» که امروز دیگر کنار نهاده شده و برخی اصطلاحات ورزشی مانند «اِسپَک» که پیش از این آبشار گفته میشد، «هاکی»، «اسکیت» که پیش از این پاتیناژ گفته میشد، «واترپلو» و غیره.
اما در مقابل جریان ورود واژههای خارجی، از اوایل سلطنت رضاشاه، بهدنبال تمایلات ملیگرایانه که بهتدریج در ایران راه پیدا میکرد، عدهای به فکر پاک کردن زبان فارسی از واژههای بیگانه افتادند. در این جریان، نخست هدف اصلی بیرون راندن واژههای ترکی و عربی بود. عدهای که بیشتر آنان نظامی بودند، شروع به ساختن کلمههای «ارتش»، «دژبان»، «ستوان»، «پادگان»، و واژههای دیگری در برابر «قشون»، «قلعهبیگی»، «نایب»، «ساخلو»، و غیره کردند و چنانکه میدانیم، همة این واژهها امروز جزء واژههای رسمی هستند. سپس گروه دیگری به ساختن واژههای فارسی در برابر واژههای عربی پرداختند و دامنة این کار در گسترش بود تا دانشمندانی از قبیل فروغی و همفکران او به این فکر افتادند که ساختن واژه را به نهادی رسمی- که سپس فرهنگستان نامیده شد- بسپارند. از اینرو، در سال 1314 ش سازمانی به نام «فرهنگستان ایران» بهوجود آمد که فروغی و شماری از دانشمندان بنام آن زمان در آن عضویت داشتند و کار ساختن واژههای نو در برابر اصطلاحات علمی قدیم (بیشتر فرانسه و برخی واژههای عربی و ترکی) را در دست گرفتند. بدین ترتیب، بیشتر واژههای مربوط به گیاهشناسی، جانورشناسی و برخی رشتههای دیگر علمی که تا آن زمان به فرانسه یا عربی بودند، به فارسی برگردانده شدند.
واژههای «مهرهداران» در برابر ذوفقار عربی، «قاببالان»، «پابرسران»، «آبزیان»، «دولپهایها» در برابر ذوفَلقَتِین عربی، «گردهافشانی»، «کاسبرگ»، و «گلبرگ» و همچنین واژههای «دانشگاه»، «دانشکده»، «دانشیار» از ساختههای آن دورهاند.
با پیدایش گرایش ساختن واژههای فارسی در برابر واژههای خارجی در جامعه، عدهای از دانشمندان و ادیبان خود دست به ساختن واژههای فارسیتبار برای برابریهای غربی و گاهی عربی زدند. اصطلاحات «روانشناسی» در برابر پسیکولوژی، «بازیگر» در برابر آرتیست انگلیسی، «گزارش» در برابر راپُرت روسی، «روشمند» در برابر مِتُدیک، «گزارشگر»، «پژوهشکده»، «خودکفایی»، «کارایی» در برابر اِفیشِنسی، «همهپرسی» در برابر رفراندوم، «جهانبینی» در برابر وِلت اَنشاونگ آلمانی، «ابرقدرت» در برابر سوپرپاور، «ماهواره» در برابر سَتلایت که نخست قمر مصنوعی گفته میشد، «پیوستار» در برابر کنتینوئوم، «رویکرد» در برابر اپروچ، «چالش» در برابر چَلِنج، و «تنش» در برابر تِنشِن همه را افراد مختلف ساختهاند. همة این کلمهها امروز جزء کلمههای رسمی و معیار زبان فارسیاند.
در این میان، شماری از ترکیبها نیز بهصورت تحتاللفظی از فرانسه یا انگلیسی ترجمه شدهاند؛ مانند «نقطهنظر» در برابر «پوان دو وو» فرانسه و «پوینت آو ویو» انگلیسی، «حساب کردن روی کسی» که ترجمة کنتِ سور کلکن از فرانسه است، «حساب جاری» در برابر کنت کوران، «پُل هوایی» در برابر اِیربریج انگلیسی، «بازار مشترک» در برابر مَرشه کومَن فرانسه و غیره. (کانون ادبیات ایران).
نتیجه
با بررسی اجمالی تاریخ تحولات زبان فارسی، این سؤال پیش میآید که منظور از «واژة فارسی» چیست.
دکتر علی اشرف صادقی (1386: 48) در پاسخ به این سؤال که منظور از «واژة فارسی» چیست، میگوید: «منظور فارسیای است که در دورة اسلامی در همة متون ما بهکار رفته است؛ خواه عربی است و اصلش عربیتبار است، خواه ترکیتبار است، خواه یونانیتبار و خواه از منشأ اروپایی. از زبانهای مختلف گرفته شده باشد ولی همینقدر که ما این را به کار میبریم کافی است.»
توجه شود که منظور عبارت «همینقدر که ما این را بهکار میبریم کافی است» این نیست که مجاز به استفاده از واژگان غیرفارسی (عربی، اروپایی، ترکی و یا...) به هر شکل، در هر زمان و به هر تعدادی باشیم، بلکه منظور آن دسته از واژگان غیرفارسی را مجاز میداند که قرنها یا سالها در طول دوره اسلامی در همة متون فارسی ما بهکار رفتهاند و کاربرد آنها عادی و طبیعی شده است و در واقع بخشی از واژگان زبان فارسی به حساب میآیند. اگرچه در ارتباط زبانها بده و بستان واژگان امری انکارناپذیر است.
ورود واژگان بیگانه به یک زبان از یک سو باعث افزایش لغات جدید و از سوی دیگر- اگر قرار باشد که از هر زبانی واژگان بیگانه بدون هیچگونه دلیل قابل قبول و یا مقاومتی به زبان فارسی سرازیر شوند در نهایت سبب از همگسیختگی ارتباط زبانی و دگرگونی آن میشوند و در نتیجه، خوانندگان و شنوندگان از درک پیام دچار مشکل خواهند شد. این واژگان که اغلب از طریق ابزارها و وسایل و اشیاء تازه در زندگی عادی و نفوذ عناصر فرهنگی و مفاهیم تازه، وارد زبان میشوند، باعث از میان رفتن و فراموش شدن هر آنچه از این مقوله در زندگی گذشته بوده است خواهند شد که این امر به تنهایی میتواند زوال ذخیرة واژگانی و تاریخی یک زبان را در پی داشته باشد. البته حذف و فراموشی برخی از واژگان- که عموماً به وسایل و اسباب کسبوکار و زندگی تعلق دارد- امری طبیعی است؛ مانند فراموش شدن و یا حذف کاربرد وسایل کشاورزی که امروزه بر اثر تغییرات و تحولات صنعتی، دستگاهها و ابزارهای دیگری جایگزین آنها شدهاند. این تغییرات بخشی از واقعیتهای اجتماعی رسانة زبان است که در کلیة جوامع وجود دارند.
زبان ارزشهای خاصی را انتقال میدهد. در دنیای سیاست امروز، استعمار عینی جای خود را به استعمار ذهنی و فکری داده و زبان وسیلة به استعمار درآوردن افکار و اذهان و سپس چپاول ملتهاست.
فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در سال 1368 تأسیس شد تا با خلق واژگان جدید و واژهگزینی، علاوه بر جلوگیری از ورود واژگان بیگانه در زبان فارسی نشاط و بالندگی ایجاد کند و مانع تخریب فرهنگی و زوال زبان شود. در این میان این سؤال مطرح است که چرا با وجود خلق واژههای جدید و تصویب آنها از سوی فرهنگستان، همة این واژگان در جامعه نهادینه نشدهاند؟
باید گفت با توجه به شرایط امروز ما به واژههای جدید نیازمندیم. بنابراین، اگر واژهها بهطور صحیح و با معیارهای علمی تولید شوند، دایرة واژگان زبان گسترش مییابد و در نتیجه قدرت زایش زبانی و ارتباط و تأثیرگذاری زبان بیشتر میشود. واژگانی که فرهنگستان برای جانشینی واژههای بیگانه تصویب میکند، باید آسان خوانده و به ذهن سپرده شوند. خوشفرم و خوشآهنگ بودن و با پیشینة فرهنگی مردم مرتبط بودن از دیگر ویژگیهای این واژگان باید باشد. واژگان یاد شده، همچنین بهتر است ترکیبی و نامأنوس نباشند و تجربهها و خاطرات خوب مردم را منعکس کنند. بنابراین، واژة جدید باید از نظر ساختاری و آوایی و موسیقایی راحت در دهان بچرخد و از نظر محتوایی نیز معنای درست و روشنی داشته باشد تا مردم بهراحتی آن را به کار ببرند.
واژگان، ساختهای دستوری، معنایی و کاربردهای جدید از طریق گفتمانهای خرد و کلان وارد جامعه یا لایة میانی گفتمان میشوند و چنانچه مراکزی (مانند رادیو، تلویزیون، مطبوعات، کتب درسی و غیردرسی)که مسئولیت کاربرد و نشر زبان فارسی معیار را بهعهده دارند اقدام به کاربرد صورتهای جدید زبانی کنند، مردم جامعه به تأسی از این مراکز این صورتهای زبانی را بهکار میگیرند و بهتدریج کاربرد اینگونه واژهها و ساختها و معانی در جامعه طبیعی میشود.
اینگونه پذیرش بیمحابا و بدون برنامهریزی، فساد و کمرنگ شدن زبان ملی را- که یکی از شاخصهای هویت ملی است- بهدنبال دارد.
بر این اساس، ضرورت دارد که رسانة ملی به سهم خود از هویت ملی به خوبی پاسداری کند و برای عملیاتی کردن این رسالت مهم، ضرورت دارد که در تهیه و پخش و اجرای کلیة برنامهها به زبان فارسی از مشاورة متخصصان امر از قبیل زبانشناسان، جامعهشناسان و... و مخصوصاً فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهره ببرد. (آقاگلزاده، 1385).
یکی دیگر از مهمترین و پرمخاطبترین مراکز، وزارت آموزشوپرورش است. از اینرو، باید ترویج و نشر واژگان جدید فرهنگستان از طریق آموزشوپرورش به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود و پس از آن به عموم جامعه تسری بیابد.
پینوشتها
1. Grover Hudson
2. Ease of Articulation
3. Expression of New Meanings
4. Desire for Novelty
5. Regularization or Rule Extention
6. Redundancy Reduction
7. Metanalysis
8. Obsolescence of Meanings
9. Language Contact
10. زبان فارسی دری در اوایل تکوین خود مثال بارزی از آن است.
11. Linguistic Borrowing
12. Automobile
13. Loan Translation
15. این مقاله در سایت کانون پژوهشهای ایرانشناختی به نشانی
www. iranshenakht. blogspot.com شمارة 4/3 ارائه شده است.
منابع
1. حقشناس، علیمحمد؛ «روزآیندسازی زبان فارسی در حوزه علم» ارائه شده در همایش پاسداری و تقویت زبان فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1387.
2. مدرسی، یحیی؛ درآمدی بر جامعهشناسی زبان، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، 1386.
3. صادقی، علیاشرف؛ «زبان معیار»، دومین سمینار زبان فارسی در صدا و سیما، سروش، تهران، 1371.
4. قاسم، مازیار؛ مجلة سروش، جشنوارة بینالمللی تولیدات رسانهای، 1385.
5. باطنی، محمدرضا؛ زبان و تفکر، فرهنگ معاصر، تهران، 1369.
6. باقری، مهری؛ تاریخ زبان فارسی، نشر قطره، تهران، 1378.
7. حقشناس، علیمحمد و دیگران؛ فرهنگ معاصر هزاره انگلیسی به فارسی، دو جلدی، فرهنگ معاصر، چاپ پنجم، تهران، 1384.
8. دوستخواه، جلیل؛ «زبان فارسی از آشوب تا سامان»، ارائه شده در سایت کانون پژوهشهای ایرانشناختی به نشانی اینترنتی www.iranshenakht.blogspot.com، شمارة 4/3.
9. زرینکوب، عبدالحسین؛ فرار از مدرسه، امیرکبیر، تهران، 1379.
10. سارلی، ناصرقلی؛ «درجة معیاری در گونة معیار فارسی»، فصلنامة علمی- پژوهشی پژوهشهای ادبی شمارة 6، زمستان 1383.
11. ـــــــــ ؛ «روند معیارسازی زبان فارسی»، رسالة دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، 1382.
12. صادقی، علیاشرف؛ «در فرهنگستان زبان و ادب فارسی»، گزارش، دفتر پنجم، 1386.
13. کامبوزیا، عالیه کرد زعفرانلو؛ واجشناسی رویکردهای قاعده بنیاد، سمت، تهران، 1385.
14. مدرسی، یحیی؛ درآمدی بر جامعهشناسی زبان، مؤسسه تحقیقات و مطالعات فرهنگی، تهران، 1368.
15. آقاگلزاده، فردوس؛ تحلیل گفتمان انتقادی، انتشارات علمیفرهنگی، تهران، 1385.
16. گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ اصول و ضوابط واژهگزینی، انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران، 1376.
17. گروه پژوهشی اصطلاحشناسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی؛ آشنایی با علم اصطلاحشناسی، 1378.
منابع اینترنتی
1.
www.aftab.ir/articles/science
2. www.irandoc.ac.ir
http://weblog.roshdmag.ir/adabiyatfarsi/articles/4330.aspx